پزشکان گیل

ماهنامه جامعه پزشکی گیلان

بایگانی برای دسته ’ دفتر خاطرات ‘

عباس

بدست • 10 جولای 2018 • دسته: تیتر اول٬دفتر خاطرات

دکتر شهریار خاقانی    عباس از جبهه آمده بود و همه بچه‌های کلاس سوم راهنمایی دورش جمع شده بودند. لکنت زبان عباس همه را به ستوه آورده بود و زمان زیادی طول می‌کشید تا بچه‌ها پاسخ خود را از او بگیرند. یکی می‌پرسید: ژ-۳ خیلی سنگینه؟ اونم می‌گفت: آر…آر…آره. دیگری می‌پرسید: تابه‌حال عراقی‌ها رو از […]



چشم‌پزشکی که مردم را می‌بیند: دکتر علیرضا زندی

بدست • 17 می 2018 • دسته: تیتر اول٬دفتر خاطرات

    دکتر زندی چشم‌پزشک است. در کنار کارهای آموزشی و پژوهشی و درمانی، در مطب که نشسته است، مردم را «می‌بیند». این «دیدن» با ویزیت کردن عادی ما کمی فرق می‌کند. او بیشتر و دقیق‌تر «می‌بیند» و «می‌شنود». یادتان هست که سهراب سپهری می‌گفت « غبار عادت پیوسته در مسیر تماشاست»؟ برای ما پزشک‌ها […]



ملاقات در مطب

بدست • 18 مارس 2018 • دسته: تیتر اول٬دفتر خاطرات

دکتر علیرضا خاقانی یکی از همکاران بیماری را برای ساخت پروتز دست معرفی کرده و برای ساعت ۶ عصر وقت گرفته بود. گفته بود عراقی است و نظامی. تابه‌حال بیماران عراقی زیادی برای ساخت پروتز به مطبم مراجعه کرده بودند. عراق به‌علت جنگ‌های مکرر در دهه‌های گذشته، بیماران قطع عضو زیادی دارد و چون ایران […]



پهلوان جیرفت

بدست • 24 سپتامبر 2017 • دسته: تیتر اول٬دفتر خاطرات

دکتر محمد محزون – پهلوان جیرفت بود… این را زنش می‌گفت. – پشتش رو هیشکی نتونسته بود به خاک برسونه… چیزی که ما می‌دیدیم، یک آدم لاغر و تکیده بود؛ ولی زنش می‌گفت: این‌جوری نیگاش نکنین. یه زمانی یلی بود واسه خودش. راه که می‌رفت، زمین زیر پاش تکون می‌خورد… ولی همین پهلوانی کار دستش […]



دانشجویی که چریک شد…

بدست • 29 مارس 2017 • دسته: تیتر اول٬دفتر خاطرات

یادی از زنده‌یاد حسن ضیا ظریفی دکتر بهمن مشفقی روزهای اول مهر ۱۳۳۹ شمسی بود. ناگهان در محوطه دانشگاه تهران به یکی از همکلاسی‌هایم در دبیرستان رازی برخوردم. هر دو ما از دیدن هم شادمان شدیم. اسمش بهروز شه‌دوست ‌راد و آدم بسیار صمیمی و بامزه‌ای بود. معلم درس هندسه به او لقب «بچه فیثاغورث» […]



آیامین

بدست • 1 جولای 2016 • دسته: تیتر اول٬دفتر خاطرات

دکتر موسی غلامی امام اغلب مردم شهر ما «آیامین» را می‌شناسند؛ از تزریقات‌چی‌های قدیمی املش است: آقای یامین صیادی امام که پسر عموی پدری من هم هست. جدای از فامیل بودن، تزریقات‌چی اختصاصی فامیل و خانواده‌ هم بود. در خانواده او را «آیامین» می‌نامیدیم ولی در مصاحبت او را «عمو جان» صدا می‌زدیم. وقتی نوجوان […]



سفرنامه‌ی یک پزشک کاروان حج/ ای قوم به حج رفته (۳)

بدست • 15 ژانویه 2016 • دسته: دفتر خاطرات

دکتر مسعود شهیدی مدینه اول، مدینه دوم حتماً از خیلی‌ها شنیده‌اید که وقتی مسافر حج می‌شوند کلی فیگور می‌گیرند که: «ما مدینه اول‌ایم.» علی‌الاصول چه شد که این داستان مدینه اول و مدینه دوم به‌وجود آمد؟ در زمان پیامبر (ص) و ائمه‌ی اطهار که مدینه اول و دومی نبود. پیامبر وقتی از مدینه به حج […]



وفای دوست

بدست • 7 ژانویه 2016 • دسته: دفتر خاطرات

دکتر فضل‌الله آصف بار دیگر برگی از «دفتر خاطرات پزشکی» زنده‌یاد دکتر فضل‌الله آصف را تقدیم می‌کنیم. از امیر آذراشک، نوه‌ی دکتر آصف و ویراستار این دفتر ارجمند سپاسگزاریم. در سال‌های دور مرحوم پدرم تعریف می‌کرد: در زمان جنگ جهانی اول، شهر رشت مکرر مورد هجوم قشون تزاری قرار می‌گرفت و مقاومت محلی با شکست […]



سفرنامه‌ی یک پزشک کاروان حج/ ای قوم به حج رفته (۲)

بدست • 12 دسامبر 2015 • دسته: دفتر خاطرات

دکتر مسعود شهیدی سازمان حج و زیارت، خیابان آزادی: مدارکت را داده‌ای. حالا قرار است بروی برای مصاحبه. آداب غسل مس میت، نماز جمعه، مناسک حج، مبطلات وضو، احکام تقلید، مرجع تقلیدت کیست و یک عالمه سوال‌های دیگر. خوب شد یک بار رساله را برای رفع آبروریزی نگاه کرده بودم. از اتاق مصاحبه‌ی احکام که […]



فایتون روسی

بدست • 20 اکتبر 2015 • دسته: دفتر خاطرات

دکتر فضل‌الله آصف بار دیگر برگی از «دفتر خاطرات پزشکی» زنده‌یاد دکتر فضل‌الله آصف را تقدیم می‌کنیم که در آن به بخشی از مظاهر فرهنگ خارجی به‌ویژه روسی در رشت قدیم می‌پردازد. همچنان از امیر آذراشک، نوه‌ی دکتر آصف و ویراستار این دفتر ارزشمند سپاسگزاریم. در زمان سلطنت قاجار خارجی‌های زیادی در رشت سکونت داشتند؛ […]