پزشکان گیل

ماهنامه جامعه پزشکی گیلان

بایگانی برای دسته ’ دفتر خاطرات ‘

کیانا/ دکتر رقیه حج‌فروش

بدست • 17 مارس 2015 • دسته: تیتر اول٬دفتر خاطرات

ما‌ه‌های آخر انترنی بود. بخش روانپزشکی بودم. فقط سه ماه اطفال مانده بود و خلاص. یک شب که کشیک درمانگاه بودم مرد ۳۵-۳۴ ساله‌ی معتادی را همسر باردار و مادرش آورده بودند برای ویزیت. قیافه‌اش هنوز یادم مانده؛ بور بود با چشم‌های بسته‌ای که چند بار بیشتر باز نشد اما یادم هست که سبز بود. […]



مژدهه/ دکتر محمد محزون

بدست • 16 مارس 2015 • دسته: تیتر اول٬دفتر خاطرات

مژدهه بهشت روی زمین بود. هفته‌ای سه روز روستاگردی داشتیم که حداقل بهانه‌ای برای نماندن در اورژانس شفت بود. همراه دو نفر از کارشناس‌های بهداشت و یک بهداشتکار دهان و دندان سوار یک ماشین لندرور آبی رنگ می‌شدیم. بین ساعت هشت تا هشت و نیم حرکت می‌کردیم. من روی صندلی جلو می‌نشستم و بقیه روی […]



تلکه/ دکتر محمد محزون

بدست • 25 ژانویه 2015 • دسته: تیتر اول٬دفتر خاطرات

آن موقع ۵۰۰ هزار تومان، پول کمی نبود. همین‌قدر بدانید یک آپارتمان دوخوابه را با ۵-۴ میلیون تومان می‌شد خرید. تازه سربازی‌ام تمام شده بود و طرح افتاده بودم شبکه‌ی فومن با حقوق ماهی ۳۲ هزار و ۷۵۰ تومان. دنبال یک خانه‌ی اجاره‌ای می‌گشتم. ۵۰۰ تومان پول پیش داشتم. از این بنگاه به آن بنگاه […]



برف/ دکتر فضل‌الله آصف

بدست • 21 سپتامبر 2013 • دسته: دفتر خاطرات

در روزهای جنگ تحمیلی وقایع تازه‌ای در مطب پیش می‌آمد. صبح یک روز زمستانی که هوا بسیار سرد و بارانی بود، در مطب مشغول کار بودم که منشی آمد و گفت: «یک سرباز به‌همراه یک خانم برای دیدن شما آمده‌اند و عجله دارند.» یک مرد جوان باریک‌اندام با پوست تیره و کم‌سن و سال با […]



ملا یعقوب

بدست • 17 سپتامبر 2013 • دسته: دفتر خاطرات

زنده‌یاد دکتر فضل‌الله آصف سال‌ها قبل در محله‌ی سبزه‌میدان، اول استادسرا، نزدیک مسجد مستوفی رشت مطب داشتم. من طبیب آزاد بودم. آن موقع پزشک کم بود. بیمارستان مجهز نبود و بهداری مشکلات فراوان داشت. یک روز آقای دکتر فرداد چشم‌پزشک (دکتر موسی ‌بن صیون) به من زنگ زد و گفت: «می‌خواهم ملا یعقوب را پیش […]



مشتی جواد/ دکتر فضل‌الله آصف

بدست • 16 سپتامبر 2013 • دسته: دفتر خاطرات

۵۵ سال قبل، با کشتی «لیبرته» (آزادی: Liberte) از بندر مارسی (Marseille) واقع در جنوب فرانسه، به میهن بازگشتم. این کشتی مسافرتی که گنجایش حدود ۲۲۰۰ نفر مسافر را داشت، در واقع یک غرامت جنگی بود که در پایان جنگ جهانی دوم به دولت فرانسه تعلق گرفته بود. فرانسوی‌ها غیر از موتور قوی کشتی، تقریباً […]



خاطره‌ای از شب‌های کشیک من در بیمارستان لاهیجان: سیاهکل، نوزدهم بهمن ۴۹

بدست • 1 می 2013 • دسته: دفتر خاطرات

دکتر بهمن مشفقی سیاهکل شهر کوچکی است، اما یک خاطره‌ی بزرگ دارد: ۸ جوان که ۴۰ سال پیش در یک شب زمستانی به پاسگاه کوچکی حمله بردند تا به‌ گمان و باور خود کبریت مبارزه‌ی مسلحانه با سیاهی شب را برافروزند… . این خاطره‌ی کوتاه را دکتر مشفقی عزیز در سالگرد واقعه‌ی سیاهکل ابتدا در […]



وقتی سونوگرافی نبود…/ دکتر نصرت‌الله آصف‌پور

بدست • 18 مارس 2013 • دسته: دفتر خاطرات

اشاره: نویسنده در حاشیه‌ی این خاطره یادداشتی هم ضمیمه کرده‌اند که در سرمقاله‌ی این شماره نقل شده است. با پیشرفت علم و بهره‌وری از تکنیک، به‌ویژه در سال‌های اخیر، چنان پیشرفت‌های شگرفی در وضعیت خدمات پزشکی پدید آمده که مشکلات تشخیصی و درمانی آن دوران را به یاد فراموشی سپرده است. مصایب و معضلاتی که […]



سکه در مری/ دکتر فضل‌الله آصف

بدست • 14 نوامبر 2012 • دسته: دفتر خاطرات

سال‌ها پیش، در آن زمان که این‌همه پزشک در دسترس نبود و امکانات و وسایل آزمایش فراهم نبود، بسیار پیشامدها، اتفاقات، گرفتاری‌ها، اندوه‌ها و شادی‌ها تواماً و با هم برای طبیب پیش می‌آمد: یک روز در مطب پرازدحام و شلوغ دهاتی‌وش من سروصدا بلند شد. پرسیدم چه خبر شده است؟ گفتند پدری گریه می‌کند، شیون […]



وقتی همه آمدند/ دکتر گیتی ایزدی‌پور

بدست • 11 نوامبر 2012 • دسته: دفتر خاطرات

ماجرا از وقتی شروع شد که بنا به تشخیص پزشک درمانگر تنها راه نجات بیمار تزریق خون سازگار اعلام شد. ممکن است این مساله به نظر شما بسیار سهل‌الوصول جلوه کند، ولی در مورد این بیمار وضع فرق می‌کرد. بیمار دختری ۲۱ ساله با گروه خونی O منفی بود که بیماری تالاسمی اینترمدیا داشت. در […]