پزشکان گیل

ماهنامه جامعه پزشکی گیلان

همه‌ی فضایل من/ دکتر امید زرگری

بدست • 9 دسامبر 2012 • دسته: صفحه‌ آخر

صفحه‌ی آخر (۱۱)

بدین‌گونه، همه‌ی فضایل من سکه‌هایی بودند که پشت آن‌ها از روی‌شان جلای کمتری داشت.
آلبر کامو

مطمئن هستیم این کتاب «جامعه‌شناسی خودمانی» را خیلی از شماها خوانده‌اید؛ ما هم سال‌ها قبل آن را خریدیم و خواندیم و بعد هم به قوم و خویشی که تازه همسر غیرایرانی اختیار کرده بود، پیشکش کردیم تا برای عیال نازنینش بخواند و ایرانی جماعت را به ایشان بشناساند. این قوم و خویش ما هم کتاب را گرفتند و دقایقی تورقی زدند و فرمودند: «زکی! ما کلی زور زده‌ایم و از زرتشت و کوروش گرفته تا انوشه انصاری خرج کرده‌ایم تا بگوییم ایران کشور باعظمتی است و ایرانی جماعت تاج سر مردم دنیاست؛ بعد تو می‌خواهی این آبروی نیم‌بند زورکی به‌دست آمده را فرتی با این کتاب از بین ببری؟!» این بود که ایشان دندان کتاب پیشکشی را شمردند و بعد هم بی‌تشکر آن را سرانیدند داخل کیف‌شان! از این‌روست که ما دیگر به آن کتاب دسترسی نداریم و این بیماری «آلزارگری» ما هم آن‌قدر شدید است که حتی به‌خاطر نداریم سرفصل‌های کتاب چه بود. اما همیشه فکر می‌کردیم این کتاب ناقص است و یک جلد دوم و بلکه سومی هم لازم دارد، اما چون طی این سال‌ها خبری از جلدهای بعدی نشد، عجالتاً بر آن شدیم تا در یک صفحه، کلید جلد دوم را بزنیم:

انکار یا اعتراف
انسان عقب‌افتاده در جوامع منحط غربی هنوز پس از این‌همه سال که از عمر تمدن نصفه‌نیمه‌اش می‌گذرد، چنان‌چه مرتکب گناه یا اشتباهی شود، به اشتباه خود اعتراف کرده و طلب عفو می‌کند. (البته اگر اشتباهش بزرگ باشد یا مسوولیت بزرگی داشته باشد یا انسان بزرگی باشد حجب و حیا مانع از آن می‌شود که به معذرت‌خواهی راضی شود و معمولاً یک خودکشی هم روی آن انجام می‌دهد!) اما ایرانی جماعت که هیچ‌وقت درجا نمی‌زند و دایم در حال پیشرفت است، در این زمینه هم به مرتبه‌ای بالاتر رسیده یعنی یاد گرفته بهترین روش برخورد با اشتباه، انکار آن است.
مثال عینی: فرض بگیرید، در یک مملکت غربی شهروندی چراغ قرمز را رد کند (به‌قول معروف فرض محال که محال نیست). معمولاً در چنین شرایطی اشتباه را می‌پذیرد، غالباً عذرخواهی می‌کند و تقریباً همیشه جریمه‌اش را هم می‌دهد. حال، اگر چنین اتفاقی در ایران خودمان بیافتد… تا چندی پیش خاطی هزاران عذر و بهانه می‌آورد که خطا را به گردن دیگری بیاندازد؛ مثلاً می‌گفت چراغ راهنمایی خاموش بوده یا اتومبیل جلویی زیادی یواش می‌رفته یا بچه‌اش در منزل اسهال شده و… اما! هموطن پیشرفته‌ی امروزی، اساساً منکر وجود چهارراه، چراغ قرمز، رد شدن از آن (یک یا گاهی همه‌ی موارد) می‌شود. از هر لحاظ روشی هوشمندانه است. تازه این‌طوری یک معذرت‌خواهی هم طلبکار می‌شود…
بگذریم، چند روز پیش دوستی که به‌تاز‌گی به کانادا مهاجرت کرده بود، به ما الکترونیکی تشر زد که اگر جایی را که در آن زندگی می‌کنی دوست نداری مهاجرت کن! درخت که نیستی، به جایی بند باشی! در جوابش فرمودیم اتفاقاً جایی را که در آن زندگی می‌کنیم دوست داریم و از قضا درخت‌ایم! درختی که ریشه در این خاک دارد. حال گیریم که پرنده‌ی نامتجانسی روی شاخه‌های‌مان بیتوته کرده…
باری! ما که ربط و بی‌ربط عادت کرده‌ایم، داستان و دوستان را به کتابی که تازه خوانده‌ایم مرتبط کنیم، برای این ماه شما کتاب‌های «جومپا لاهیری» را پیشنهاد می‌کنیم. «همنام» یکی از آن‌هاست که به فارسی ترجمه شده. ماجرای مهاجرت و تضاد فرهنگ‌ها و نسل‌ها… الباقی با خودتان!

دکتر امید زرگری
متخصص پوست
نشانی: رشت، پل بوسار، ساختمان پزشکان دانا، طبقه‌ی سوم، واحد یک، تلفن: ۷۲۲۷۵۲۰

Website: iranderma.comdrzargari.com
Email: ozargari@iranderma.com

برچسب‌ها: ٬

دیدگاه خود را بیان کنید.