پزشکان گیل

ماهنامه جامعه پزشکی گیلان

نوروزنامه/ دکتر مسعود جوزی

بدست • 27 ژوئن 2010 • دسته: ویژه‌ نوروز 89

۱٫    یک سال دیگر هم گذشت. مثل همه‌ی سال‌های دیگر، با خوبی‌ها و بدی‌ها، زشتی‌ها و زیبایی‌ها، غم‌ها و شادی‌هایش… سالی که با این‌همه پست و بلند می‌رود. می‌رود، اما در تاریخ این ملت می‌ماند تا همیشه.
۲٫    نوروزتان پیروز. این را از ته دل می‌گویم. به شادی در این جشنی که از آنِ خودِ خودِ ماست، ایمان دارم. به هر «حال» که باشیم، می‌توانیم در لحظه‌ی تحویل سال- همان‌دم که زمین از این شاخ گاو بر آن‌یکی می‌غلتد- دست دعا بر آسمان بگیریم و «حوّل حالنا الی احسن الحال» بگوییم. از ته دل بگوییم، بلکه اجابت شد. سال بعد برای شما، ملت ایران، و تمامی جهان «بهترین سال‌ها» باشد.
۳٫    و اما «نوروزنامه»ی امسال؛ یکی دو ماهی بود که روی مطالب این شماره فکر می‌کردم. از عنوان ثابت «برای تعطیلات نوروزی چه کتابی پیشنهاد می‌کنید» گذشته، دو «بهاریه»‌ی زیبا از دکتر نصرت‌الله آصف‌پور و محمود طیاری- نمایشنامه‌نویس، شاعر و داستان‌نویس گیلانی- و نیز نقل داستانی از شاهنامه‌ی جاودان حکیم توس از این‌جمله است؛ همچنین مقاله‌ی دوست پژوهشگرم مسعود پورهادی درباره‌ی آن‌چه هر دو به آن علاقه‌ی وافر داریم: خوردنی‌های نوروزی! اما آن‌ها که اهل بساط و عیش و این‌جور چیزها هستند، می‌دانند: «گاهی بساط عیش خودش جور می‌شود!» منظورم سه‌گانه‌ی «کتاب تاریخ» است که این‌گونه جور شد: درباره‌ی نسخه‌های اهدایی استاد بشری در مقدمه‌ی همان مطلب (ص ۵۰) توضیح داده‌ام، خاطره‌نگاری دکتر فضل‌الله آصف (ص ۵۶) هم حاصل ارادت و آشنایی من با ایشان در حاشیه‌ی همان بزرگداشت دکتر تائب است و هادی میرزانژاد موحد هم که خود شأن نزول مقاله‌ی خواندنی‌اش را شرح داده است (ص ۵۲). خوشحالم از این‌که با این مجموعه‌ی خواندنی در خدمت خوانندگان‌مان هستیم.
۴٫    دوازده شماره‌ی امسال حاصل یاری نویسندگان عزیزی است که در کنارمان بوده‌اند. به همکاری با تک‌تک این دوستان افتخار و سپاسم را تقدیم‌شان می‌کنم. به‌ویژه در ماه‌های آخر امسال یاران جدیدی به جمع نویسندگان ثابت‌مان پیوسته‌اند که ورود آنان را نیز خوش‌آمد می‌گویم. همچنین بار انتشار منظم «پزشکان گیل» بر دوش همکاران عزیزم در دفتر ماهنامه و نیز بخش فنی (لیتوگرافی و چاپ) بوده است که ضمن سپاس، به آنان- که به‌ویژه در این یک ماه آخر سال سختی کارشان از حد طاقت می‌گذرد- «خسته نباشید» می‌گویم.
۵٫    و کلام آخر: بهار است و یاد همه‌ی یارانی که در سال نو کنارمان نیستند، سبز. این دو بیت از دکتر محمدرضا شفیعی‌ کدکنی را چند ماه پیش نیز آورده بودم:
آن فرو ریخته گل‌های پریشان در باد
کز می جام شهادت همه مدهوشان‌اند
نام‌شان زمزمه‌ی نیمه‌‌شب مستان باد
تا نگویند که از یاد فراموشان‌اند…

برچسب‌ها: ٬

دیدگاه خود را بیان کنید.