پزشکان گیل

ماهنامه جامعه پزشکی گیلان

بایگانی برای دسته ’ صفحه‌ آخر ‘

امید بهتر است یا آرزو؟

بدست • 20 مارس 2021 • دسته: تیتر اول٬صفحه‌ آخر

  دکتر امید زرگری سردبیر تماس گرفته و برای نوروز موضوع انشا داده‌اند: «کووید، بیم و امیدهای ۱۴۰۰». یکم: امید و آرزو از این‌جا شروع کنیم که ما قرار بود «آرزو» شویم، «امید» شدیم! شفاف‌تر بگوییم والده مکرمه پس از دو اولاد پسر در آرزوی داشتن دختری بود که به‌جای آن شیر امیدی که ما […]



عشق کمتر، زندگی بهتر!

بدست • 28 دسامبر 2019 • دسته: تیتر اول٬صفحه‌ آخر

دکتر امید زرگری   ضعف حافظه چندان هم بد نیست! برای مثال باعث می‌شود به لطیفه‌ای که بارها شنیده‌اید باز بخندید. اگر این ضعف شدیدتر باشد ممکن است به نتایج شگرف‌تری هم منجر شود. فرضاً این شانس (یا خطر؟!) وجود دارد که دوباره عاشق همسرتان شوید. برگسون که آدم بیکاری بوده برای چیز به‌ظاهر مجردی […]



اندر لذتِ لذت بردن!

بدست • 10 جولای 2019 • دسته: تیتر اول٬صفحه‌ آخر

دکتر امید زرگری از سال‌های دانشجویی این عادت برای‌مان ایجاد شد که پس از خواندن هر کتاب، چند جمله از آن را جایی یادداشت کنیم (لابد برای به‌کار بردن در وقت مقتضی و تحت‌تاثیر قرار دادن دیگران). بسیاری از این یادداشت‌ها را گم کردیم. آن‌هایی هم که به‌جا ماندند، اغلب دیگر به‌نظرمان فاقد ارزش هستند. […]



اندر ستایش «نه گفتن»!

بدست • 13 آوریل 2019 • دسته: تیتر اول٬صفحه‌ آخر

دکتر امید زرگری هرگز جان خود را فدای باورهایم نخواهم کرد، چرا که ممکن است بر خطا باشند. برتراند راسل این‌که آدمیزاد بتواند حرف دلش را رک و پوست کنده بزند، دل و جرات می‌خواهد. ابوی ما این‌گونه بود! آدمی بود اهل دل؛ و دلش را داشت که بی‌ملاحظه حرف دل بر زبان آورد و […]



دو یادداشت

بدست • 14 ژوئن 2018 • دسته: تیتر اول٬صفحه‌ آخر

  دکتر امید زرگری اندر حکایت درمان‌های «قطعی»! پیش‌تر در مورد علاقه ملت‌مان به فریفته شدن مطلبی نوشته بودم. از دیگر چیزهای مورد علاقه ملت شریف ما درمان قطعی است! ملت نجیب ما علاوه بر دو خصوصیت بالا، یک ویژگی دیگر هم دارد و آن این‌که حافظه خوبی ندارد! (برای یادآوری، همین چند سال پیش […]



ارنست، ارنستو، فیدل، سیگار، سالسا، رام

بدست • 14 می 2018 • دسته: تیتر اول٬صفحه‌ آخر

دکتر امید زرگری   می‌گویند روزی از ارنست همینگوی خواستند که با شش کلمه داستانی کوتاه بنویسد و او پس از اندکی تامل نوشت: Baby shoes for sale, never worn.  (کفش‌های بچه برای فروش، هرگز پا نشده‌اند.) این داستان نه‌ فقط کوتاه‌ترین بلکه شاید غم‌انگیزترین داستان عالم باشد. اخیراً سفری کوتاه به کوبا داشتیم. اگر […]



عملیات ویرجینیا!

بدست • 5 نوامبر 2017 • دسته: تیتر اول٬صفحه‌ آخر

دکتر امید زرگری گاهی لازم است آدمیزاد برخی کارها را وارونه انجام دهد؛ علی‌الخصوص هنگامی که به مرض روزمر‌گی دچار می‌شود و در عین‌حال آن‌قدر جرات و جسارت ندارد که مرتکب عملیات انقلابی شود یا وقتی که گرد سالیان به مویش نشسته و می‌داند که دیگر زمان چندانی برای شروع کاری تازه ندارد. در این‌جور […]



پراگ سوم: گرگوری‌تر از همیشه!

بدست • 19 نوامبر 2015 • دسته: تیتر اول٬صفحه‌ آخر

دکتر امید زرگری من‌‌ رها هستم و این است علت گم‌گشتگی من. کافکا پیش از هر چیز این را بگوییم که ما متاسفانه قلم دکتر شهیدی را نداریم که خاطرات سفر را آن‌گونه بنویسیم که هر کافر و نامسلمانی را هم مشتاق سفر حج کند. با این حال چون روی‌مان قدری زیاد است و این […]



زنی با مردان

بدست • 3 نوامبر 2015 • دسته: صفحه‌ آخر٬يادداشت‌ها

دکتر امید زرگری یکم «مادام بواری» یکی از بهترین رمان‌های کلاسیکی است که تا کنون خوانده‌ایم؛ اثری کم‌نظیر؛ چیزی همتای آثار تولستوی و شاید بر‌تر از آن‌ها! چرا که با وجود کلاسیک بودن، مدرن نیز هست. (نمی‌دانیم «کلاسیک مدرن» اکسی‌مورون۱ محسوب می‌شود یا خیر!) حکماً فلوبر به هنگام نوشتن این کتاب حسابی عرق ریخته است! […]



من و باب/ دکتر امید زرگری

بدست • 17 مارس 2015 • دسته: صفحه‌ آخر

سال‌ها پیش- خدایش رحمت کناد!- پسرعمویی داشتیم که از‌‌ همان دوران نوجوانی در مدرسه‌ای شبانه‌روزی در لندن تحصیل می‌کرد و هر بار که به ایران بازمی‌گشت، طبیعتاً برای ما که تنها هنرمان حفظ کردن پایتخت‌های ممالک دنیا بود، حکم مسافری بازگشته از مریخ را داشت. یادم است در آخرین بازگشتش به‌همراه خود پوستری از آدمی […]