داستان دو وزیر/ دکتر مسعود جوزی
بدست پزشكان گيل • 2 نوامبر 2009 • دسته: سرمقالهچهار سال از روزی که زمام حکمرانی کشور جم به دست رییس جمهور فعلی، دکتر محمود احمدینژاد و دولت «اصولگرا»ی او سپرده شد میگذرد. در این چهار سال در باب آنچه طی این مدت بر ملت و مملکت گذشت بسیار نوشتهاند و در این روزهای انتخابات بیشتر هم مینویسند و لابد تا دنیا دنیاست در کتابهای تاریخ بسیار بیشتر از اینها خواهند نوشت تا جایی که چیزی از ماوقع این سالها ثبت و ضبط ناشده نماند. اما باز ماییم و این یک صفحه سرمقاله تا چند خطی نه دربارهی شخص رییس جمهور و عملکرد مجموعهی دولت، بلکه تنها دربارهی دو وزیری بنویسیم که در ارتباط با نظام سلامت و جامعهی پزشکی کشور مسوولیت مستقیم داشتهاند.
دکتر کامران باقری لنکرانی، وزیر بهداشت: جوانترین وزیر دولت نهم از دانشگاه علوم پزشکی شیراز راهی وزارت بهداشت شد. او نمونهای از آن دانشمندان جوان و متعهد مورد علاقهی رییس جمهور بود که وی یکی دو سال بعد با اتکا به توان علمی و مدیریتی آنان در بخشهای مختلفی چون انرژی هستهای، سلولهای بنیادی و… به فکر مدیریت جهان افتاد. اما در مورد شخص وزیر بهداشت، رضایت رییس جمهور خیلی زودتر- کمتر از سه ماه پس از آغاز وزارت او- اعلام شد: «ظرف یک ماه او بر کار سوار شد و طرحهایی را در وزارت بهداشت پیشنهاد کرده و به اجرا درآورده که در این وزارتخانه بیسابقه بوده است.» (بهنقل از خبرگزاری مهر.) اما این طرحها که دل از رییس جمهور برد و پس از یک سال سبب شد او را موفقترین وزیر کابینهی خود معرفی کند، چه بود؟ لنکرانی پیش از گرفتن رای اعتماد، ارتقای سطح کیفی بهداشت، عملی کردن بیمههای روستایی و نظاممند کردن تعرفههای پزشکی را از اولویتهای برنامهی کاری خود اعلام کرده و اندکی بعد، تغییر ساختار وزارت بهداشت را هم به فهرست برنامههای خود افزوده بود. پس از چهار سال، بر اساس این اولویتبندی، قضاوت بر عملکرد آقای وزیر چندان دشوار نیست: کیفیت بهداشت که بر اساس شاخصهای بینالمللی سنجیده میشود، در همان رتبههای حوالی ۱۰۰ (در جهان) سیر میکند؛ طرح بیمههای روستایی که لنکرانی در آغاز وزارت آن را دارای «۷۵ ایراد اساسی» خوانده بود- بدون آنکه فهرست آن ایرادها را اعلام کند- ادامه دارد ولی پس از چهار سال در بُعد کمّی از همان روستاها و شهرهای زیر ۲۰ هزار نفر قدمی جلوتر نیامده و در بُعد کیفی بهاذعان همان کارشناسان دولت و مجلس چنان است که نه دولت از آن رضایت دارد و نه مردم و البته نه پزشکان؛ تغییر ساختار وزارت بهداشت که دیگر حتی در حد حرف هم مطرح نشده است؛ میماند «نظاممند کردن تعرفههای پزشکی»: اینکه وزیری این مورد را بهعنوان یکی از اولویتهای خود اعلام کند قطعاً به دغدغههای عدالتمحورانهی دولت متبوع برمیگردد ولی وزارت بهداشت در این فقره هم موفقیتی در حد صفر داشته است: نه نسبت تعرفههای جراحی به غیرجراحی تغییر کرده است و نه نسبت تعرفههای پزشکان عمومی به متخصص، و سهم پرداختی مردم از هزینههای درمان هم- برخلاف برنامهی چهارم توسعه- هر سال بیشتر شده است. (برای توضیح بیشتر میتوانید مقالات «مشکلات درمانی و انتخابات ریاست جمهوری» و «مصالحهی سیاسی بر سر تعرفههای پزشکی» را در همین شمارهی «پزشکان گیل» بخوانید.) در عمل تنها موفقیت دولت عدالتمحور در این زمینه اعمال فشار بر نظام پزشکی در بازپسگیری افزایش تعرفهی پزشکان عمومی بالای ۱۵ سال سابقه در سال ۸۷ بود! و البته مجادلات پایانناپذیر و بینتیجهی هرساله با نظام پزشکی بر سر تعرفهها که ابتدا سردمداریاش را معاون سلامت جوان و پرخاشجوی وزارت بهداشت برعهده داشت و تا ادعای «گل گرفتن در»ِ این سازمان هم پیش رفته بود ولی پس از مدتی مجبور شد کرسی معاونت را به دیگری واگذارد و به بیمارستان بقیهالله برگردد. از سایر کارهایی که در این چهار سال باید در وزارت بهداشت انجام میشد و نشد میگذریم، ولی بهنظر میرسد آنچه در آینده از این وزیر سوگلی دولت نهم در یادها خواهد ماند تنها رونمایی هر از چند ماه چند داروی نوظهور درمان ایدز و سرطان و… باشد.
عبدالرضا مصری، وزیر رفاه: اولین انتخاب دولت احمدینژاد برای وزارت رفاه سیدمهدی هاشمی بود که از مجلس رای اعتماد نگرفت و دومین انتخاب پرویز کاظمی که پس از یک سال ظاهراً بهدنبال اختلاف با رییس سازمان تامین اجتماعی، مجبور به استعفا شد. اما مصری که از ریاست سازمان زندانهای کرمانشاه به ریاست کمیتهی امداد و سپس نمایندگی آن شهر در مجلس شورای اسلامی و در نهایت وزارت رفاه رسیده بود، در سه سال باقیمانده چنان رفتار کرد که این وزارتخانهی نوپا را از دو سو در آستانهی فروپاشی و انحلال قرار داد: اکنون از یکسو رییس جمهور با جدا کردن سازمانهای بیمهگر از وزارت رفاه- حتی بهرغم مخالفت شدید رییس مجلس که برای لغو مصوبهی هیات دولت از اختیارات قانونی خود استفاده کرده است- نشان داده است این وزارتخانه را «شیر بی یال و دم و اشکم» میخواهد، و از سوی دیگر مجلس در آستانهی تصویب طرح انحلال وزارت رفاه قرار دارد. شاید بتوان عدم تعیین خط فقر، مخالفت بیسابقه با افزایش سرانهی سلامت، اصرار بر اجرای طرح غیرقانونی «مطبهای معین» (و سایر ناهماهنگیها با وزارت بهداشت) و حاتمبخشیهای عوامفریبانهی یک ماه اخیر را از نمونههای آشکار قانونگریزی، سیاستزدگی و سوءمدیریت مصری دانست، اما بیشک آنچه جامعهی پزشکی از وی بهیاد خواهد داشت، ادبیات بیسابقه و اهانتهای مکرر آقای وزیر و معاونی است که او با خود از تامین اجتماعی کرمانشاه به این وزارتخانه آورده است. این دو در این سه سال بارها بیدلیل و بادلیل، با الفاظی که یادآور ادبیات «بگیر و ببند» ژاندارمهای عصر رضا شاهی است، نهتنها به نظام پزشکی بلکه به کل جامعهی پزشکی تاخته و دشمنی غیرقابل توجیه خود را به رخ این قشر کشیدهاند. رییس جمهور آینده میتواند با خیال راحت از کاخ ریاست جمهوری راهی خیابان پاستور شود، دست اولین عابری را که دید بگیرد و وزارت رفاه را به او بسپارد؛ حاصل کار بیتردید از وزارت فعلی بهتر خواهد شد.
نتیجهگیری: نتیجهگیری؟ مزاح نفرمایید؛ شما که خود بهتر از من «نتیجه»ای را که میخواهم از این سرمقاله بگیرم میدانید!
پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل