پزشکان گیل

معرفی مجموعه‌های تلویزیونی برتر جهان (۵): Fringe/ دکتر علی ارغوان نجفی

بدست پزشكان گيل • 11 نوامبر 2012 • دسته: دیدنی‌ها

سریال «فرینج» (Fringe) را جی جی آبراهام (J. J. Abrahams) تهیه‌کننده‌ی سریال پرطرفدار «گمشدگان» (Lost) ساخته و پخش آن از ۹ سپتامبر ۲۰۰۸ از شبکه‌ی Fox آمریکا آغاز شده است. این سریال در ژانر علمی- تخیلی با هزینه‌ای بالغ بر ۲۰ میلیون دلار برای دو قسمت اول، رکورد سریال Lost را در این زمینه شکسته و تبدیل به پرهزینه‌ترین سریال در تاریخ جهان شده است.
سریال Fringe در بیش از ۵۰ کشور و از ۸۰ کانال تلویزیونی (از جمله MBC Persia) در سراسر دنیا پخش می‌شود. استقبال منتقدین از این سریال بسیار خوب بوده و به‌جز انتقاداتی که از بازیگر نقش اول زن، آنا تورو، داشته‌اند، آن را بسیار تحسین کرده‌اند.
داستان این سریال درباره‌ی یک مامور FBI به نام «اولیویا دانم» است که به‌کمک یک محقق و دانشمند نابغه به نام «والتر بیشاپ» (با بازی جان نوبل) که ۱۷ سال گذشته را در یک آسایشگاه روانی به‌سر برده و تلفیقی از انشتین و «فرانکشتاین» است و پسر نابغه‌ی بیشاپ با نام «پیتر» و IQی ۱۹۰، در بخشی از FBI به نام «بخش فرینج» درگیر پرونده‌هایی از حوادث عجیب و فراطبیعی می‌شوند. والتر به‌همراه دوستش در جوانی در زمینه‌ی «علوم فرینج» تحقیق می‌کرده‌اند. (در اوایل سریال از علوم فرینج به‌معنای «علوم حاشیه‌ای» یا Pseudo science نام برده می‌شود؛ زمینه‌ای شبیه به ماوراءالطبیعه با پس‌زمینه‌ی علمی، از تله‌پاتی و تله‌پورتیشن گرفته تا همانندسازی و سفر در زمان و دنیاهای موازی.) آزمایش‌های دوره‌ی جوانی والتر و دوستش به سفارش وزارت دفاع آمریکا و به‌صورت فوق‌سری بوده و گاه به آزمایش‌های غیرمعقولی روی نمونه‌های انسانی منجر می‌شده است. حتی تعدادی از کودکان مستعد را تحت درمان با داروی «کورتکسیفان» قرار میداده‌اند تا استعدادهای بالقوه‌ی مغز آن‌ها را که در حالت عادی از آن‌ها استفاده نمی‌شود، شکوفا کنند.
در Fringe مرز بین رویا و واقعیت در هم می‌شکند و این سریال نقش کتاب‌های ژول ورن و آرتور سی کلارک را در دنیای امروزی ایفا می‌کند. این ادای دین را بارها با نام بردن از این دو نفر در سریال می‌شنویم و حتی در جایی والتر می‌گوید که با آرتور سی کلارک دوست بوده و چه دوستان خوبی هم بوده‌اند!
در طول سریال نقل قول‌های متعددی از انشتین، ژول ورن و آرتور سی کلارک درباره‌ی لزوم تخیل و نقش آن در پیشرفت علم می‌شنویم؛ از جمله: «تخیل از علم مهم‌تر است» (از انشتین)، «تخیل سرآغاز ابداعات و اختراعات جدید است»، «تنها راه کشف محدوده‌ی ممکن از غیرممکن، کمی پیش‌روی از درون ممکن به غیرممکن است» یا «وقتی تکنولوژی به‌اندازه‌ی کافی پیشرفت می‌کند، دیگر تفاوتش با جادو قابل تشخیص نیست». اما غیرممکن‌های تصویرشده در سریال همگی ریشه در واقعیات علمی دارند و این نکته آن‌ها را باورپذیرتر می‌نمایاند چون شاید دیر یا زود با جادوی علم و تکنولوژی جدید ممکن شوند؛ همان‌گونه که تخیل باورنکردنی تصویرشده در کتاب‌های ژول ورن امروزه بدیهی و باورپذیر به‌نظر می‌رسد.
توجه شما را به نمونه‌هایی از تخیل شگفت‌انگیز بخش‌هایی از سریال جلب می‌کنم:
– تسریع عمدی در رشد و تکثیر سلولی (که نمونه‌اش در بیماری Progeria در طبیعت دیده می‌شود)؛ بیشاپ و همکارش به سفارش وزارت دفاع آمریکا سعی در کشت سرباز و رشد بی‌وقفه‌ی جنین‌ها و توقف آن‌ها در سنین مورد نظر برای مقاصد نظامی دارند!
– تقویت میدان مغناطیسی موجود در بدن انسان (که گفته می‌شود مثل اثر انگشت هر کس منحصر به‌فرد است) به‌طوری که کبوترها که از روی میدان مغناطیسی زمین جهت‌یابی می‌کنند، بتوانند فرد خاصی را ردیابی کنند.
– رد شدن از اجسام جامد؛ وقتی بتوان مولکول‌های یک جسم جامد را به‌اندازه‌ی کافی به نوسان درآورد، می‌توان از آن عبور کرد. برای قابل درک شدن موضوع، اگر یک عروسک کوچک جامد را روی سطح برنج استوار کنید، با ویبره کردن برنج، عروسک در آن فرو خواهد رفت.
– تا ۶ ساعت پس از مرگ و پیش از زوال پروتئین‌های مغز، می‌توان حافظه و به‌خصوص تصاویر آخر ثبت‌شده در مغز و سلول‌های شبکیه را بازیافت کرد.
– کپسول‌های زمان‌بندی (Time release) شده‌ی رادیواکتیو برای درمان بیماری‌های خاص.
– فرضیه‌ی دنیاهای موازی (که توسط فیزیکدانی به نام هیو اورت ارایه شده) و انتقال اجسام و افراد از دو دنیا و دریچه‌های خاص برای این کار؛ والتر در گذشته راه دیدن و رفتن به آن دنیا را کشف کرده بود و وقتی پسرش در اثر یک بیماری غیرقابل علاج در این دنیا فوت کرد، او را با پسرش که در آن دنیا می‌زیست جایگزین کرد!
اگر می‌خواهید تنها برای سرگرم شدن به دیدن فیلم یا سریالی بروید یا اگر به‌دنبال یک سریال اکشن یا خانوادگی هستید، این سریال را به شما توصیه نمی‌کنم. اما اگر می‌خواهید در حین و پس از دیدن سریال بیاندیشید و تخیل خود را پرواز دهید و اگر از فضای رمزآلود و معماهای پی‌درپی که گاهی از قدرت درک ما فراتر هستند لذت می‌برید…
بگذارید قسمتی از سریال را نقل کنم:
در جایی پیتر بیشاپ، جوانی کولی‌مسلک و جامعه‌گریز با IQی ۱۹۰، در حالی که در ترک این قضایای شگفت‌انگیز و پدر ظاهراً روانی‌اش که سال‌ها از وی دور بوده است، تردید دارد، می‌گوید: «قضایایی در حال رخ دادن است که من قادر به فهمیدن و توضیح دادنش نیستم و تا از آن‌ها سر درنیاورم هیچ‌جا نمی‌روم.»
لازم نیست حتماً IQی او را داشته باشید (شاید هم دارید!) ولی اگر تنها کنجکاوی وی را در رمزگشایی مسایل غیرقابل درک داشته باشید، برای دیدن هر قسمت از سریال لحظه‌شماری خواهید کرد.
البته امیدوارم سرانجام این سریال مثل Lost نشود!