وقتی همه آمدند/ دکتر گیتی ایزدیپور
بدست پزشكان گيل • 11 نوامبر 2012 • دسته: دفتر خاطراتماجرا از وقتی شروع شد که بنا به تشخیص پزشک درمانگر تنها راه نجات بیمار تزریق خون سازگار اعلام شد. ممکن است این مساله به نظر شما بسیار سهلالوصول جلوه کند، ولی در مورد این بیمار وضع فرق میکرد. بیمار دختری ۲۱ ساله با گروه خونی O منفی بود که بیماری تالاسمی اینترمدیا داشت. در ۷-۶ سالگی چند بار تزریق خون کرده ولی دچار واکنشهای شدید شده بود، بهطوری که انتقال خون اکثراً در همان مراحل اولیه متوقف میشد. حتی در ۹ سالگی که باید عمل اسپلنکتومی میشد از خون اتولوگ (خون ذخیره شدهی خودش) برای وی استفاده شده بود. با توجه به این سابقه، در آن روز با هموگلوبین ۵/۴ و با حال عمومی بسیار بسیار بد در تخت آیسییو با مرگ دست و پنجه نرم میکرد و اینجا بود که تنها راه نجات جان او دریافت یک واحد خون همگروه اعلام و مشکل اصلی آغاز شد.
صبح روز تاسوعای حسینی بود. پرسنل انتقال خون طبق رسم همهساله در محل کار حضور داشتند تا پذیرای اهداکنندگانی باشند که معمولاً در آن روزها برای اهدای خون به پایگاهها و محل استقرار اکیپهای سیار مراجعه میکنند. من هم مانند بقیه آمادهی شروع کار بودم که مسوول واحد سرولوژی با رنگی بسیار پریده به دفتر من که دفتر آموزش، جذب و حفظ اهداکنندگان است مراجعه کرد و گفت: «خانم دکتر، لطفاً از همکاران خود بخواهید تعداد زیادی اهداکنندهی O منفی فراخوان کنند.» با تعجب پرسیدم: «فراخوان؟ آن هم در این روز؟ در این ایام که علیرغم درخواست ما به پرهیز از اهدای خون فقط در مواقع خاص و توصیهی ما به اهدای مستمر در تمامی فصول سال، مراجعات مردم برای اهدای خون به اوج خود میرسد و گاه ناچار به نوبتدهی ایشان برای روزها و هفتههای بعد میشویم! مگر اتفاق خاصی افتاده است؟»
خانم سیری وضعیت بیمار را برایم شرح داد و گفت: «پزشک معالج مرتباً با من در تماس است و با توجه به فنوتیپ بیمار و سابقهی تزریقهای قبلی، آنتیبادیهایی در خون وی پیدا شده که یافتن خون مناسب را با مشکل مواجه کرده است. حضور چند آنتیبادی توام علیه گروههای فرعی باعث شده تا برای یافتن یک واحد خون مناسب ناچار شویم تعداد زیادی خون همگروه را با نمونه خون بیمار کراس مچ کنیم. از سه روز قبل تمام واحدهای O منفی موجود در ستاد و پایگاهای اقماری آزمایش شد ولی با بیمار سازگاری نداشت. حتی واحدهای O منفی موجود در تمام بیمارستانها نیز جمعآوری شد ولی مطابقت نداشت. نگرانی من از این است که با توجه به درصد پایین فراوانی O منفی در جمعیت، تعداد اهداکنندگانی که با این گروه خون در این دو روز مراجعه میکنند بهاندازهی کافی نباشد.»
بلافاصله فراخوان تلفنی اهداکنندگان با گروه خونی O منفی را شروع کردیم. از آنها میخواستیم هر چه سریعتر برای اهدای خون به محلهای خونگیری مراجعه کنند و بیتابانه منتظر ماندیم. بستگان بیمار با چشمانی اشکبار به سازمان مراجعه میکردند و پیگیر جواب آزمایشها بودند. اهداکنندگان یکبهیک مراجعه میکردند و ما هر لحظه به امید یافتن خون مناسب بودیم. مدیر کل (دکتر علی داودی) مرتباً جویای نتیجه بود. تمام پرسنل نگران بودند. پزشک معالج دایماً با واحد سرولوژی در تماس بود.
تاسوعا به غروب رسید و مراسم دعا برای بیمار در منزل آیتالله رودباری، از علمای برجستهی رشت، در حال برگزاری بود. ساعت ۱۰ شب تاسوعا شد. مردم در شهر در حال عزاداری بودند و پایگاه مملو از اهداکنندهی خون، اما دریغ از یک واحد خون مناسب. بچههای واحد سرولوژی در ۷۲ ساعت گذشته تنها ۶ ساعت خوابیده بودند. مسوول سرولوژی پایگاه گیلان با مسوول آزمایشگاه ایمونوهماتولوژی ستاد مرکزی، آقای مقدم، مشاوره کرد و ایشان گفت نمونهای از خون بیمار توسط یکی از همراهانش به ستاد فرستاده شود تا آزمایشهای همزمان تاییدی روی آن انجام شود. با دستور مدیر کل، نمونه خون در ساعت ۱۲ شب برای ارسال به تهران آماده شد.
آقای مقدم روز عاشورا ساعات متمادی روی نمونه کار کرد و عصر عاشورا اعلام کرد کلیهی آزمایشهای انجامشده صحیح بوده و ما نیز خونی برای بیمار فوق نداریم اما آنتیسرمهای اختصاصیتر برای کار روی نمونهها به رشت ارسال شد.
ناامیدی مسوولان و پزشک معالج بیشتر شد. هموگلوبین بیمار به ۳ رسید. استرس در همه هویدا بود و دکتر داودی فقط میگفت توکل به خدا بفرمایید! این تنها امید همهی ما بود. خانم عارف (مسوول فراخوان) همچنان به کار خود ادامه میداد. بغض سنگین صدایش هنوز در گوشم طنینانداز است که میگفت یک دختر جوان در حال مرگ است؛ خواهش میکنم هر چه سریعتر تشریف بیاورید. گوشی تلفن را که پایین میگذاشت، به گریه میافتاد. همه نگران بودیم. حتی خانوادههایمان هم که با ما در تماس بودند، دعاگو و نگران بودند.
با چشمی اشکبار به پرچم «السلام علیک یا ابوالفضل العباس» که در اتاق آویزان بود مینگریستم. با او عاشقانه نجوا میکردم و میگفتم: «سقای دلاور کربلا، یار باوفای سالار شهیدان حسین (ع) که نزد خدا حرمت بسیار داری، بهحق این ایام برگزیده از پروردگار تقاضا کن برای این بیمار خون مناسب پیدا شود…» و الحق و الانصاف که همه آمدند. تمام اهداکنندگانی که فراخوان کردیم، آمدند.
هنوز قلبها در سینهها بهشدت میتپید. هنوز خون به بیمار نرسیده بود و سری بعدی آزمایشها روی نمونهها انجام میشد. همه نگران بودند. همه با اضطراب منتظر بودند. همهی دلها یکی شده بود و… اینجا بود که قدرت خواست همگانی برای رسیدن به یک آرزو نتیجهی ملکوتی خود را داد و پس از آزمایش ۱۳۴ واحد خون O منفی، یک واحد خون سازگار پیدا شد. این بیمار جزو گروههای خونی نادر بود که در هر ۵۰۰۰ نفر از گروه خونی همسان ممکن است یک نفر دارای خون سازگار باشد.
آری همه آمدند و همه آرزو کردند و همه از خداوند درخواست کردند و بیمار جان دوباره گرفت.
همه آمدند. همه همت کردند؛ از پزشک معالج و پرسنل آن بیمارستان و بیمارستانهایی که در جریان بودند تا مدیر کل و پرسنل انتقال خون گیلان، مسوول آزمایشگاه ایمونوهماتولوژی ستاد مرکزی، خانوادهی بیمار و حتی خانوادههای همکاران که دعاگو و نگران بودند و از همه ارزشمندتر اهداکنندگان خون؛ آنان که قطرات خون پاکشان را برای نجات یک انسان دردمند، عاشقانه هدیه کردند.
در پیشگاه ایزد منان و با سلام بیپایان به دلاوران کربلا، مخلصانه سر به سجدهی شکر میگذارم و برای همه دعای خیر میکنم. برای همهی آنهایی که آمدند و کاری کردند تا دختر جوان دوباره به زندگی لبخند بزند.
دکتر گیتی ایزدیپور
مدیر پزشکی سازمان انتقال خون گیلان
نشانی: رشت، خیابان آزادگان، ساختمان انتقال خون گیلان
تلفن: ۳۲۳۲۶۷۰
Email: dr.izadipour@yahoo.com
پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل