یادداشتهای یک سردبیر محترم (۱)/ ما هم آمدیم…
بدست پزشكان گيل • 15 آوریل 2010 • دسته: آ با كلاهآقا قرار است ما هم بالاخره وبلاگنویس بشویم. یعنی وبلاگِ وبلاگ که نه. در فروشگاههای زنجیرهای همین سایت یک زیرپلهای، دکهای میزنیم و بساط یادداشتنویسی روزانه (یا اگر تنبلی کردیم هفتگی و ماهانه و سالانه) راه میاندازیم. اما چرا وبلاگ؟ چرا یادداشت؟ دو دلیل دارد:
اول اینکه ما انواع و اقسام «حرف» داریم: تمام حرفهایمان را که با دوست و آشنا و خانواده و مریض و همکار و بقال محترم سر کوچه و مسوول محترم ادارهی بیمه و تعمیرکار محترم یخچال و پلیس محترم سر چهارراه و که و که و که… که زدیم، تازه میماند کلی حرف که در سرمقاله و یادداشتهای سردبیری مجله میزنیم و بعد میرویم یک جاهای دیگر میزنیم و بعد زیاد میآید با خودمان میزنیم (تازه اینها علاوه بر بد و بیراههای روزانه است که زیر لب میگوییم و با کسی نمیزنیم) و باز هم زیاد میآید و میآید که بالاخره و بهسلامتی تصمیم گرفتیم همینجا با شما بزنیم. بهخصوص اینکه هر روز میبینیم بعضیها حرفهایی میزنند که «حرف میآورد» یا بهعبارت بهتر و بهقول ما گیلکها «تک و پهلوی آدم به حرف میآید» (مثل همین آقای محترمی که پریشب گفت «من با دو تا بچه کافیه مخالفم» و ملت را تشویق به تولید بچه کرد و اصلاً فکر نکرد ببیند ملت حال دارد اینقدر بچه تولید کند یا نه) و این حرفها را که نمیشود یک ماه در سینه نگه داشت تا از دهن بیافتد.
دوم اینکه «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد». هر حرفی را که با دوست و آشنا و خانواده و مریض و همکار و بقال محترم سر کوچه و مسوول محترم ادارهی بیمه و تعمیرکار محترم یخچال و پلیس محترم سر چهارراه نمیتوان زد. مجله هم که هی… درست است که حالا آزادی مطبوعات در اوج شکوفایی و فوران و غلیان است، اما ترجیح میدهیم خود و خانواده را از نان خوردن نیاندازیم. (حالا نان به جهنم، در این شرایط شکوفایی اقتصادی و جهش و خیزش و پرش به قلههای رفاه و توسعه و ترقی و شکوفایی اقتصادی و مدیریت جهانی و شکوفایی اقتصادی و… که بیمهها شش ماه شش ماه طلبمان را نمیدهند، این مجله هم تعطیل شود از کجا بیاوریم قسط بانکها را بدهیم؟)اما چرا «آ با کلاه»؟ این هم دلیل دارد. نه اینکه فامیلی ما (یحیی جوزی) با «ی» شروع می شود و در تمام سالهای دبستان تا دانشگاه به بعد عقدهی آخر شدن داشتهایم، اینجا را با آی با کلاه شروع کردیم که دیگر کسی جلوتر از ما نباشد، حتی این خانم دکتر سارا رها با «آوای موج»ش که با «آ» شروع میشود. (حالا اگر «مش قاسم» آمد و در مجله ستون «آآآ» راه انداخت، یک امر علیحده است.)
آقا تو اینهمه حرف داشتی؟ کجا بودی تا حالا؟
این «آ با کلاه» جای حرفها و درد دلهای مختصر و گزیده است، این یک دفعه را ببخشید پرگویی شد. از دفعهی بعد رعایت میکنیم…
پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل
شروعتون فوق العاده بود!
با اینکه تا ۲ ماهی خیلی مشغولم اما سعی می کنم مرتب سربزنم که نوشته هاتونو از دست ندم!
از الان کنجکاوم برای موضوع پست های بعدی!!!
ایییییییی! انگار اولین کامنت گذارم. اینم برای خودش یه رکورد دیگه. مگه نه؟
سلام
من اولین نظر و دادم اما حیف که ثبت نشد.به هر حال عیب نداره خیلی هام دوم بودن را دوس دارن مگه نه؟!!
خسته نباشین.از نوشته هاتون خوشم اومد . یه جور ساده و صمیمی و در عین حال لطافت منطقی.ضمنا یه SENSE OF HUMOUR
هم داره.البته امیدوارم فعلا روز نوشت یا هفته نوشت بمونه بد نیست.اما تنبلی نکنین.منتظر بقیه نوشته هاتون هستم.شاد و سبز باشین.
سلام
وقتی این نوشته را می خوندم انگار کنارت بودم و داشتی حرف می زدی! لحن صدا و طنین کلامت توی گوشم پیچید. شادم که هنوز حس سرزندگی و طنز داری. امیدوارم تنبلی نکنی و هر از گاهی چیزکی بنویسی تا ما هم این جوری ازت با خبر باشیم.
با آرزوی شادی
سلام
خوش حالم که شما هم آمدید. لحن صمیمی نوشته تون رو دوست داشتم. منتظر روزنوشت هاتون هستیم.
شاد و سرزنده باشید.
مسعود جان تبریک میگویم.منتظر (آ با کلاه) بعدی هستم.البته با این شروع امیدوارم بتوانی قسط بعدی بانکت را بدهی!
سلام،
خوشحالم که یک فن دیگه به فنون نویسندگی تون اضافه کردید جاش واقعاً خالی بود.
سلام بر آآآآآقای محترم گرامی خودمان! چه خوب کردین که وبلاگ زدین؛ به وبلاگستان صفا آوردین. انشاءالله که همیشه پر از حرف باشین و پر از انرژی.
[…] است، به جامعه وبلاگستان پیوست. پست اول ایشان با عنوان “ما هم آمدیم با آی با کلاه” خواندنیست که دکتر جوزی از قدیم دستی بر قلم داشته و […]
۱- یه وبلاگ در همین دومین ولی جدا از سایت مجله میزدی بهتر نبود؟ ۲- از همین جلسه اول نور بالا میزنی! خوش به حال دکترای زنان و اورلوژیست! کار و کاسبی سکه! ۳- منم با این میم کلی مشکل داشتم، از تو زرنگتر بودم و اسم وبلاگ را با عدد شروع کردم که از آی با و بی کلاه هم جلوتره!!!
سلام
ورودتون را به وبلاگ نویسی خیر مقدم میگم.شروع قشنگی داشتین البته امیدوارم با این همه کار و مسئولیت نصفه رهاش نکنین.منتظر روزنوشته هاتون هستیم.
شاد باشین و سبز.
مسعود خان سلام عرض شد. اصولا حقیر فکر می کنم وبلاگ نویسی یک جورایی خالی کردن عقده های گفتنی یا نگفتنی آدم هاست. شرایط هم جوری است که الحمدالله همه حرف برای گفتن دارند. چه رسد به فرهیخته ای مثل جنابعالی. امید است سعادت نوشتن مطالب خوب برای شما و خواندنش برای ما فراهم باشد. به امید سعادت و آرامش.
سلام.دیدیم همه اومدن تبریک و خوشامدگویی,گفتیم ما هم عرض ادبی کرده باشیم.چون ترجیح میدیم جزء خوانندگان خاموش باشیمو یه جورایی لذت این مطالب شیرین رو تنهایی مزه مزه کنیم.بگذریم.میبینین که منم با (آ)شروع میشم,منتها هیچوقت دلمون نخواسته اولین باشیم بلکه عقده ی اینو داشتیم که: همیشگی باشیم.و حالا ما برای شما میخواهیم که:همیشگی باشید
این همه مقدمه واسه همین دو کلمه.
موفق و موفق و سبز باشید.
بسی خوشحال شدیم که یک وبلاگستانی توی پست اولش انقدر با قدرت و انرژی شروع میکنه این روزا، از همین الان توی گودر منتظر پستهای جدید شما هستم. موفق باشین.
سلام،فعلا برای خوشامدگویی آمدیم واین که ازشما برای دیدارwww.tabsareh.com دعوت نماییم،پاینده باشید.