برای این ماه چه کتابی پیشنهاد میکنید؟/ سه کتاب/ دکتر علیرضا مجیدی
بدست پزشكان گيل • 18 مارس 2013 • دسته: کتاببا بورخس
حافظهام مرا به شامگاهی میبرد… در بوئنوس آیرس. او را میبینم، چراغ گاز را میبینم، میتوانم دستم را به قفسهها برسانم. دقیقاً میدانم هزار و یک شب برتون و فتح پرو پرسکات را در کجای آن قفسهها پیدا کنم، هر چند دیگر آن کتابخانه وجود ندارد.
خورخه لوئیس بروخس، این صناعت شعر
شمار زیادی از بزرگان و مشاهیر دنیا در طول عمرشان نابینا شدهاند، یا اصلاً از بدو تولد نابینا بودهاند: باخ در اواخر عمرش نابینا شد؛ بوچلی و ریچالز (خوانندگان خوشصدای مورد علاقهام) در کودکی و نوجوانی نابینا شدند؛ گالیلئو گالیله (دانشمندی که چشمان نابینای کلیسا یارای پذیرش دانشش را نداشت) در ۷۲ سالگی از بس که با لنز تماسی به خورشید نگریست، نابینا شد؛ جیمز جویس هم در اواخر عمرش قادر به دیدن نبود؛ جوزف پولیتزر (روزنامهنگاری که روزنامهنگاری نوین را به آمریکاییان معرفی کرد و او را بهواسطهی جایزهی معروف پولیتزر میشناسیم) در ۴۳ سالگی بهخاطر جداشدگی شبکیه نابینا شد؛ حتی گفته میشود که هومر (شاعر حماسهسرای نامی) هم نابینا بوده است.
من هر بار که یکی از داستانهای کوتاه بورخس را میخواندم، از خودم میپرسیدم که مردی با این شم نویسندگی و این گسترهی بیانتهای معلومات ادبی، چطور توانسته با نابینایی خود کنار بیاید؟ جالب است بدانید که بسیاری از صاحبنظران عقیده دارند، نابینایی نهتنها مانعی بر سر راه بورخس نشد، بلکه عاملی شد برای تقویت قوهی خیالپردازی او.
کتاب «با بورخس» که نشر ماهی با ترجمهی کیوان باجغلی در ۶۴ صفحه (صرفنظر از نمایه) منتشر کرده است، پاسخی شد برای این سوال من.
از مقدمهی کتاب:
دمدمای غروب یکی از روزهای سال ۱۹۶۴ در بوئنس آیرس، پیرمردی نابینا وارد کتابفروشی مورد علاقهاش به اسم پیگمالیون میشود و بعد از خرید دو جلد کتاب به پسر نوجوانی که در آنجا کار میکند، میگوید اگر فرصت دارد هفتهای چند روز به آپارتمان او بیاید و برایش کتاب بخواند. پسر نوجوان پیشنهاد پیرمرد نابینا را میپذیرد و بهمدت چهار سال (۱۹۶۸-۱۹۶۴) وظیفهی کتابخوانی برای یکی از غریبترین اذهان روزگار ما را برعهده میگیرد. آن پیرمرد شصت و پنج ساله خورخه لوئیس بورخس نام داشت و آن نوجوان شانزده ساله آلبرتو مانگوئل، نوجوانی که در مقام چشمان بروخس، تجربهی یگانهی سفر به جهان ادبیات را، در معیت و هدایت پیرمرد، از سرگذراند. آلبرتو مانگوئل (متولد ۱۹۴۸) جستارنویس، رماننویس و مترجم آرژانتینیتبار و انگلیسیزبان، گرچه در برخی از آثارش همچون «تاریخ خواندن» (۱۹۹۶) و «کتابخانه در شب» (۲۰۰۶) به جلسات کتابخوانیاش برای بورخس اشاراتی میکند، منتها در متن کتاب «با بورخس» خاطراتش با بورخس را بهتفصیل و در قالب روایتی جستارگونه به نگارش درمیآورد؛ روایتی در دو برش زمانی حال (بهشیوهی فلش بک) و ماضی که در ظاهر متن نیز با دو نوع فونت از هم متمایز میشوند.
با بورخس
آلبرتو مانگوئل
مترجم: کیوان باجغلی
نشر ماهی، چاپ اول: ۱۳۸۹
۷۱ ص، ۱۵۰۰ تومان
در خلوت مصدق
«در خلوت مصدق» تازهترین کتابی است که در مورد دکتر مصدق در ایران منتشر شده است. این کتاب را شیرین سمیعی نوشته است. شیرین سمیعی دبیرستان را در ایران و تحصیلات دانشگاهی را در رشتهی علوم سیاسی در لوزان به پایان رساند و در همان شهر با محمود مصدق، نوهی دکتر مصدق، ازدواج کرد؛ ازدواجی که البته در سال ۱۹۷۵ به جدایی ختم شد.
کتاب، برخلاف کتابهای مشابه دیگر، دیدی عمدتاً غیرسیاسی و از منظری متفاوت به زندگی دکتر مصدق دارد.
بریدهای از کتاب:
در روز شوم ۲۸ مرداد، من همچنان در تعطیلات تابستان بهسر میبردم و در رشت بودم. شاه فراری بود و ملت اندیشمند و سخت دلنگران آینده. از هر سو زمزمهی کودتا به گوش میرسید و کسی باور نمیکرد که بدین سادگی ملت را رها کنند و بگذارند تا خود چارهی کارش یابد و مرهمی بر زخمش نهد. در و دیوار خیابانها سیاه بود از شعار: «شاه خائن»، «شاه فراری»، «نوکر امپریالیسم»، «نوکر استعمار» و… من میخواندم و رد میشدم و ناچار بودم هر آنچه را که میخوانم بپذیرم، چرا که شاه فراری مینمود و شاه فراری خواه و ناخواه سایر صفات را بهدنبال خود داشت. تا پیش از انتشار مصاحبهی محمدرضا شاه با خبرنگار «المصور» مصر، من نیز همانند دیگران سفرش را حمل بر گریز میکردم، در حالی که خود او در سخنانش با مخبر این روزنامه تاکید میکند و مباهات، که آن بر طبق نقشهای که از پیش برای پیروزی کودتا آماده شده بود، انجام گرفت.
روز ۲۸ مرداد، در رشت بهمانند هر روز آغاز شد، اما طولی نکشید به گوش رسید که شهر شلوغ شده است. با شتاب دکانها را بستند و همگان به گوشهای خزیدند، بدون آنکه بدانند چه خبر است و شلوغی در کجاست. شهر بهیکباره تعطیل شد و وحشتناک خلوت. نفس از جنبندهای بیرون نمیآمد و در کوچه و بازار پرنده پر نمیزد، انگار آب مرگ بر آن پاشیده بودند. بهزودی دریافتیم که آن آب مرگ را نهتنها بر روی رشت، بلکه بر سراسر خاک ایران افشاندهاند تا نهال آزادی را ریشهکن کنند.
در آن روز سیاه، تلفن خاموش بود و رادیوی خانه از کار افتاده. بیخبری آزار میداد. نه کسی جرات بیرون رفتن داشت و نه میدانست در پایتخت چه میگذرد. شامگاهان آشپز خبر داد که صدای رادیوی همسایه از مطبخ به گوش میرسد. دوان دوان به آن سوی خانه رفتیم و خود را به آشپزخانه رساندیم. آوای مبهمی شنیده میشد، بدون آنکه چیزی مفهوم باشد. از پلکانی که راه به صندوقخانهای میبرد که بر روی مطبخ ساخته شده بود بالا رفتیم، محلی یافتیم مشرف بر خانه همسایه.
خانه محقر مینمود و پاکیزه، حیاط کوچکی، درخت انجیری و چاه آبی. بر روی ایوان حصیری فرش بود، بر رویش سفرهای گسترده و افراد خانواده به دورش نشسته، شام میخوردند و خموش گوش به رادیو بودند. بچهها و مادرشان آهسته لقمهها را فرو میبردند و پدر متحیر و غمناک، سر به جیب فرو برده و بیحرکت چشم بر بشقابش دوخته بود.
سپهبد زاهدی با صدایی لرزان سخن از آزادی میگفت و پیروزی پابرهنهها، که چهسان بههمت آنان رژیم سابق سرنگون گشته و حکومت ملی راستینی بر سر کار آمده است. به اینجا که رسید مرد تاب نیاورد، با خشم رادیو را خاموش کرد و به گیلکی گفت: «میلیای کی هان بی! ای میلی تی پره گوره خوبه. خفه ببو پدرنامرد، تره چی بی میلی کی امره از میلی گپ زنی.» (ملیای که این باشه، این ملی برای گور پدر تو خوبه. خفه شو پدرنامرد، تو را چه به ملی که از ملی برایمان صحبت میکنی.)
در خلوت مصدق
شیرین سمیعی
نشر ثالث، چاپ سوم: ۱۳۸۹
۳۱۰ ص، ۶۰۰۰ تومان
قرن بیستم و بحرانی جهانی به نام انقلاب
انقلاب از پدیدههای دگرگونسازی است که در قرن بیستم به اوج خود رسیده و به صور متفاوت در جوامع مختلف دنیا اتفاق افتاد.
در این کتاب نویسندگان معروفی چون میلان کوندرا، ریشارد کاپوشچینسکی، گابریل گارسیا مارکز، نادین گوردیمر، آمیتاو گوش، سومت می، ترزا پامیس، رینالدو آرهناس، اورویل شل، ایوان کلیما، میخاییل ایگناتیف، تیموتی گارتن اش و پاتریک مارنهام تجارب عینی و کوبندهی انسانها را از انقلاب در کشورهایی گوناگون چون چکسلواکی، آفریقای جنوبی، کامبوج، چین، یوگسلاوی، آلمان شرقی، غنا و… بازمیگویند و تاثیر و پیامدهای قبل و بعد از انقلاب را به شکلی جذاب و روایتگونه تشریح میکنند.
قرن بیستم و بحرانی جهانی به نام انقلاب
مجموعه گزارشهایی مستند از: ریشارد کاپوشچینسکی، گابریل گارسیا مارکز، نادین گوردیمر، میلان کوندرا و…
مترجم: فروغ پوریاوری
نشر فرزان روز، چاپ سوم: ۱۳۸۹
۳۸۵ ص، ۴۵۰۰ تومان
برای مشاهدهی منابع و ارجاعات این مقاله میتوانید به نسخهی الکترونیک آن در وبلاگ «یک پزشک» مراجعه کنید.
دکتر علیرضا مجیدی
Website: ۱pezeshk.com
Email: alirezamajidi@gmail.com
پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل