مورد عجیب مری مالون/ دکتر علیرضا مجیدی
بدست پزشكان گيل • 2 نوامبر 2009 • دسته: يک پزشکشهرت از راههای مختلف سراغ انسانها میآید. گاهی این شهرت خوشایند است و گاهی کاملاً ناخوشایند و غیرمترقبه. داستان مشهور شدن یک زن ایرلندی مهاجر آمریکا هم در نوع خود شنیدنی است.
مری مالون (Mary Mallon) در ۲۳ سپتامبر سال ۱۸۶۹ در ایرلند بهدنیا آمد، در سال ۱۸۸۴ به آمریکا مهاجرت کرد و بین سالهای ۱۹۰۰ تا ۱۹۰۷ بهعنوان آشپز در نیویورک مشغول به کار شد.
در سال ۱۹۰۱ بهعنوان آشپز در یکی از خانههای نیویورک مشغول به کار شد. پس از کمتر از دو هفته اشخاص مقیم در خانه به تیفوئید مبتلا شدند. سپس او به خانهی دیگری در منهتن رفت و در آنجا هم پس از مدت کوتاهی اعضای خانواده علایم تب و اسهال را بروز دادند و کارگر لباسشوی خانه بهخاطر این بیماری جان خود را از دست داد. پس از این قضیه او آشپزی یک وکیل را بهعهده گرفت. بهزودی ۷ نفر در خانهی محل سکونت این وکیل به تیفوئید مبتلا شدند. در سال ۱۹۰۶ او کاری در لانگآیلند گرفت و باز هم در کمال شگفتی ۶ نفر از ۷ عضو خانواده گرفتار تیفوئید شدند.
مری آدم بدشانسی بود. هر جا میرفت پس از مدتی سر و کلهی بیماری تیفوئید ظاهر میشد. مری هم مجبور بود ماههای زیادی را صرف مراقبت از ساکنان خانه کند. خوشبختانه مری خودش بیمار نمیشد، وگرنه اوضاع بدتر میشد.
اما این قضیه رفتهرفته خیلیها را مشکوک کرد. چرا مری و تیفوئید این اندازه با هم قرین شده بودند؟ مری که سالم و تندرست بود و قاعدتاً نمیبایست نقشی در انتقال بیماری داشته باشد! برای بررسی بیشتر، جورج سوپر، یک پژوهشگر بیماری تیفوئید، مامور بررسی این مورد شد، اما مری از دادن نمونهی ادرار و مدفوع امتناع میکرد. سوپر اما بسیار مشکوک شد که خود خانم مالون منتقلکنندهی بیماری باشد. او نتیجهی یافتههای خود را در شمارهی ماه ژوئن سال ۱۹۰۶ مجلهی پزشکی آمریکا (JAMA) منتشر کرد.
بیماری تیفوئید که حصبه یا تب رودهای هم نامیده میشود، بهخاطر خوردن آب و غذای آلوده به عامل بیماری، یعنی باکتری سالمونلا تایفی، منتقل میشود. علایم بیماری شامل تب بالا، عرقریزش زیاد، اسهال و همچنین بهصورت کمتر شایع یکسری ضایعات پوستی خاص است. بعضی از اشخاص ناقل سالم بیماری هستند. آنها غالباً کسانی هستند که از یک دورهی بیماری جان بهدر بردهاند، اما میکروب در بدن آنها باقی میماند بدون اینکه علایم یا بیماری ایجاد کند. ناقلها به ترشح میکروب در ادرار و مدفوع خود ادامه میدهند.
تصور میرود مری مالون از طریق مادرش بهصورت مادرزادی آلوده به عامل بیماری و مبدل به یک ناقل سالم بیماری شده بود. مری در واقع نخستین شخصی بود که در ایالات متحده و اصلاً در دانش پزشکی بهعنوان ناقل سالم بیماری تیفوئید شناخته شد. به زودی به او لقب «مری تیفوئیدی» هم دادند. از بد ماجرا او آشپز هم بود و تخمین زده میشود که طی اشتغال به حرفهی آشپزی ۵۳ نفر را به بیماری مبتلا کرد که از این میان سه نفر فوت کردند.
اما انگشتنما شدن مری بیشتر بهخاطر این بود که همهگاه نقش خود را در انتقال بیماری و درگیر کردن مردم بهشدت منکر میشد و قبول نمیکرد از آشپزی دست بکشد. طوری که مقامات مسوول بهداشت آمریکا مجبور شدند دو بار او را بهزور قرنطینه کنند.
سوپر که یک بار از مری مالون جواب رد شنیده بود، بعداً باز هم برای بررسی بیشتر سراغ مری رفت. اما مری باز هم حاضر به همکاری نشد. البته شاید این امتناع چندان که فکر میکنیم، غیرمنطقی نباشد. آخر، مری یک بار نزد یک شخص دیگر آزمایش داده و در آن آزمایش هیچ نشانی از دفع عامل بیماری در او پیدا نشده بود. بهعلاوه در آن زمان اصلاً مفهوم «ناقل سالم بیماری» در پزشکی تعریف نشده بود و باید تا حدی هم حق را به مری بدهیم که نتواند به خود بقبولاند عامل این هم بدبختی برای دور و بریهای خود است. در این میان رفتار نهچندان مودبانهی سوپر با او و همچنین تحقیرش بهعنوان یک ایرلندی مهاجر در عدم همکاری مری نقش زیادی داشت.
اما سوپر مایوس نشد و بعدها در برخوردی که در یک بیمارستان با او داشت، به او گفت قصد دارد کتابی دربارهی او بنویسد و همهی حقوق این کتاب را به او بدهد. مری از این پیشنهاد عصبانی شد و آن را رد کرد و تا زمانی که سوپر در بیمارستان بود، خودش را دستشویی بیمارستان حبس کرد!
مقامات دپارتمان بهداشت نیویورک به فکر چارهی دیگری افتادند و رییس این دپارتمان، دکتر سارا ژوزفین بیکر، با مری صحبت کرد و سعی کرد متقاعدش کند، اما او باز هم قبول نکرد و به او گفت تصور میکند قوانین برای کسی که عمداً مرتکب کار اشتباهی نشده، ظالمانه است.
بههمین خاطر دکتر بیکر چند روز بعد با چند افسر پلیس سراغ او آمد و مری مالون را توقیف کرد. بهزودی ثابت شد که او یک ناقل سالم بیماری است. آنها توانستند با استفاده از یکی از بندهای قانون او را سه سال در یکی از بیمارستانهای منطقه قرنطینه کنند.
پس از گذشت سه سال مقامات بهداشتی تصمیم گرفتند بهشرط اینکه مری قول بدهد دیگر آشپزی نکند و بهصورت مسوولانه به توصیههایی که برای جلوگیری از انتقال بیماری به او میشود عمل کند، آزاد شود. مری هم که برای آزادی لحظهشماری میکرد، بیدرنگ این شروط را پذیرفت و سرانجام در فوریهی سال ۱۹۱۰ آزاد شد.
به مری کاری داده شد که دستمزدش پایینتر از دستمزد معمول یک آشپز بود. پس از مدتی مری نتوانست در برابر وسوسهی بازگشت به کار مورد علاقهاش مقاومت کند و با اختیار کردن نام مستعار «مری براون» در یک بیمارستان زنان مشغول به کار شد. در سال ۱۹۱۵، ۲۵ نفر در این بیمارستان مبتلا به بیماری شدند که یکی از آنها درگذشت.
مجدداً مسوولان رد او را گرفتند و او را بازداشت کردند و به قرنطینه بازگرداندند. مری باقی عمرش را در قرنطینه گذراند.اما این ماجراها باعث شد مری مالون برای خودش شهرتی دست و پا کند و بارها روزنامهنگاران با او مصاحبه کنند. در اواخر عمر به او اجازه داده شد بهعنوان یک تکنیسین در یکی از آزمایشگاههای محل قرنطینه کار کند.
مری در نوامبر سال ۱۹۳۸ در ۶۹ سالگی مرد. علت مرگ او ذاتالریه (پنومونی) بود. شش سال پیشتر از مرگ، مری سکتهی مغزی کرده و فلج شده بود.
مری تا روز مرگش ناقل بیماری بود. اتوپسی او نشان داد که در کیسهی صفرایش باکتری عامل بیماری را دارد. جسد او سوزانیده و خاکسترش در گورستانی در برونکس دفن شد.
تا پیش از مورد عجیب مری، چیزی بهعنوان ناقل سالم بیماری تیفوئید در دانش پزشکی شناخته نشده بود و بنابراین راهبردی برای برخورد با ناقلهای سالم تیفوئید هم وضع نشده بود. البته بیشتر مرارتهایی که مری تحمل کرد، نتیجهی بیخردی خودش بود. او با وجود اینکه میدید اطرافیانش مرتب به تیفوئید مبتلا میشوند، اصلاً مشکوک نمیشد و درصدد برنمیآمد به حرف مسوولان بهداشت گوش کند. او مصر بود بگوید از آنجا که سالم است و هیچ نشانی از بیماری در او دیده نمیشود، نمیتواند ناقل بیماری باشد.
مری مالون تنها کسی نبود که در سالهای اول قرن بیستم، ناقل سالم بیمار تیفوئید شناخته شد. تونی لابلا، یک مهاجر ایتالیایی، هم یکصد نفر را مبتلا کرد که از آن میان پنج نفر فوت شدند، اما او هرگز شهرت مری تیفوئیدی را پیدا نکرد.
امروزه «مری تیفوئیدی» دامنهی استعمال گستردهتری پیدا کرده است و به کسانی که به امنیت کامپیوترشان اهمیت نمیدهند و نادانسته ویروسها و برنامههای مخرب کامپیوتری را به سیستمهای دیگر منتقل میکنند، مری تیفوئیدی اطلاق میشود!
برای مشاهدهی متن کامل و منابع و ارجاعات مقالهی فوق میتوانید به نسخهی الکترونیک آن در وبلاگ «یک پزشک» مراجعه کنید.
دکتر علیرضا مجیدی
http://www.1pezeshk.com
پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل