کارتخوان دارم و ثبت هم میکنم!
بدست پزشكان گيل • 3 سپتامبر 2019 • دسته: تیتر اول٬ سرمقاله
دکتر مسعود جوزی
یک سال پیش بود که در یادداشتی با عنوان «چراغهای رابطه تاریک است» و عنوان فرعی «سازمان پزشکان روابط عمومی خوبی ندارد» (ش ۱۷۹ «پزشکان گیل»، شهریور ۱۳۹۷) درباره «بحران کارتخوان» و اثرات آن بر منزلت اجتماعی پزشکان، در نهایت به این نتیجه رسیدم که:
تصویری که از خود ارایه میدهیم، نه با شان علمی ما تناسب دارد، نه با ارزش معنوی خدمتی که ارایه میدهیم و نه با عمر و زحمتی که صرف این خدمت میکنیم. شاید نوع رابطه ما با جامعه نیاز به بازنگری دارد… باید ابتدا چند و چون و ریشههای این بحران را واکاوی و سپس برای مقابله با آن چارهجویی کرد. باید به شیوه «مبتنی بر شواهد» سهم خود را برعهده گرفت و همانگونه که علم و هنر پزشکی میآموزد، در پی «حل مساله» بود. در این میان از تکتک ما پزشکان تا مسوولان وزارت بهداشت و نظام پزشکی و انجمنهای علمی و صنفی و فعالان فضای مجازی و… مسوولیت داریم.
یک ماه بعد در انجمن پزشکان عمومی ایران نشستی با عنوان «#پزشک_جامعه» (بررسی رابطه پزشک و جامعه در ایران امروز) برگزار شد که گزارش و فایلهای تصویری آن را میتوانید در سایت و کانال انجمن پیدا کنید. در آن نشست دکتر حسن محدثی از جامعهشناسان برجسته کشور و دکتر علیرضا زالی، رییسکل پیشین نظام پزشکی، با هشدار درباره شکاف ایجاد شده بین پزشکان و جامعه، پیشنهادهایی برای پر کردن این فاصله ارایه دادند. در آن روزها حمله به جامعه پزشکی با داغ شدن هشتگهای #پزشک_فراری_از_کارتخوان و #پزشک_فراری_از_مالیات در فضای مجازی آغاز شده بود اما هنوز، در قیاس با آنچه این روزها در رسانه ملی، مطبوعات و خبرگزاریها و شبکههای اجتماعی میگذرد، دوران خوشخوشان و برهکشانمان بود! متاسفانه آنچه از تحقیر و تمسخر و توهین نباید میدیدیم، در این یکی دو هفته اخیر (بهویژه در آستانه و به بهانه «روز پزشک»!) دیدیم. در کشوری که از بس روزانه خبرهای داغ (از اظهارنظرها و تحرکات سیاسی و اخیراً جنایی تا فسادهای کلان اقتصادی و انتشار عکسها و فیلمهای خصوصی) تولید میکند، عمر هیچ موج رسانهای به یکی دو هفته نمیرسد، اینکه موضوع وجود کارتخوان در مطبها بیش از یک سال در صدر اخبار باشد، عجیب نیست؟ و عجیبتر اینکه چرا ما پزشکان برای بهمنی که اینک سرازیر شده از همان ابتدا که در اندازه گلوله برفی بود، چاره نیاندیشیدیم. چرا؟
نخستین پاسخ شاید این باشد که ما خود را محق و مظلوم میدانستیم. وجود کارتخوان در مطب الزام قانونی نداشت و اکثر ما هم کارتخوان داشتیم و موج «پزشکستیزی» را امری غیرواقعی و برساخته بدخواهان (وزیر سابق بهداشت و سایر سیاستمداران، صدا و سیما و شبکههای ماهوارهای، سلبریتیها، مطبوعات و…) میدانستیم؛ این بود که با دفاعی «قانونی»، به حمله متقابل دست زدیم و فریاد «واتبعیضا» و «میجنگیم، میمیریم، ذلت نمیپذیریم» سر دادیم. نتیجه چه شد؟ همان امواج اجتماعی و رسانهای که مسلماً از مراکزی نیز تقویت میشد، در مدت کوتاهی به مجلس رسید و قانون الزام نصب کارتخوان در مطب پزشکان تصویب شد. در واقع هم پیاز را خوردیم و هم چوب را و هم پول دادیم! میشود جهان موازیای را تصور کرد که در آن وزارت بهداشت، نظام پزشکی، انجمنها و… با دریافتن حساسیتهای جامعه و خواندن دست آنانی که از برهم خوردن رابطه ما با مردم سود میبرند، خود از همان آغاز بر این موج مطالبات سوار شده و با تاکید بر اینکه بیش از ۹۰ درصد مراکر درمانی کارتخوان دارند و فرار مالیاتی منحصر به عده اندکی اریستوکرات پزشکی وابسته به باندهای قدرت و ثروت است، معدود خاطیان صنف را به نصب کارتخوان و شفافیت مالیاتی تشویق یا ملزم میکردند. اما اینگونه نشد. چرا؟
مسلماً بسیاری پیشبینی میکردند که چنین مبارزهای علاوه بر نافرجام بودن، جایگاه اجتماعی پزشکان را نیز تخریب خواهد کرد؛ اما ایستادن در برابر موج پوپولیستی برآمده از شبکههای مجازی پزشکی، تصمیمی سخت و نیازمند شجاعت بسیار بود. برعکس، ابتکار عمل بهدست جبههای افتاد که در آن از پزشکان ناراضی بهجان آمده از سالها نابرابری و سختی حضور داشتند تا برخی تندروان و تندگویان تلگرامی که خودخوانده بر کرسی رهبری این خلق عاصی نشستند و البته رقبای انتخاباتی مسوولان فعلی نظام پزشکی که از هیچ فرصتی برای سر دادن شعارهای انقلابی و تخریب حریف نمیگذشتند. چنین بود که نه نظام پزشکی، نه انجمنهای علمی و صنفی و نه بزرگان جامعه پزشکی جرات نیافتند یا مصلحت ندیدند در برابر جمع بایستند؛ سهل است برخی خود با این موج همراه شدند!
اکنون یک سال از آن روزها میگذرد. علاوه بر نصب کارتخوان، وصل آن به سامانه صندوقهای فروشگاهی دارایی نیز الزام قانونی یافته است. این بار «قانون» هم روبهروی ماست ولی قانونی که بهدلیل «تبعیض» و اولویت دادن به پزشکان در رصد مالیاتی، «ناعادلانه» مینماید. و باز همان داستانها و باز شور مبارزه، حتی در پزشکان عمومی که احتمالاً از این شفافیت فایده میبرند! باز برخی از همکاران چنان در شبکههای اجتماعی تند میروند که علناً گردن نهادن به این قانون را بزدلانه و خائنانه میخوانند. باز جمعی مصلحت را در سکوت میبینند. اما اینبار از گذشته درس بگیریم…
پیشنهاد مشخص من این است که ماجرای کارتخوان و مالیات را نه بهصورت منفرد و جداگانه بلکه در یک پسزمینه وسیعتر اجتماعی ببینیم. با این نگاه کلانتر میشود محاسبه «هزینه-فایده» کرد و دید آیا پای نهادن در چنین میدانی ارزشش را دارد یا خیر. بهعبارت دیگر، در صورت پیروزی در این نبرد، دستگاه مالیاتی مجاب میشود که ابتدا صندوق چند صنف دیگر را به سامانه یکپارچه وصل کند و پس از چند ماه سراغ ما بیاید. البته در این صورت ما از نظر معنوی احساس پیروزی میکنیم که «حرف خود را به کرسی نشاندهایم»؛ ولی همزمان در باور عام، ظن به مالیاتگریزیمان بیشتر و فاصله «پزشک-جامعه» افزونتر شده است. آیا میارزد؟
از سوی دیگر، میتوانیم یکبار دیگر و بهدور از فضای هیجانی و «باور عام»ِ این روزها، با خود و صنف و مشکلاتمان صادق و روراست باشیم. مساله وصل شدن کارتخوانها به سامانه در کدام درجه اولویت از دغدغههای ذهنی و مشکلات عینی امروز ما قرار دارد؟ اگر قرار بر مبارزه مدنی باشد، در این وانفسایی که «ز منجنیق فلک سنگ فتنه میبارد»، در کدام اتاق فکر نشسته و مصایب و معضلات خود را ردیف کرده و به مالیات رسیدهایم؟ از آن گذشته، چرا این موضوع را آنقدر «حیثیتی» و «ناموسی» کردهایم که اولاً کسی نتواند در مخالفت سخن بگوید، ثانیاً در صورت شکست تا مدتها گرد یاس و نومیدی بر چهرهمان بنشیند و یک برگ دیگر بر کارنامه «درماندگی آموختهشده»مان اضافه گردد؟
این البته بدان معنی نیست که اگر همه پزشکان ایرانزمین نیز همین امروز به سامانه دارایی بپیوندند، توپخانه پزشکستیزی صدا و سیما و سایر مراکزی که کاسبِ این کدورت و نقار بین مردم و پزشکان هستند، خاموش میشود؛ نهایت اینکه ما خود همدست بدخواهان نشویم. پزشکستیزی هدفمند و سازمانیافته پیش از این بحران وجود داشته و پس از آن نیز خواهد داشت و پرداختن به آن مجالی دیگر میطلبد.
این است که با احترام به همه بزرگانی که تاکنون اظهارنظر کرده و آنانی که سکوت اختیار کردهاند، با بیان اینکه عقلاً و اخلاقاً مجاب به ثبت نکردن کارتخوان در سامانه دارایی نشدهام، بهصراحت اعلام میکنم کارتخوان دارم و ثبت هم میکنم! (مگر اینکه مشکلات فنی معمول در سامانههای دولتی ایران اجازه ندهد!) و اگرچه توضیح واضحات باشد، تاکید میکنم که این نظر شخصی من است و ربطی به مسوولیتم در انجمن پزشکان عمومی ایران ندارد.
پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل