طب اسلامی؟ ما درسخواندهها مقصریم!
بدست پزشكان گيل • 4 فوریه 2020 • دسته: تیتر اول٬ سرمقاله
مسعود جوزی، پزشک، روزنامهنگار
۱. اگرچه طب اسلامی چند سالی بیشتر نیست که بر سر زبانها افتاده، ولی از لحاظ نسبشناسی تاریخی پیشینیتر از طب سنتی و از جهت روششناسی زیرمجموعه جادوپزشکی است. پیش از پیدایش طب سنتی، نظریهای طبیعی وجود نداشت که سلامت و بیماری را توضیح دهد، بنابراین ناخوشیها را به عوامل ماورای طبیعی نسبت میدادند و در نتیجه وظیفه مقابله با این بلایا هم برعهده جادوگران و شمنهایی بود که به نیروهای غریب و ناشناخته فراطبیعی توسل میجستند. بعدها با پیدایش #طب_سنتی در مناطق مختلف جهان و بهویژه ابداع نظریه اخلاط و طبایع چهارگانه، عوامل سلامت و بیماری از آسمان به زمین آمد و بیماری به برهم خوردن اعتدال مزاج بدن نسبت داده شد؛ در نتیجه دستورات غذایی و گیاهان دارویی جای ادعیه و اوراد جادوپزشکان را گرفتند. بعدها با پیشرفت دانش بشری و ابزارها و تکنیکها و پیدایش علوم آناتومی، فیزیولوژی، پاتولوژی و… طب سنتی بهتدریج به حاشیه رفت و طب مدرن میداندار شد که روال طبیعی تکامل از کهنه به نو در تمامی علوم است و در جوامع مختلف نیز سیری کمابیش یکسان داشته است.
۲. در ایران پس از انقلاب اما طب سنتی رواجی دوباره یافت که جای شگفتی هم نبود؛ وقتی در رویکردی غربستیزانه، همه علوم از فلسفه و اقتصاد تا حتی فیزیک و شیمی در معرض اسلامی شدن قرار گرفتند، چه جای گریزی برای پزشکی؟ در یک خوانش غلط از تاریخ و جغرافیا، «طب سنتی» که خاستگاهی یونانی داشت، صبغه اسلامی یافت و بهویژه در دوران هشتساله احمدینژادی مورد حمایتهای گوناگون قرار گرفت و تا سطح معاونت در وزارت بهداشت برکشیده شد. پدیده شگفت اما عقبگردی مضاعف از طب سنتی به جادوپزشکی بود که اینبار با عنوان جعلی «طب اسلامی» ولی ماهیت و سازوکاری کاملاً مشابه به میدان آمده بود. در این نوع از «طبابت»، گیاهان دارویی و دستورات غذایی طب سنتی جای خود را به معجونهای عجیبی به نام «جامع» میدادند و اوراد و اذکاری که بهطرزی فریبکارانه و وهنآور از اسامی ائمه شیعه سوءاستفاده میکرد.
۳. اکنون که پس از چند سال جولان همهجانبه «طب اسلامی»، تشت آن از بام افتاده است (آن هم در پی درگذشت یکی از روحانیون بلندپایه زیر دست مدعیان این طب و البته زیادهرویهای یکی از این مدعیان و بهویژه کتابسوزی اخیرش) همگان در فروکوفتن آن از هم سبقت میگیرند. از جمله در روزهای اخیر متولیان طب سنتی و بخشی از روحانیت که تاکنون کمتر حساسیتی در این وهن توامان به دین و دانش نشان میدادند، صدای بلندتری یافتهاند. در این میان هستند پزشکانی که معتقدند باید از این همسویی استقبال و با مدافعان و مشوقان طب سنتی ائتلاف کرد، ولی آیا این درمان موقت بیماری نیست؟ آیا نمیتوان از این فرصت بهره جست و آفات و حد نهایت دانشگریزی و خردسوزی را در همه ابعاد آن به جامعه و حکومت شناساند؟ آیا مقصر اصلی در چنین عقبگردی، همانها نیستند که با عوض کردن ریلها، سوت بازگشت به گذشته را کشیدند و بر دستاوردهای پانصد سال اخیر بشریت چشم بستند؟ بیایید موضوع را کمی از فاصله دورتر نگاه کنیم. این عقبگرد تنها در حوزه پزشکی هم نیست؛ آنها که برای مقابله با بلایای طبیعی، تفاهمنامه با حوزه علمیه امضا کردند هم مقصرند؛ آنها که همین حالا همایش فقه هستهای برگزار میکنند و هیچ از فروکاستن جایگاه روحانیت نمیاندیشند، نیز!
۴. اشتباه نشود! طب سنتی کموبیش در همه کشورها وجود دارد و در سراسر جهان با توجه به پایگاه اجتماعی خود، به حیات معقول و معتدل در کنار انواع طبهای جایگزین ادامه میدهد و موافقان و مخالفان خود را دارد؛ آنچه مورد انتقاد است، صبغه دینی و ایدئولوژیک دادن به آن و حمایتهای بی حد و حسابی است که سودجویانِ حتی بیاعتقاد به طب سنتی را به صرافت کاسبی از آن و تجاوز از حدود و تهدید سلامت جامعه و تحقیر و تخطئه طب مدرن با دادن نسبتهای «غربی» و «استعماری» دادن به آن میاندازد. وقتی اجازه میدهیم و حتی تشویق میکنیم طب دوهزارساله یونانی را (که با توجه به کارکرد تاریخی خود، یک میراث ارزشمند بشری است) رنگ کنند و بهعنوان کالایی دینی و ایدئولوژیک در معرض فروش بگذارند تا از تریبونهای رسمی تبلیغ و صاحب دفتر و دستک و دانشکده شود، چرا عدهای سودجو عقبتر نروند؟ چرا به صرافت فریبی غلیظتر و شدیدتر نیافتند؟ وقتی برای همه نوع عقبگرد، مقتضی موجود و موانع مفقود است، چرا بازگشت به عقبترها نه؟ به عصر جادوپزشکان و شمنها نه؟
۵. اما ما کجای کاریم؟ آنها که فریبکارانه و با سوءاستفاده از فضای دینی و سیاسی کشور، بودجههای بیزبان نفتی را در همایشها و اندیشکدههای موهومشان هزینه یا به حسابهای خارج از کشور خود منتقل میکنند، البته مقصرند؛ اما ما که ساکت ماندهایم مقصر نیستیم؟ ما که این شعبدهها را میبینیم و میفهمیم ولی میترسیم و جا میزنیم، بیگناهیم؟ کدام ما بهعنوان درسخوانده، پزشک، مهندس و… که یا جایگاه دانشگاهی داریم یا هویت مشخص علمی و صنفی و بههرحال منزلت تثبیتشده اجتماعی، به یکی از این مصداقهای عقبگرد جاهلانه اعتراض کردیم؟ تکلیف ما با دولتیان مشخص است: مسوولان ارشد که اغلب یاد گرفتهاند همرنگ جماعت و گاه حتی کاسه داغتر از آش شوند و مدیران میانی که ناچارند همسو با سیاستها حرکت کنند تا در درجه نخست حذف نشوند و بعد از آن- اگر شد و توانستند- جایی چوبی در چرخ جهل کنند تا ضرر کمتری به این مملکت برسد. میماند ما، جامعه علمی بیرون از دولت، ما انجمنهای علمی و صنفی پزشکی و مهندسی و… که اینهمه سال از انگ خروج از دین ترسیدیم و سکوت کردیم و از مسوولیت اجتماعی خود بازماندیم. کاسبان سوراخ دعا را پیدا کرده و از دین و دولت آویزان شدهاند. ما کجاییم؟ ما که جامعه میلیاردها دلار صرف آموزش و پرورشمان کرده و هر یک عناوین دهانپرکنی یدک میکشیم و در برابر هجوم جهل و فریب از همتایان قرن ۱۵ میلادی خود فروماندهتریم…
۶. بهعنوان یک ایرانی اندکی درسخوانده که مرزبندی مشخصی با تمام جریانهای سیاسی به رسمیت شناخته شده کشور (از جمله اصلاحطلبی کاسبکارانه) دارد و از صداهای محذوف جامعه بهشمار میرود و در عینحال امیدوار است بدون آنکه قطرهای خون از دماغ کسی بریزد، کشورمان به جای بهتری برای زندگی تبدیل شود، میخواهم بر نقش ما درسخواندهها (که گاهی بهغلط روشنفکر خوانده میشویم) در رویارویی با این کژرفتاریها تاکید کنم: «مرزهای ترس را جابهجا کنیم!» تبریزیان که بهناگاه از آسمان بر زمین نیافتاده است! همه ما که در مکتب علم مدرن درس خواندیم و در برابر تجاوز #شبه_علم به ساحت آن، از روی ترس و عافیتطلبی، بیحوصلگی یا بیمسوولیتی سکوت کردیم و ملت خود را تنها گذاشتیم مقصر و خائنیم. حیف از آنهمه امکانات این ملت که صرف آموزش و پرورش ما شده است!
پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل
اما ما که ساکت ماندهایم مقصر نیستیم؟
من به عنوان درسخوانده غیر طب، خودم را مقصر نمیدانم و راستش اصلا حق نمیدهم یک پزشک در مقالهای که به طور مشخص به طب سنتی و اسلامی جدید، اعتراض دارد، مرا مقصر بداند.
در این مورد مشخص طب اسلامی و سنتی، شما به عنوان یک سردبیر محترم چه نوشتهاید و چه کردهاید(چه نکردهاید) که دیگران را هم مقصر میدانید؟ بهتر نیست سنگ اول و آخر را به خودتان و همکاران محترمتان بزنید!
این یک مسأله تخصصی است که تقصیری متوجه مهندس و کارمند غیرمتخصص نیست و نباید آنها را در این مورد مقصر دانست؛ اگر چه اندکی که درس خوانده باشیم و از اجزای خون آگاه باشیم، سودا و بلغم و صفرا و تعدیل مجاز زیادی باورنکردنی است!
جامعه همصنف شما در مورد سریال مهران مدیری و نصب کارتخوان قیامت به پا کرد و همه توان مالی و صنفی خود را در جهت خواستههای خود به کار برد؛ چطور شما مستقیما آنها را مقصر نمیدانید و دیگران را هم شریک جرمشان میدانید؟! چرا؟ از بار گناهانتان کم شود؟
البته شایان ذکر است که برخی از همکاران محترم شما خودشان در دانشگاه طب مدرن میخوانند و بعد فراغت از تحصیل، خود را طرفدار طب سنتی میدانند و علنا در مطبهای خود، برای بیماران داروهای علفی تجویز میکنند!
در قسمتی از مقالهتان از انگ خروج دین نوشتهاید؛ شما که دیگر جز اهالی مطبوعات است و برادرها را دیدهاید و شنیدهاید، اطلاع ندارید که انگ خروج از دین کمترین هزینهاش، جان ناقابل است که این چنین راحت در مورد آن حرف میزنید!
مخلص کلام اینکه ما غیرمتخصصها در زمینه طب سنتی و اسلامی مقصر نیستیم، بحث در مورد شبهعلم به طور عام جداست و درخواندهها در در رشته تخصصی خود میتوانند در حد توان در این زمینه روشنگری کنند. اما به طور مشخص در این زمینه طب سنتی، من غیردرسخوانده طب را حتما و لطفا از لیست مقصران و خطاکاران خط بزنید.
در ضمن بنده بر حسب عادت مألوف، میخوانم و سعی میکنم با اطرافیانم مستدل حرف بزنم و آگاهی بدهم، اما راستش گاهی فکر میکنم شاید کار تکامل باشد که نوع بشر با طب سنتی اصلاح شود و آدمیان تاوان حماقت خود را بپردازند!
درود بر شما
راستش تصور میکردم واضح نوشتهام. منظورم از درسخواندهها، تحصیلکردههای همان رشتههای مرتبط است؛ مثلا پزشکان در برابر طب اسلامی و مهندسان در برابر تفاهمنامه کاهش بلایا.
و اما درباره خودم:
در مورد طب اسلامی و طب سنتی تا جایی که توانستهام در دو جایی که مسوولیت داشتهام تلاشهایی کردهام که میتوانید به کانالهای تلگرامی ماهنامه پزشکان گیل (https://t.me/pezeshkangil) و انجمن پزشکان عمومی ایران (https://t.me/isgp_ir) مراجعه و مثلا هشتگ #طب_اسلامی را جستجو کنید. البته با شما موافقم که این تلاشها کافی نبوده است.
تازهترین کار ما هم برگزاری نشست «پزشکی نوین و مدعیان آن» آن است که میتوانید گزارش و فایلهای صوتی آن را در همین سایت پیدا کنید:
http://pezeshkangil.com/?p=7563
فرمودهاید: «برخی از همکاران محترم شما خودشان در دانشگاه طب مدرن میخوانند و بعد فراغت از تحصیل، خود را طرفدار طب سنتی میدانند و علنا در مطبهای خود، برای بیماران داروهای علفی تجویز میکنند!» کاملا درست میفرمایید. من هم با این کار به شدت مخالفم. هم در این نشست درباره آن حرف زدهایم و هم یک مقاله بسیار خوب در این مورد خاص رسیده که در یکی دو روز آینده منتشر میکنیم.
در کنار اینها، اگر میخواهید نظر مرا درباره سریال «در حاشیه» و ماجرای مالیات و کارتخوان هم بدانید، باز مقالاتم در همین سایت موجود است:
چه کسی ما را به حاشیه برد؟
http://pezeshkangil.com/?p=5097
چراغهای رابطه تاریک است
http://pezeshkangil.com/?p=7080
کارتخوان دارم و ثبت هم میکنم!
http://pezeshkangil.com/?p=7516
این چند مقاله را با یک جستجوی دمدستی پیدا کردهام و مطالب مشابهی که از دوستانمان در این موارد منتشر کردهایم بسیار بیشتر بوده است و البته با شما موافقم که کمکاری کردهام و کردهایم.
با سپاس از اظهارنظرتان و بهامید پیروزی هر چه بیشتر علم بر شبهعلم در همهجا!
ممنون از جواب شما؛ بنده خواننده پزشکان گیل هستم و با توجه به مواردی که در مجله شما خواندهام، این کامنت را گذاشتم.
با یک گردش ساده در سطح شهر و پرس و جو از مردم، چندین و چند آدرس دفتر و دستک طب اسلامی و سنتی را میتوان پیدا کرد که نماینده آیات عظام تبریزیان و خیراندیش و … هستند و داروهایشان را هم ایشان تجویز میکنند؛ آیا پزشکان از این دکانها بیخبر هستند؟!
منظورم از به یادآوردن قیامت پزشکان سر نصب کارتخوان و یا اجماع اطبا در مورد ممانعت از پخش سریال این بود که وقتی پزشکان ( با توجه به قدرت اجتماعی و مالیشان) بخواهند میتوانند! در مورد شاهکارهای طب سنتی، به نظر میرسد برایشان بیاهمیت است و یا اینکه منافعشان در این است که سکوت کنند و واکنش چندانی نشان ندهند.
حتما حضرتعالی اطلاع دارید که دکتر هاشمی وزیر وقت بهداشت گفته بودند که طبی به نام طب اسلامی نداریم اما آنچه کمتر دیده شده واکنش اطبا نسبت به این خرافههاست…
کاملا موافقم که واکنشها متناسب با اهمیت موضوع نبوده است.