غوک مایوس یا یاس قورباغهای یا وزغ ناامید/ دکتر آرمان صدیقی
بدست پزشكان گيل • 16 دسامبر 2010 • دسته: یادداشتوسط صحبتهای همیشگی که بین ما چند نفر همیشه وجود داره، گفت: «فارسیِ فارسیه؛ باور میکنی؟ اونم فارسی قدیم که کمتر استفاده میشه.»
با تعجب گفتم: «نه، آخه تموم آهنگ کلام و نحوهی گفتارش و هماهنگی این دو با هم نشان از حداقل غیرفارسی بودن داره.»
جدیِ جدی بود. گفت: «منم باور نمیکردم، اما معنیشو دیدم.»
گفتم: «کجا؟»
گفت: «خودش معنیشو نوشته کنارش.»
میدونستم داره جدی میگه، آخه اصلاً اهل اینجور چیزا و دست انداختنا نیست.
گفتم: «مگه میشه؟»
همونطور جدی ولی با تعجب گفت: «شده؛ باور کن!»
گفتم: «چی شده؟»
گفت: «اینکه معنیشو کنارش توضیح داده.»
گفتم: «نه، حتماً واسه خودش یه چیزایی سر هم کرده، مث چیزای دیگه که قاطی میکنه و درهم و برهم و بعد یه اسمی روش میذاره که علف میتونه سبز بشه تو هر جایی که فکرشو نمیکنی.»
گفت: «منم هاج و واج بودم که چطو خودم نفهمیدم یا که چطو حدسشو نزده بودم.»
گفتم: «خب از نیروی کف دست استفاده میکردی و بوش میکردی تا میفهمیدی. آخه این چه حرفیه که میزنی؟ اینا دو تا کلمهی از هم جدا با معنی مشخصه که تو ترکیب همم معنی مخصوص مرتبط به هم پیدا میکنن و بهقول امروزیا که فارگلیش مینویسن، اینو گلیشفار نوشتنش. تعجب نداره. ما هم که مخلصشیم.
گفت: «تو هم دوسش داری؟»
گفتم: «نه، من از چیزهای قاطی پاتی زیاد خوشم نمیاد. اینجور اسمای اونور آبی رو میگم که زود دهنا رو پر میکنن.»
گفت: «باور کن. رو یه تیکه مقوای قشنگ رنگی با کلی آب و تاب و اینکه این یه ترکیب خودمونیه و ما آبمون با اونور آبیها تو یه جو نمیره و ما اصل اصیلی هستیم که نگو و نپرس، معنیشو نوشته بود.»
منم که رگ تحقیقاتم عین رگ غیرت قیصر از تیکه تیکه شدن داداش فرمونش به دست داداشای آب منگل ورقلمبیده بود، گفتم: «وایستا، یعنی بیا جلوی این جام جهانبین و بذار تو این دهکدهی اطلاعاتی یه گشتی بزنیم و سراغ خونهی کدخداشو بگیریم شاید راهمون بدن.»
گفت: «چه جوری؟»
گفتم: «اینجوری، اما نه مث ساسی! من یه مدته چند تا سایتو میشناسم که دهخدا و معین رو راحت میذارن کف دستات. بذار توش بگردم و اگه همچین معنی پیدا شد قبول. دیگه ما که اصرار به نادانیمون نداریم. تازه یه چیزیام یاد میگیریم، مگه نه؟»
گفت: «قبول.»
میدونستم خورهی اینکاراست. گفتم: «بریم!»
منم از راه خونهی «کدخدا گوگل» رفتم تو وبلاگم و تو سایتی که تازه لینکش شده بودم اول سراغ لغتنامه دهخدا رو گرفتم و «آیس» رو نوشتم، ازش خواستم معنیشو واسم جستجو کنه که این شد نتیجهاش:
آیس. [ی] (ع ص) ناامید. نومید. نمید. مایوس. قانط. قنوط: بود شخصی عالمی قطبی کریم اندر آن منزل که آیس شد ندیم. مولوی. چونکه…
ایس. [اَ] (ع مص) ناامید شدن. (منتهی الارب). نومید شدن و آن مقلوب یاس است. (آنندراج). ناامید و مایوس شدن. (ناظم الاطبا)…
بعدش رفتم سراغ لغتنامهی معین و همین «آیس» رو جستجو کردم که جوابش این شد:
(ی) [ع.] (ص فا.) مایوس، ناامید.
بعدشم «پک» رو نوشتم که جوابشو لغتنامهی دهخدا اینطوری داد:
پک. [پ َ] (اِ) غوک. وزغ. چغز. قرباغه. بزغ. مکل. (اوبهی). قاس. غنجموش. ضفدع: ای همچو یک پلید و چنو دیدهها برون مانند آن کسی…
پک پک. [پ ُ] (اِ) هر چیز گندهی ناهموار و ناتراشیده را گویند و مرادف لک باشد چنانکه گویند لک و پک. (برهان قاطع): ای شوربخت مدبر مع…
پک پک. [پ ِک ک] (اِ) بند انگشت دست و انگشت پای را گویند. (برهان قاطع). || (اِ صوت) نقل آواز خندهی ناگهانی که مانع شدن از آن را…
لغتنامهی معین هم اینطوری جواب داد:
(بَ) (اِمر.) اطراف دهان، پک و پوز.
خلاصه موندیم توش که این چه ترکیبی شده «غوک مایوس» یا «یاس قورباغهای» یا «وزغ ناامید» و از اون مهمتر انگیزهی پیدا کردن چنین نامی و نامگذاری کردن ترکیبی از انواع بستنیها و رنگها و چیزهای بزرگ و کوچک دیگر و اونا رو تو یه زندون پلاستیکی دربستهی غیرقابل نفوذی کردن و بعد یه نی حجیم بدهیبتو توش فرو کردن و مکیدنش که ما اولش خیال میکردیم «آیس پک» اسمشه یعنی فارسی نوشته شده ‘Ice pack’ که همون چیز سرد یخزدهی تو بسته هست ولی الانه فهمیدیم که نه، «آیس پک» یه ترکیب فارسی هست و ما عجب ذهن ذلیل و بیگانهپسندی داریم و آنچه خود داریم از بیگانه هی تمنا میکنیم، هی تمنا میکنیم. آخه تا کی باید اینطوری شرقزده و غربزده و عربزده باشیم؟ تا کی وقتی که چنین ذهنهای خلاقی داریم، اونا رو جای اینکه تو فرهنگستانا باشن بیخود بستنی فروش میکنیم؟ بیخود دارن «آیس پک» میفروشن، یعنی همون غوک مایوس یا یاس قورباغهای یا وزغ ناامید رو میگم. تا کی؟ تا کی؟
دکتر آرمان صدیقی
Email: arman_sedighi@yahoo.com
Weblog: http://arman-sedighi.persianblog.ir/

پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل