پزشکان گیل

ماهنامه جامعه پزشکی گیلان

ملت، دولت و پزشک خانواده/ دکتر مسعود جوزی

بدست • 2 نوامبر 2009 • دسته: سرمقاله

۱-    فقط آدم‌ها نیستند که گاه مظلوم یا مورد سوءتفاهم واقع می‌شوند، برخی اوقات کلمه‌ها و مفاهیم هم چنین سرنوشتی دارند. نمونه‌اش همین «پزشک خانواده»ی خودمان: تا پایش به ایران نرسیده بود، نسخه‌ی شفابخش همه‌ی بیماری‌های نظام سلامت و کلید همه‌ی درهای بسته‌ی آن بود و همه‌ی دلسوزان این نظام و فعالان صنفی آن، به استناد قانونی که گمانم در سال ۷۲ تصویب شده بود، اجرایش را از دولت طلب می‌کردند. ولی پایش که به ایران رسید…
۲-    دقیقاً چهار سال پیش بود. مجلس بودجه‌ی قابل توجهی برای «بیمه‌ی روستاییان و عشایر» تصویب کرد و وزیر بهداشت وقت که خود- از حق نگذریم- از دلسوزان نظام سلامت و از سینه‌چاکان طرح «پزشک خانواده» و «نظام ارجاع» بود و نزدیک چهار سال از دوران وزارتش را پای اجرای آن هدر داده و به نتیجه نرسیده بود، مقتضی را موجود و موانع را مفقود دید تا در دو سه ماه باقی مانده از عمر وزارتش بر این آرزوی دیرینه جامه‌ی عمل بپوشاند. اجرای نظام ارجاع و پزشک خانواده را- به‌درستی- تنها ظرف مناسب برای بیمه‌ی رایگان روستاییان و عشایر اعلام کرد و نخستین کلنگ اجرای آن را بر زمین زد.
۳-    ولی مهم‌ترین مانع اجرای درست و کارشناسی این طرح، همین کوتاهی عمر وزارتِ بانی آن بود. دو سه ماه برای بیمه کردن ۲۰ میلیون نفر در قالب یک طرح نوظهور، زمانی بس کوتاه بود و برای این‌که کاری به چنین عظمت در مهلتی چنین اندک و اصطلاحاً «جهادی» به‌بار نشیند، کوتاه‌ترین میان‌بر موجود برگزیده شد: مراکز بهداشتی- درمانی و خانه‌های بهداشت روستایی پایگاه اجرای طرح و محل استقرار پزشکان خانواده شد؛ ۶ هزار پزشک عمومی که عمدتاً همان کارکنان مراکز بهداشتی- درمانی روستایی یا شهری بودند، به‌اجبار یا با وعده‌ی درآمدهای گزاف در این مراکز مستقر شدند؛ و بخش خصوصی پزشکی از پیش مستقر در روستاها- که آسیب‌پذیرترین قشر پزشکان عمومی کشور را شامل می‌شد- بی‌رحمانه از طرح حذف گشت! «پزشک خانواده» دولتی شد.
۴-    این‌که وزیر جدید بهداشت ۷۵ ایراد اساسی بر طرح به‌جا مانده از سلف خود بگیرد دور از ذهن نبود (پزشکان خانواده بیمه نبودند، حتی یک روز در سال مرخصی نداشتند و…) ولی عجیب آن بود که حتی یک بار بخشی از این ایرادات با جامعه‌ی پزشکی کشور که صاحبان اصلی این طرح ‌بودند و امید داشتند مجری آن باشند، در میان گذاشته نشد. این‌بار زمان کافی بود ولی سیاست‌گذاران و مجریان نوآمده نیز ترجیح می‌دادند تنها در راهرویی که در دو سوی آن وزارت‌خانه‌های بهداشت و رفاه قرار داشت در رفت و آمد باشند. باز هم دولت، دولت…
۵-    متاسفانه دوقطبی « ملت- دولت» در فرهنگ سیاسی ما ریشه‌ای بس عمیق دارد. دکتر ماشاءالله آجودانی در کتاب «مشروطه‌ی ایرانی» چرایی رویارویی دو واژه و مفهوم «دولت» و «ملت» را در این فرهنگ بررسیده و به‌عنوان مثال آورده است که: در زمان مشروطه در اثر سوءتفاهمات ریشه‌دار و دامنه‌دار موجود، اندیشه‌ی تقابل دولت و ملت تا بدان‌جا رسید که برخی «گارد ناسیونال» را که «قشون ملی» ترجمه کرده بودند، ارتشی می‌دانستند که ملت باید در برابر دولت داشته باشد تا در صورت تعدی دولت، به جنگ با آن برخیزد! هر قدر که دولت در سطح کلان سیاسی بکوشد مطالبات ملت را نمایندگی کند، تا این باور دوقطبی در کارگزاران سطوح میانه‌اش ریشه دوانیده است به جایی نخواهد رسید.
۶-    هنوز دیر نشده است. پس از چهار سال طرح پزشک خانواده، با تمام کم و کاستی‌های موجود، روستاها و شهرهای زیر ۲۰ هزار نفر را درنوردیده و در حال پیشروی به‌سمت شهرهای زیر ۱۰۰ هزار نفر و حتی بزرگ‌تر است. تا ۴۰ سال دیگر هم که صبر کنیم، احتمالاً دستی از آن سو دراز نخواهد شد. منافع صنفی ما در جامعه‌ی پزشکی و وطیفه‌ی صنفی ما نمایندگان این جامعه ایجاب می‌کند این دست پنهان را به‌‌هر زحمتی باشد پیدا کنیم و حتی اگر شده به‌زور بفشاریم. ما هر چقدر به مجریان چهار سال گذشته اعتماد نداشته نباشیم، به اصل طرح پزشک خانواده و نظام ارجاع ایمان داریم. هنوز این طرح را یگانه نسخه‌ی شفابخش برای کارآمدسازی نظام سلامت و شاه‌کلیدی برای برون‌رفت از هزارتوی نابه‌سامانی آن می‌دانیم. هنوز باور داریم که سردرگمی سه ضلع درمان (مردم، پزشکان و دولت) و اتلاف بی‌رویه‌ی منابع ملی جز با اجرای درست و کارشناسی این طرح پایان نخواهد یافت. و البته می‌دانیم که بدون همفکری تمام دلسوزان نظام سلامت- در «دولت» و «ملت»- این طرح و هیچ طرحی به انجام نخواهد رسید.
۷-    در جستجوی راهی برای «تعامل» با سیاست‌گذاران و مجریان طرح «پزشک خانواده» باشیم. باشد که قدری از آب رفته به جوی باز آید.

برچسب‌ها: ٬

دیدگاه خود را بیان کنید.