بهار، عشقی ماندگار…/ دکتر نصرتالله آصفپور
بدست پزشكان گيل • 19 ژوئن 2010 • دسته: ویژه نوروز 89عید آمد و وقت شادمانی شده است
غمخانهی دل خانهتکانی شده است
آیینه بدارید و چراغان بکنید
تشریف حضور ما جهانی شده است
احمد علیدوست
چیزی که بهار را از تمام بخشهای دیگر سال سرآمد میکند، به زندگی و ارمغانهایی برمیگردد که به شادابی و باروری هر چه بیشتر آن میانجامد. ما در جهان هستی چیزی باارزشتر و بهتر از زندگی نمیشناسیم. ابتدا باید زنده بود تا بتوان از یافتهها و دستآوردهای جهان بهره برد. بهار را دوست داریم و گرامی میداریم، چون هر سال جهان را تازگی میبخشد و با آغازش گیتی از نو زاده میشود. بهار پیرترین و فرسودهترین رستنیها را به نازی از ستم و گزند پاییز و زمستان سرد رها میسازد و در دل نومیدترین مردمان جوانههای امید و شادی میرویاند. در بهار زمین و آنچه بر آن است، دشت و دمن، کوه و بیابان، باغ و راغ، گلستان و بوستان و تمامی زندگان خود را برای برگزاری هر چه بهتر این جشن زایش نو آماده میکنند. جشنی به بزرگی این جهان سرسبز و خرم آراسته به لباس نو در گسترهی این پردهی بزرگ و بیکران هستی. همهچیز برای این نمایش بزرگ آماده میشود.
بهراستی این همه تلاش و کوشش برای چیست؟ در اندیشهی آدمی چیزی جز «عشق» پاسخگوی این همآوایی و همآهنگی بزرگ نیست. عشق تنها کالایی است که چنین ارج و بهایی را شایسته و درخور است. آری این ارمغان بیمانند و پرشکوه بهار است که نور عشق و ذوق نزدیکی و دوستی را بیدار میکند و زندگان هر کدام به نمایی و بیانی به نشان دادن و به نمایش گذاشتن آن میپردازند. بلبل به نواخوانی، طاووس به گستردن بال و پر، باغ و بوستان با شکوفهها و گلهای دلانگیز و خوشبو، زمین با پوشش سبز و رنگارنگ، و جانوران با شوریدگی و سرمستی به پایکوبی و ترانهسرایی در این نمایش بزرگ سرگرماند.
ای جنگل که هنوزت افسر زمردین بهاران بر سر است، جمال فرحبخش بهاران چقدر دلپذیر است. بادهی خوش زندگی که با شیرینی و انگبین در هم شده است، در نوشیدن آن نیکبختی است. پس آن را بهکام ریزیم.
شاید به یاری زبان شعر بهتر بتوان به بیان این پدیدهی زیبا و باشکوه نشست. و در اینجا شعر قاآنی شیرازی گویای بیمانند و درخور این گفتار است.
راستی را کس نمیداند که در فصل بهار
از کجا گردد پدیدار اینهمه نقش و نگار؟
عقلها حیران شود کز خاک تاریک نژند
چون برآید اینهمه گلهای نغز کامکار
کیست آن صورتگر ماهر که بیتقلید غیر
اینهمه صورت بَرَد بیعلّت و آلت بهکار؟
چون نپرسی کاین تماثیل از کجا آمد پدید؟
چون نجویی کاین تصاویر از کجا شد آشکار؟
خیری از مهر که شد زینسان به گلشن زردروی؟
لاله از عشق که شد زینسان به بستان داغدار؟
از چه بیزنگار سبز است از ریاحین بوستان؟
از چه بیشنگرف سرخ است از شقایق کوهسار؟
باد بیعنبر چرا شد اینچنین عنبرفشان؟
ابر بیگوهر چرا گشت اینچنین گوهرنثار؟
بر کف این تسبیح یاقوت از چه گیرد ارغوان؟
بر سر این تاج زمرد از که دارد کوکنار؟
برق از شوق که میخندد بدینسان قاهقاه؟
ابر از هجر که میگرید بدینسان زارزار؟
چون مجوسان، بلبل از ذوق که دارد زمزمه؟
چون عروسان، گلبن از بهر که بندد گوشوار؟
جوابیه:
برق و بلبل، شمع و پروانه، گل و ریحان و مل
خاک تاریک، ارغوان و ابر و تاج کوکنار
داد «آصف» پاسخت با حزم، ای پیر خرد
نیست آن را علتی جز عشق، عشقی ماندگار…
دکتر نصرتالله آصفپور
متخصص جراحی
مدیرعامل بیمارستان آریا
نشانی: رشت، ابتدای جاده انزلی، بیمارستان آریا
تلفن: ۹-۷۷۵۹۷۹۰
پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل