پزشکان گیل

ماهنامه جامعه پزشکی گیلان

نوبل ادبیات ۲۰۱۰/ اعاده‌ی حیثیت نوبل/ رها فتاحی

بدست • 27 مارس 2012 • دسته: ویژه‌ نوبل 2010

جایزه‌ی نوبل که هر ساله به چهره‌های شاخص رشته‌های مختلف علمی و هنری اهدا می‌شود، یکی از بحث‌برانگیز‌ترین جوایز دنیاست. همواره به روزهای اهدای جایزه که نزدیک می‌شویم، گمانه‌زنی‌ها بر سر نام برندگان بالا می‌گیرد و این در میانِ هر قشری بسته به ذوق و علاقه‌شان شکل می‌گیرد. اما در این میان، دو جایزه را نمی‌توان به تمام اقشار جامعه تسری نداد: در درجه‌ی اول جایزه‌ی صلح نوبل و سپس نوبل ادبیات!
حواشی این دو جایزه نیز در سطح جوامع به‌مراتب گسترده‌تر از سایر جوایز است و این به‌سبب درگیری همیشگی جوامع بشری با این دو مقوله است: صلح و ادبیات.
از جایزه‌ی صلح نوبل و حواشی آن پیرامون سیاسی بودن یا نبودن اهدایش در سال‌های اخیر که بگذریم، باید به خود نوبل ادبیات بپردازیم. این نوبل همواره در سال‌های اخیر با موضوعی متفاوت‌تر مواجهه بوده و آن تفاوت همیشگی نامی است که آکادمی نوبل اعلام می‌کند با نامی که محافل مختلف روی آن تاکید بیشتری دارند. در واقع گمانه‌زنی‌ها همواره اشتباه از آب درمی‌آید!
این موضوع تا جایی پیش رفته است که بسیاری از محافل ادبی حتی به این نتیجه رسیده‌اند که آکادمی نوبل نام برنده را بر اساس پیش‌بینی‌های آن‌ها و در مخالفت انتخاب می‌کند. نشریه‌ی معتبری همچون پاریس ‌ریویو یکی از همین محافل است.
امسال اما یوسا پس از سال‌ها به این روند خاتمه داد؛ نویسنده‌ای از پرو، که سال‌هاست نامش در بین کاندیداهای دریافت نوبل ادبیات قرار می‌گیرد و بارها به‌عنوان بهترین شانس دریافت آن معرفی شده اما آکادمی نام دیگری و غالباً نامی گمنام‌تر از او را معرفی کرده است.
انتقادهای بسیاری که همواره و به‌خصوص در ۱۰ سال اخیر به جایزه‌ی نوبل در تمام زمینه‌ها وارد می‌شود همواره با نام‌هایی در این بینابین به حاشیه رانده می‌شود و امسال بی‌شک یوسا یکی از همین نام‌هاست. شاید انتخاب درست یوسا برای دریافت نوبل ادبیات به‌نوعی اعاده‌ی حیثیت نوبل باشد؛ جایزه‌ای که به‌عنوان مثال در حیطه‌ی صلح در اوج جنگ‌ها و کشمکش‌های اقتصادی غرب با چین به مبارز چینی اهدا شد، آن هم در شرایطی که بسیاری از کشورهای دیگر آسیایی در سال گذشته‌ی میلادی دست‌خوش مبارزات آزادی‌خواهانه‌ی بسیاری بودند و به‌طبع قربانیان و مبارزانی نیز داشتند.
یکی دیگر از ویژگی‌های نوبل ادبیات بی‌شک این است که جایزه صرفاً به اثری خاص که توسط نویسنده خلق شده باشد اهدا نمی‌شود. این ویژگی در سایر نوبل‌ها نیست. به‌عنوان مثال در فیزیک، شیمی یا پزشکی جایزه به کشف، اختراع یا قانونِ اثبات‌شده‌ی مشخصی اهدا می‌شود، اما در ادبیات همواره آکادمی نوبل در بیانیه‌ی خود اعلام کرده است که جایزه را به یک عمر فعالیت ادبی نویسنده اهدا می‌کند.
از همین رو نگاهی به زندگی و سیر خلق آثار یوسا خالی از لطف نیست. مقوله‌ی «صلح و ادبیات» را فراموش نکنیم؛ همنشینی این دو موضوع در بسیاری از آثار و گفته‌های یوسا به‌خوبی به‌چشم می‌خورد. زندگی او و حضور اجباری‌اش در دانشکده‌ی افسری نیز در خلق این درونمایه در آثارش بی‌نقش نبوده است. خودش همواره اصرار دارد که نه‌تنها سوژه‌ها، که حتی درونمایه و محتوای آثارش را نیز از زندگی روزمره‌ی خود و اطرافیانش پیدا می‌کند.
یوسا در مصاحبه‌هایش آدم ساده‌ای‌ست و در زندگی نیز همین‌گونه است. دوستانش همچون مارکز همواره از سادگی او حرف می‌زنند. نویسنده‌ای که می‌گوید تلاش و پشتکارش به‌مراتب بیشتر از استعداد به کمکش آمده تا او یوسا باشد. یوسا حتی پس از دریافت جایزه‌ی نوبل در مصاحبه‌اش گفت: «شگفت‌زده شده‌ام؛ هنوز نمی‌توانم باور کنم.» و جایزه را نه متعلق به خودش که متعلق به ادبیات امریکای لاتین دانست.

ماریو وارگاس یوسا
متولد ۱۹۳۶، پرو

زندگی
ماریو وارگاس یوسا در سال ۱۹۳۶ در شهر آرکیپا در کشور پرو متولد شد. تولدش با جدایی والدینش همراه شد. مادر به‌همراه نوزادش به بولیوی رفت. تا ۱۰ سالگی در این کشور اقامت داشتند و سرانجام به پرو بازگشتند. از همان سنین نوجوانی با نشریه‌ی لاکرونیکا همکاری داشت. با چاپ نخستین شعرهایش و سازماندهی اعتصابات دانشجویی در نخستین سال‌های دانشگاه، چهره‌ی یک روشنفکر تمام‌عیار را به خود گرفت. به کارهای مختلفی رو آورد اما در کنار این کارها ادبیات و حقوق را با علاقه دنبال می‌کرد.
نخستین داستانش به نام «رهبران» در ۲۰ سالگی به چاپ رسید.
سال ۱۹۵۹ بود که مجموعه داستان‌های کوتاهش در بارسلون منتشر شد. سرانجام مثل خیلی دیگر از هنرمندان و روشنفکران آمریکای لاتین از پاریس سر درآورد. جالب آن‌که در همین شهر بود که با بورخس، فوئنتس، مارکز و تعدادی دیگر از نویسندگان اسپانیولی زبان آشنا شد.
در سال ۱۹۶۳ اولین رمانش منتشر شد؛ «دوران قهرمان» ماجرای دخالت نظامیان در عرصه‌ی سیاست و تبعات شوم اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن است؛ چیزی که به تقدیر محتوم بسیاری از ملت های جهان سوم و به‌خصوص آمریکای لاتین بدل شد. این رمان به‌شدت با استقبال منتقدان و خوانندگان روبه‌رو شد. همین تاثیر گسترده کافی بود تا نام نویسنده به‌عنوان یک منتقد رادیکال مطرح شود و تعدادی از نسخ کتابش به‌عنوان کتاب ضاله طی مراسمی رسمی به آتش کشیده شود. اما این مانع از اهدای جایزه‌ی منتقدان به یوسا نشد.
در سال ۱۹۶۶ پس از چاپ دومین رمانش «خانه‌ی سبز» از پاریس به لندن رفت و به تدریس ادبیات اسپانیایی- آمریکایی اشتغال ‌ورزید.
سال بعد دومین مجموعه داستانش منتشر شد و نویسنده‌اش را برنده‌ی دو جایزه‌ی ادبی کرد. وقتی برای دریافت جایزه‌ی منتقدین اسپانیایی به کاراکاس رفت، خطابه‌هایی درباره‌ی سرنوشت و مسوولیت نویسنده‌ی پرویی ایراد کرد. مهم‌تر از آن، دیدار با گابریل گاوسیا مارکز بود که بعدها به همکاری ادبی و انتشار «رمان در آمریکای لاتین» ‌انجامید. سومین رمانش «گفت‌وگو در کاتدرال» در ۱۹۶۹ منتشر شد. یک سال بعد به بارسلون رفت تا نوشتن یکی از معتبرترین نقدها بر آثار مارکز را آغاز کند. این کتاب در ۱۹۷۱ منتشر شد.
پیش از این یوسا چند سفر به کوبا داشت و مثل بسیاری از نویسندگان آمریکای لاتین، رابطه‌ی خوبی با حکومت کوبا داشت. اما زندانی شدن ابرتو پادیلا، نویسنده‌ی کوبایی، زمینه‌ساز اعتراض گسترده‌ی نویسندگان آمریکای لاتین شد. یوسا به‌همراه دیگر نویسندگان سرشناس آن خطه، اختناق حاکم بر جامعه‌ی کوبا و شخص فیدل کاسترو را محکوم کردند. با کمک تعدادی از نویسندگان همفکرش نشریه‌ی «آزاد» را در پاریس منتشر کرد و کتاب «ماجرای پنهانی یک رمان» را در بارسلون منتشر ساخت. چهارمین اثرش «سروان پانتوخا و خدمات ویژه» در سال ۱۹۷۳ منتشر شد. سال ۱۹۷۴ پس از اقامت طولانی در اروپا به زادگاهش بازگشت. در ۱۹۷۶ به ریاست باشگاه پن (انجمن قلم آمریکا) برگزیده شد و سفرهای زیادی به دانشگاه‌های مختلف اروپا و آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی کرد و به‌عنوان استاد مدعو به سخنرانی و تدریس پرداخت.
«خاله خولیا و نویسنده» ماجرای نخستین ازدواج یوسا است که در ۱۹۷۷ به چاپ رسید. رمان حجیم «جنگ آخرالزمان» که در سال ۱۹۸۱ منتشر شد، حاصل کار هنرمندی است که دوران جوانی نویسندگی‌اش را پشت سر گذاشته است. این پروژه‌ی بزرگ، زیر قلم یوسا با مهارت شگرفی شکل گرفته و حجم کار و شخصیت‌های پرشمار و رابطه‌ی بینامتنی رمان با بخشی از تاریخ برزیل، هیچ‌گاه موجب سستی اثر نشد، تا جایی که این اثر را به‌عنوان نظیری برای «جنگ و صلح» تولستوی در ادبیات آمریکای لاتین توصیف کرده‌اند. جالب آن‌که ماجرای اصلی این رمان نیز در قرن نوزدهم می‌گذرد.
یوسا پس از «جنگ آخرالزمان» چند اثر دیگر نیز به مجموعه آثارش افزوده است که از میان آن‌ها «زندگی واقعی الخاندرو مایتا»، «سورِ بُز» و «اندرزهایی به نویسنده‌ی جوان» اهمیت بیشتری دارند. اما هنوز هم «گفت‌وگو در کاتدرال» و «جنگ آخرالزمان» به‌عنوان مهم‌ترین آثار نویسنده مورد توجه مخاطبان و منتقدان است.
مخاطبان ایرانی یوسا را به‌واسطه‌ی زبانِ رسای استاد عبدالله کوثری می‌شناسند؛ مترجمی که او را به‌خوبی به جامعه‌ی ادبی ایران معرفی کرد.

رها فتاحی
داستان‌نویس

Email: raha_fatahi@yahoo.com

۷  اکتبر ۲۰۱۰
جایزه‌ی نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۰ اهدا می‌شود به نویسنده‌ی پرویی
ماریو وارگاس یوسا (Mario Vargas Llosa)
به‌پاس نقشه‌برداری‌اش از ساختارهای قدرت و تصاویر شفاف از مقاومت، شورش و شکست شخصی.

برچسب‌ها: ٬ ٬ ٬ ٬

دیدگاه خود را بیان کنید.