پزشکان گیل

ماهنامه جامعه پزشکی گیلان

وزیر جوان، مدیر جوان، بحران سیل و بن‌بست گزینش!

بدست • 27 مارس 2019 • دسته: تیتر اول٬ سرمقاله

دکتر مسعود جوزی

۱. وزیر جوان: گفت‌وگوی آذری جهرمی، وزیر ارتباطات، با «اندیشه پویا»ی نوروزی را خواندم. فارع از خط‌کشی‌های سیاسی و براساس آن‌چه تاکنون در عرصه مدیریت این وزارتخانه رخ داده است (از جمله مثلاً دو بزنگاه افشای ارزهای رانتی و تقلب پیامکی در انتخاب بهترین برنامه‌های تلویزیونی) «وزیر جوان» را باید نمونه‌ای موفق از شایسته‌سالاری و جوان‌گرایی در عرصه‌های مدیریتی جمهوری اسلامی دانست؛ اما این خوش‌بینی اولیه بلافاصله با روایت آذری از چگونگی برآمدن خود، رنگ می‌بازد و جای خود را به این نگرانی می‌دهد که وی نه مشتی از خروارِ جوانان شایسته در راهِ رسیدن به راس هرم مدیریت کشور، که صرفاً نمونه‌ای تصادفی و «کمتر تکرارپذیر» است. مگر چند درصد از جوانان نخبه ایرانی از خانواده شهدا بوده، در زمان دانشجویی هر ساله در اردوی پیاده‌روی به‌سوی مشهد شرکت کرده و در این سفر با حجت‌الاسلام ابوترابی آشنا شده‌اند تا با جلب اعتماد ایشان برای استخدام در وزارت اطلاعات معرفی شده باشند؟ آذری جهرمی یک نمونه موفق از جوانان شایسته برکشیده در جمهوری اسلامی است؛ ولی تنها یک «نمونه» است! با این شیوه «گزینش»، هزاران هزار جوان نخبه و شایسته دیگر، چون فاقد این سطح از اعتماد و پشتیبانی خودی‌ها بوده‌اند، از پیشرفت در سطوح اداره کشور و حتی از ورود به آن بازمی‌مانند؛ از سوی دیگر، هزاران هزار فرصت‌طلب نالایق به‌صرف تظاهر به ظواهر مورد قبول نظام (یا ساده‌تر از آن برخورداری از «ژن خوب»!) دو پله یکی پیشرفت می‌کنند.

۲. مدیر جوان: علی فروغی، مدیر شبکه سوم صدا و سیما، نمونه‌ای از این دسته دوم است! نمونه‌ای که برخلاف آذری جهرمی که بیشتر استثنا به‌نظر می‌رسد، امثال او را به‌وفور و به‌کرات در ادارات و نهادهای مختلف می‌بینیم؛ که اگر نمی‌دیدیم، اوضاع ‌مملکت این‌گونه نبود که امروز هست. «باجناق‌زاده» حداد عادل که با تصمیم اخیر خود در اخراج عادل فردوسی‌پور از برنامه ۹۰، یک‌تنه هم در برابر رای مردم و هم نظر کارشناسان رسانه ملی ایستاد، به‌همین ترتیب یک‌تنه ثابت کرد که سیستم فعلی گزینش مدیران کشور تا چه اندازه ناکارآمد است. در سوی دیگر ماجرا، فردوسی‌پور یک نمونه استثنایی دیگر از جوانان به‌تمام معنی نخبه و شایسته ایرانی است که بدون برخورداری از دو فاکتور یادشده (ظاهرسازی و ژن خوب) توانسته در عرصه‌ای تخصصی و خارج از توان رانت‌خواران به یک «چهره» و «برند» شاخص تبدیل شود؛ ولی طرفه این‌که «مدیریت رانتی-گزینشی» رسانه ملی نه خود هنری در تولید محتوا و جذب مخاطب دارد و نه در طرد هنرمندانی که توان جذب چندین میلیون مخاطب و چندین و چند میلیارد آگهی دارند، ذره‌ای تردید می‌کند.

۳. بحران سیل: ‌جاری شدن سیل در چند روز اخیر، کشورمان را به نمایشگاهی دیگر از بی‌کفایتی مدیران بی‌تخصص و بی‌تعهد تبدیل کرد؛ نمایشگاهی گسترده از شمال تا جنوب که هم ندانم‌کاری‌های چند دهه گذشته ما را عیان کرد و هم نابخردی‌های روزمره‌مان را به رخ ‌کشید. اگر در ماجرای لجاجت مدیر شبکه ۳ با مردم، جمعی به هواخواهی او برخاسته بودند که «مگر مشکل مملکت ما برنامه ۹۰ است»، حالا که مشکلات مدیریتی به یک فاجعه ملی ختم شده جای هیچ تعارف نیست. مشکل ما همین مدیریتی است که هیچ عرصه‌ای از زندگی فردی و اجتماعی ما را بی‌آسیب باقی نگذاشته است.

۴. بن‌بست گزینش: فروغی تنها یک نمونه بود که به‌دلیل محبوبیت بی‌سابقه فردوسی‌پور و برنامه ۹۰ به‌چشم آمد؛ استاندار گلستان و شهردار سابق شیراز هم اگر این سیل نابه‌گاه نبود، اصلاً دیده نمی‌شدند. ولی واقعیت این است که ناکارآمد و خرابکار و حتی نابه‌کار از این سنخ بسیارند که ما را بدین‌جا رسانده‌اند. تازه این‌ها را باید بگذاریم در کنار جماعت غارتگر و مختلس و مفسد اقتصادی که این روزها رکورد از پی رکورد می‌شکنند. از این شواهد نباید نتیجه گرفت مسیری که از ۴۰ سال پیش برای گزینش بهترین‌ها و متعهدترین‌ها طراحی شده بود به بن‌بست رسیده است؟ دیگر جای پرده‌پوشی نیست که بسیاری از آنان که از فیلترهای متعدد گزینش رد شده و به بالاترین سطوح قدرت ‌رسیده‌اند، نه‌تنها در کاری که بر آن برگمارده شده‌اند تخصص ندارند، بلکه از تعهد مورد ادعا نیز بی‌بهره‌اند، خزانه بیت‌المال را کیسه خود می‌دانند و به‌اندازه سرسوزنی در برابر مردم پاسخگو نیستند. مورد خاص فروغی نشان داد این افراد حتی در قبال ایجاد موج گسترده و بی‌دلیل نارضایتی و ضربه به حیثیت نظام (همان نظامی که با تمهید رانت‌های مختلف گزینشی اینان را برکشیده) نیز احساس مسوولیت نمی‌کنند؛ نمک می‌خورند و نمکدان می‌شکنند. ۴۰ سال از برپایی نظام جمهوری اسلامی می‌گذرد. گذشته‌ها که لابد گذشت؛ ولی اگر قرار است آینده‌ای در کار باشد، نیاز به مدیران جوانی است که با تکیه بر شایستگی‌ها و توانمندی‌های فردی خود برآمده و با مسوولیت‌پذیری، دل در گرو میهن و مردم خود داشته باشند. آیا زمان بازنگری در قوانین نوشته و نانوشته گزینشی و خروج از این بن‌بست فرانرسیده است؟

 

برچسب‌ها: ٬ ٬

دیدگاه خود را بیان کنید.