پزشکان گیل

ماهنامه جامعه پزشکی گیلان

بازآموزی پزشکان از آغاز تا امروز/ دکتر بهمن مشفقی

بدست • 13 آوریل 2011 • دسته: یادداشت

اولین روزهای حضور در کلاس درس دانشکده‌ی طب برای ما که از دبیرستان به دانشگاه راه یافته بودیم، همه‌چیز جالب بود و تازگی داشت. دیگر از زنگ مدرسه و صف بستن در حیاط برای رفتن به کلاس‌ها، حاضر غایب کردن‌های سر کلاس و خطاب‌هایی مانند «بچه‌ها، ساکت!»، «بچه‌ها، آرام!»، «بچه‌ها، گوش کنید!» و … خبری نشانی نبود. اولین بار بود کلاس درسی با گنجایش بیش از ۳۰۰ دانشجو آن‌ هم به‌صورت مختلط را به چشم می‌دیدیم. دیگر کسی اجبار نداشت در ردیف و صندلی مشخصی بنشیند و هر کس در انتخاب جا برای نشستن آزاد بود.
ساختار کلاس که به آن «آمفی‌تئاتر» می‌گفتند طوری بود که دانشجویان به استاد اشراف داشتند. شاید این ساختار نشان از اهمیتی بود که مسوولان، یعنی استادان دانشگاه، برای کسانی که آمده بودند تا با کسب علم و دانش، فرداهای بهتری بسازند قایل بودند.
هنوز سخنان اولین استاد در اولین روز آغاز دروس دانشکده در گوش خیلی‌ها از جمله نگارنده‌ی این سطور طنین‌انداز است که چنین آغاز شده بود: «خانم‌ها! آقایان!»
شنیدن کلمات «خانم‌ها» و «آقایان» برای همه‌ی کسانی که در آن مکان حاضر بودند خیلی جالب و تکان‌دهنده بود، چون نشان می‌داد که از نظر سخنران، مخاطبینش دیگر «بچه‌ها» نیستند. به‌همین جهت با شنیدن آن کلمات بسیاری از حاضران کلاس دست و پای خود را جمع کردند و قیافه و ژست خانم یا آقا بودن به‌خود گرفتند و با اشتیاق خاص و سکوتی کم‌نظیر به سخنان استاد گوش فرادادند که ادامه ‌داد:
ورود شما را به دانشگاه و حضور شما را در سر کلاس درس دانشکده‌ی پزشکی تبریک می‌گویم. امروز من به‌جای درس دادن می‌خواهم اندکی با شما خانم‌ها و آقایان پیرامون محیطی که در آن برای تخصیل علم قدم گذاشته‌اید، صحبت کنم و تفاوت این محیط و مکان را با محیطی که پیش از این در آن به تحصیل مشغول بودید، یعنی دبیرستان، بگویم.
بعد با لبخند و چهره‌ای شاد گفت:
تفاوت از زمین تا آسمان است! هنگامی که شما متوجه این تفاوت شدید، آن وقت خیلی از مسایل برای شما حل خواهد شد و بسیاری از مشکلات ما هم حل خواهد شد. بد نیست بدانید که دانشکده را در لغت و لسان فرنگی «فاکولته» (Faculte) می‌گویند. این لغت در فرهنگ فرنگی یعنی «اختیاری»، «انتخابی» و «از روی میل». آن‌هایی هم که این لغت را برای دانشکده انتخاب کردند، همین‌طوری و سرسری و بدون هدف و مقصود انتخاب نکردند. آن‌ها به‌تجربه دریافته بودند که دانشکده با دبیرستان از هر لحاظ فرق دارد و کسی که در کلاس‌های درس دانشکده حاضر می‌شود، با اختیار و انتخاب و میل در طلب کسب علم است، زیرا در فاکولته یعنی دانشکده، دانشجو احساس نمی‌کند که او را به اجبار وادار به درس خواندن یا حضور در کلاس درس کرده‌اند بلکه محیط دانشکده یا فاکولته طوری است که دانشجو با میل و علاقه و اختیار به فراگرفتن دانش مشغول می‌شود. به‌همین حهت از همین امروز شما مشاهده خواهید کرد که کسی از بابت حضور شما در کلاس درس حاضر و غایب نخواهد کرد و اصولاً روش کار و سیر آموزش در این‌جا طوری است که شما به‌زودی متوجه خواهید شد که همین به‌کار نگرفتن رویه‌ی اجبار از بابت حضور در کلاس درس، سبب حضور از روی میل و اشتیاق شما در سر کلاس‌های درس خواهد شد. یقین دارم حتی در ساعاتی که در کلاس درس حضور ندارید، در حال تحقیق و جستجوی دانش و یادگیری بیشتر به‌صورت مطالعه یا مراجعه به کتاب و کتابخانه هستید.
درستی بیانات استاد در طول سال‌های تحصیل در دانشکده به همه‌ی ما ثابت شد و دیدیم که دانشکده (فاکولته) واقعاً همان جایی است که دانشجو با میل و اختیار در کلاس‌های درس و کنفرانس‌ها حاضر می‌شود و ساعاتی هم که در کلاس‌های درس حضور ندارد یا در حال مطالعه و تحقیق است یا در حال مراحعه به کتاب و کتابخانه.
آری! سال‌های دانشجویی مثل همه‌ی چیزهای زندگی که دیگر تکرارشدنی نیست، سرانجام سپری شد و با کسب مدرک دکترا قدم به اجتماع گذاشتیم. در اجتماع دیگر کسی نبود تا در روز اول ورود به آن برای این تازه‌واردان، یعنی فارغ‌التحصیلان از دانشگاه و دانشکده شرح بدهد که محیط اجتماع چه قانونمندی و مقرراتی دارد. در این‌جا دیگر مانند دبیرستان و دانشگاه دوره‌ی دقیقاً مشخصی برای گذراندن وجود نداشت، به‌همین جهت هر کس می‌بایست محیط و اطرافیانش را شخصاً تجربه کند. روند کارها و رویدادها در این محیط طوری بود که انسان خیلی زود متوجه ضرب‌المثل مشهور «هر کس باید گلیم خودش را از آب بکشد» می‌شد و چه بسیار افرادی که در این تلاش چشم از جهان فروبستند و شمار قابل ملاحظه‌ای هم در حال کشیدن گلیم‌شان از آب شدند و در حسرت یک لحظه استراحت روی آن میزان از گلیمی که از آب کشیدند سوختند ولی مجالی برای استراحت نیافتند!
از سال ۱۳۷۱ که طرح بازآموزی پزشکان در کشور به اجرا گذاشته شد، من در هر جلسه‌ای که شرکت کردم چه در سالن سخنرانی و چه در کریدورهای محل سمینار و هنگام صرف چای و شیرینی این جملات شیرین را از زبان شرکت‌کنندگان شنیدم که برای شما هم آشناست: «… هیچ می‌دونی، اون بازآموزی قبلی من و فلانی و فلانی پول ثبت‌نام پرداخت کردیم و گواهی شرکت در آن دوره و امتیاز مربوط را گرفتیم!» یا «… گوش کن بابا! من در هر دوره که شرکت کردم به‌جای پنج نفر لیست حاضرین را امضا کردم و گواهی بازآموزی آن‌ها زود‌تر از من به دست‌شان رسید!» یا «… ای بابا! همه‌ش حرفه که ظرفیت ثبت‌نام پر شده. من همین امروز به نام چند نفر ثبت‌نام کردم و نمونه‌ی امضاشون رو هم دادم که فلانی به‌جاشون امضا کنه! من هم الان دارم می‌رم پی کارم.»
نکته‌ی جالب این‌که برگزارکنندگان این دوره‌ها با وجود اطلاع از همه‌ی این ترفند‌ها، از همان سال‌های شروع این دوره‌ها هیچ‌گاه نخواستند به پیگیری جدی این کج‌روی‌ها بپردازند و فکری اساسی و چاره‌ای کارساز برای درست برگزار کردن این دوره‌ها کنند. دلیل این کار خیلی واضح است چون آن‌ها به اجرای برنامه و طرحی که در نظر دارند فکر می‌کنند نه به نتیجه‌ی کار. به‌همین جهت طرحی که در کشور‌های پیشرفته نتایج عملی درخشانی دارد، در این‌جا به‌تدریج به شکل نمایشی سرگرم‌کننده برای برگزارکنندگان و شرکت‌کنندگان آن درآمد! اگر از همان آغاز با مشاهده‌ی اولین تخلف و تقلب در هر مرحله از این دوره‌های بازآموزی، عکس‌العمل مناسب و فوری نشان داده می‌شد، هیچ‌گاه این بازآموزی‌ها به‌صورتی که اکنون می‌توان گفت هیچ دستاورد علمی و اخلاقی برای شرکت‌کنندگان ندارد به نمایش درنمی‌آمد.
راستی جامعه‌ی پزشکی و به‌خصوص برنامه‌ریزان طرح بازآموزی پزشکان نباید به‌خود بیایند و در این زمینه چاره‌ای اساسی بیاندیشند؟ حتی از نظر اخلاقی و در نظر گرفتن مقام و منزلت پزشکان و جامعه‌ی شریف پزشکی؟ این مطالب گفته شد تا روزی عده‌ای نگویند که در این زمینه با وجود همه‌ی ناهنجاری‌های مشهود هیچ‌کس لب به سخن نگشود.
 
دکتر بهمن مشفقی
نشانی: لاهیجان، خیابان شهید کریمی
تلفن: ۲۲۳۳۳۴۳-۰۱۴۱

Email: vahomanmd@yahoo.com

برچسب‌ها: ٬ ٬

دیدگاه خود را بیان کنید.