ارفعالحکما و هیات تریاکیان سبزهمیدان
بدست پزشكان گيل • 31 مارس 2022 • دسته: تاريخ پزشکی٬ تیتر اولدکتر مسعود جوزی
بهمنماه ۱۲۹۵ خورشیدی، رشت؛ در جنگلهای غرب شهر که «فومنات» نامیده میشود، آشوبی برپاست. گروهی که خود را «جنگلی» میخوانند، یک سال و نیم است خواب و آرام از چشم نظمیه و والی و کنسول روس که حکمران اصلی شهر است، گرفتهاند. بهویژه کنسول روس که از پنج سال پیش و در پی اشغال گیلان توسط ارتش تزاری، حکمران اصلی شهر بهشمار میرود، روزبهروز به این ناآرامیها حساستر میشود. در این یک سال و نیم جنگلیها هنوز در مرحله جمعآوری اسلحه و تبلیغ و عضوگیری هستند و در راه رسیدن به هدف خود که بیرون راندن اشغالگران روس بود، ابتکار عمل چندانی نشان ندادهاند؛ اما توانستهاند در چند مرحله قوای دولتی و اجیرشدگان محلی را که به اصرار و حتی با مدیریت و سرمایهگذاری کنسولگری روسیه بدانها یورش برده بودند، شکست دهند؛ و این برای تداوم و تشدید نگرانیها کافی است.
برای نظمیهچیهای رشت روزهای شلوغی است. آنها که رییس نامحبوب خود، مفاخرالملک، را سه ماه پیش در تهاجم نافرجام و مضحکهباری به کسما از دست دادهاند، روز و شب در کار استنطاق از مظنونان همکاری با جنگلیان هستند. بخشی از «راپرت»های بازجویی از این افراد در کتاب «نهضت جنگل و اتحاد اسلام»[۱] منتشر شده که نشان میدهد دو اتهام اصلی افراد مورد بازجویی، یکی تهیه تفنگ و فشنگ برای جنگلیها و دومی تبلیغ و پروپاگاندا بهنفع آنان بوده است.
براساس یک گزارش منتشرشده در این کتاب به تاریخ ۱۲ دلو لویئیل ۱۳۳۵ برابر با ۱۲ بهمن ۱۲۹۵ خورشیدی[۲]، یکی از مظنونین که گمان میرود سروسری با جنگلیها داشته باشد، از پزشکان سرشناس رشت است (ص ۶۵):
اداره نظمیه رشت، سواد راپرت دایره تامینات،
به تاریخ ۱۲ دلو [۸ ربیعالثانی] لویئیل ۱۳۳۵
مقام محترم ریاست تشکیلات نظمیه رشت دام اقباله، به موجب راپرت واصله که ارفعالحکما، مظنون به همدستی با جنگلیها بوده است و دوره[ای] دارد، عبارت از اشخاص بیکاره که شغلشان منحصر به جمع شدن دور یکدیگر و تریاک کشیدن و پرگویی کردن و دخالت در بعضی امورات پلیتیکی کردن است، حسبالامر مشارالیه را تحت استنطاق آورده، اقرار به حضور در آن دوره که مرکز آنها اغلب در سبزهمیدان و نقاط دیگر است نموده، ولی منکر است از آنکه در آن مجالس صحبتی از جنگلیها بوده باشد، در صورتی که میرزا ابوالقاسم خان برادرزن حاجی رستم در استنطاقش بیان میکند که در آن دوره اغلب از این آقایان حضور داشته، صحبتهای مختلف از جنگلیها و غیره بهعمل میآمد، اظهارات ارفعالحکما راجع اینکه تاکنون هیچوقت صحبتهای پلیتیکی نکرده بهکلی دروغ است و کذب قول خود را ثابت میکند و خود اقرار بر این میکند که یکی از اجزای هیات تریاکیان است. واقعاً از آن روزی که این اشخاص را نظمیه توقف نموده است، انتشارات بیاصل که مردمان فقیر و بیچاره را همواره از هیبت و شجاعت بی اصل و اساس جنگلیهای معروفالحال به ترس میانداخت بهکلی از میان رفته و هیچ حرفی از حضرات معهود در کار نیست. پس میتوان گفت که ارفعالحکما نیز جزو اشخاص فضول و خودسر میباشد و عوض آنکه مشمول طبابت خود بشود، همیشه با مهملبافی حواس مردم را پرت کرده، اهالی را به زحمات خیالی دچار میکند. این است خلاصه اظهارات ارفعالحکما که تاکنون بهعمل آمده، حال هر قسم امر میفرمایید رفتار شود.
آنچه درباره دکتر رازی میدانیم
این جناب ارفعالحکما که «مظنون به همدستی با جنگلیها» است، البته سابقه «دخالت در بعضی امورات پلیتیکی» داشت. ابراهیم فخرایی، از نخستین مورخان مشروطه گیلان و جنبش جنگل، از او بهعنوان یکی از ۱۱ پزشک عضو انجمن حفظالصحه رشت در مشروطه گیلان نام برده است.[۳]
در «کتاب گیلان» هم درباره او آمده است: «دکتر مهدی رازی (ارفعالحکما) به سال ۱۲۴۶ شمسی در رشت متولد شد. در جنبش مشروطیت عضو انجمن حفظالصحه و چندی هم پزشک بیمارستان پورسینای رشت بود. بهروایتی دکتر مهدی رازی اولین کسی است که مایهکوبی آبله را در گیلان رواج داد. وی در ۹۱ سالگی درگذشت.»[۴]
و دکتر سیدحسن تائب، پزشک و پژوهشگر تاریخ پزشکی گیلان، بر این اطلاعات میافزاید که دکتر ارفعالحکما از جمله پزشکانی بود که در بیمارستان خیریه ۱۲ تختخوابی «آقا سیدعلی آقا» که در محله حاجیآباد قرار داشت، بیماران را به رایگان معاینه و درمان میکرد.[۵] و همچنین: «از او یک دختر و یک پسر به یادگار ماند که دخترش زن دکتر روشن رازی (معروف به روشن آقا) شد.»[۶]
در کانال تلگرامی «گیلان قدیم» نیز از وی، با نام کامل دکتر مهدی خان رازی کمسارمحلهای، بهعنوان یکی از پزشکان اولیه و قدیمی منطقه شفت یاد شده است.[۷]
سرانجام استنطاق چه شد؟
در یکی دیگر از راپرتهای نظمیه در همین کتاب «نهضت جنگل و اتحاد اسلام» میخوانیم که مظنون موردنظر «بعد از استنطاق به قید کفیل و التزام مرخص شده» است (ص ۱۲۳)؛ اما حالا بهیمن انتشار خاطرات حاج احمد کسمایی، نفر دوم جنبش جنگل در سالهای آغازین آن، میدانیم که سوءظن نظمیه بیمورد نبوده، و ارفعالحکا واقعاً «جزو اشخاص فضول و خودسر میباشد»! حاج احمد در این خاطرات که حدود ۸۰ سال پس از این وقایع منتشر شد، به نقش او در تامین سرمایه برای خرید اسلحه اشاره میکند: «چند ماه طول کشید تا ما توانستیم دکتر ارفعالحکما [و عدهای دیگر را] با هدف جمعیت خود همراه کنیم. زمانی که این گروه به ما پیوستند سرمایهای در میان گذاشتیم و خرید اسلحه را از بازار و ایلات آغاز کردیم.»[۸]
هیات تریاکیان سبزهمیدان
ولی در راپرت استنطاقهای نظمیه رشت، جالبتر از نقش ارفعالحکما، بهعنوان یک پزشک مشروطهچی طرفدار جنگل، توجهی است که به «هیات تریاکیان سبزهمیدان!» معطوف شده است. با توجه به تکرار این عبارت در بسیاری از این راپرتها، بهنظر میرسد مهمترین مرکز تبلیغات جنگلیها در رشت، محله «سبزهمیدان» و دورهمیهای روزنامهخوانی و بحثهای سیاسی در خانهها و دکانهای این محله باشد که اگرچه ممکن است به کلی بری از مصرف مخدرات بوده باشد (چنانکه از برخی گزارشها برمیآید)، به تحقیر از آنها با عنوان «هیات تریاکیان سبزهمیدان» یاد میشود:
«حسبالامر میرزا ابوالقاسم را که از اجزا [ی] هیات تریاکیان سبزهمیدان است و شغل رسمی ندارد بهجز اینکه به هیات مزبور دور هم جمع شده و صحبتهایی که بر خلاف پلتیک دولت و مخرب آسایش ملت است بزند، جلب و تحت استنطاق آورده که: ما دوره داشتیم مرکب از اشخاص ذیل … که دور هم جمع شده، بعضی قماربازی کرده، بعضی تریاک کشیده و اغلب صحبتهای ما راجع به روزنامه خواندن و یا اقدامات جنگلیها بوده و نیز اغلب روزها صبح تا ظهر و یا عصر یا اول مغرب در سبزهمیدان دور هم جمع شده از این قبیل صحبتها مینمودیم» (ص ۵۸).
«اغلب اوقات در دکان ملک پاپروسی که واقع در سبزهمیدان [است] با اشخاص تریاکی … دور هم جمع شده تریاک میکشیدیم. ولی صحبت راجع به جنگلیها نمیباشد. درصورتیکه میرزا ابوالقاسم در اظهارات خود اقرار میکند که در مجالس آنها اغلب صحبتها راجع به اقدامات جنگلیها بوده، چه در سبزهمیدان و چه در مجالس دیگر پساز قرائن استنطاقیه و اطلاعات خارجی چنین معلوم میشود که محمدرضا نیز یکی از هیات تریاک سبزهمیدان بوده که هر روز به عناوین مختلف از اخبارات هوایی و موهوم راجع به فتوحات جنگلیها انتشار داده» (ص ۸۰).
«از قرار اطلاعات خارجی ایشان نیز در جزو هیاتی هستند که در سبزهمیدان و سایر محافل همیشه مذاکراتشان راجع به حرفهای برخلاف نظم و پلتیک دولت علیه بوده و مخصوصاً همین هیات سبزهمیدانیها که اغلب اشخاص در شهر میشناسند، بهخوبی در فضولی و پرگویی و مهملبافی مشهورند و بیشتر اوقات دور هم جمع شده تریاک کشیده و از تاثیرات افیون از این قبیل فضولیها مینمایند» (ص ۸۴).
«… در دکان شخصی خودش که در سبزهمیدان واقع است، چند نفری هر روز میآمدند در آنجا و مشغول تریاککشی میشدند و بعضی صحبتهای بیاصل را شهرت میدادند … و چنین اظهار داشت که چون خودم تریاک میکشیدم و یک بافور داشتم، گاهی چند نفری دور هم جمع و خیلی مانوس بودیم، آمده و تریاک میکشیدیم، درصورتیکه بههیچوجه صحبت خارجی ما مذاکره از جنگلیها نمیشد و بنده هم ابدا مسبوق نیستم که رفقای من با جنگلیها دوستی دارند یا ندارند» (ص ۹۱).
«خودش میگوید که ماها در مجالس و محافل که بودیم چه در منازل و چه در سبزهمیدان غالباً از جنگلیها صحبت مینمودیم و بیشتر صحبت مراجع به اقدامات جنگلیها بوده و اغلب هم مفتش در سبزهمیدان آقامهدیآقا را دیده که با اشخاص مظنونین که عبارت از هیات بیکاران و فضولان سبزهمیدان حضور داشته و از این قبیل صحبتها میکرد» (ص ۹۲).
اگر مبنا را بر این گزارشها بگذاریم، در واپسین سالهای قرن سیزدهم خورشیدی سبزهمیدان قلب فرهنگی، اجتماعی و سیاسی رشت بود. آنچه از گزارشهای نظمیه در این دوران برمیآید همسو با یافتههای تحلیلی روبرت واهانیان از نقشه رشت در سال ۱۲۹۶ است که بازارچه سبزهمیدان را در آن سالها مهمترین خیابان رشت، حتی مهمتر از خیابان شیک (خیابان شاه سابق) میداند و از جمله به وجود چهار مطب پزشکی در این گذر کوچک اشاره میکند.[۹] تمرکز شدید نظمیه رشت بر محافل سبزهمیدان که در آن بحثهای سیاسی و روزنامهخوانی رواج داشت، تا حدی بود که بهموازات تعقیب تهیهکنندگان اسلحه و مهمات برای جنگلیها، با کسانی نیز که با انتشار «صحبتهای بیاصل» و «اخبارات هوایی و موهوم راجع به فتوحات جنگلیها»، آوازه آنان را در درجه نخست در سطح شهر و استان، و سپس در سراسر کشور و حتی خارج از کشور میپراکندند، چنین برخوردی میشد.
[۱] کشاورز، فتحالله (۱۳۹۱)، نهضت جنگل و اتحاد اسلام (اسناد محرمانه و گزارشها)، سازمان اسناد و کتابخانه ملی و انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
[۲] این نوع تاریخگذاری «فارسی-ترکی-عربی» که در آخرین سالهای دوره قاجاریه معمول بود، بهنوبه خود بسیار جالب است. در این تقویم که «شمسی برجی» نامیده میشد و تا سال ۱۳۰۴ خورشیدی هم کاربرد داشت، «روز» و «ماه» را براساس تقویم خورشیدی و در قالب «برج» (معادل عربی اسامی فارسی ماههای خورشیدی) حساب میکردند (در این مورد، ماه «دلو» همان «بهمن» است)؛ در عوض، عدد «سال» هجری قمری است؛ و برای محکمکاری اسم سال را هم بر مبنای سالهای دوازدهگانه تقویم «ترکی-مغولی» اضافه میکردند (در این مورد «لویئیل» یعنی سال نهنگ). در نهایت ۸ ربیعالثانی ۱۳۳۵ قمری میشود برابر با ۱۲ بهمن ۱۲۹۵ خورشیدی.
[۳] فخرایی، ابراهیم (۱۳۵۲)، گیلان در جنبش مشروطیت، شرکت سهامی کتابهای جیبی، ص ۱۴۱
[۴] پویان، ناصر (۱۳۷۴)، کتاب گیلان، گروه پژوهشگران ایران به سرپرستی ابراهیم اصلاح عربانی، جلد سوم، ص ۵۸۶
[۵] سیدحسن تائب، نخستین بیمارستانهای رشت تا سال ۱۳۰۷، فصلنامه گیلان ما، ش ۱، زمستان ۱۳۷۹
[۶] سیدحسن تائب، پزشکان گیلان، ماهنامه پزشکان گیل، ش ۲۸، بهمن ۱۳۸۴
[۷] پندی، کیوان، کانال تلگرامی گیلان قدیم، t.me/guilan_ghadim/4659
[۸] کسمایی، احمد (۱۹۹۳)، یادداشتهای احمد کسمایی از نهضت جنگل، گردآورنده: پوراندخت کسمایی، Campos Printing Co، آمریکا، ص ۵۲
[۹] روبرت واهانیان، موسسات پزشکی و درمانی رشت در نقشه سال ۱۲۹۶، سخنرانی در نشست «صد سال پس از خاموشی جنگل»، خانه فرهنگ گیلان، ۲۵ آذر ۱۴۰۰، t.me/pezeshkangil/7804
پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل