پزشکان (گیل)
بدست پزشكان گيل • 22 مارس 2015 • دسته: یادداشتدکتر حمید اخوین
نقل قولی از پدرم به یاد دارم که میگفت در ایران آدمها وقتی سه نفر میشوند حزب میزنند وقتی پنج نفر میشوند نشریه درمیآورند و وقتی هفت نفر میشوند انشعاب میدهند و از هم جدا میشوند.
راستش فکر میکنم سال گذشته بود که به مسعود (دکتر جوزی) پیشنهاد کردم در سالگرد تولد نشریهاش شمارهای ویژه داشته باشد؛ کاری حرفهای که بنا به عرف در خیلی از نشریات صورت میگیرد. حتی به او پیشنهاد دادم یک شب تمام نویسندگان اصلی مجله را به شام دعوت کند و کیکی را به شکل سمبولیک تولد در آن مهمانی سرو کند و عکسهایی هم به یادگار بگیرد.
پیشنهاد دوم چون خرج داشت، عملی نشد! ولی فکر شمارهی ویژه ظاهراً از سر مسعود بیرون نرفت تا اینکه چند شماره پیش برای آن فراخوان داد.
اولش تصمیم جدی به نوشتن داشتم ولی بعد که خواستم راجع به تولد «پزشکان گیل» بنویسم مواردی در ذهنم آمد که اگر آنها را مینوشتم، شاید چندان خوشایند نبود و اگر نمینوشتم بخشی از حقیقت را پنهان کرده بودم. چندین و چند بار کاغذ برداشتم تا بنویسم و نشد تا همین چند روز پیش که مسعود زنگ زد و گفت این فکر تو بود که سالگرد بگیریم و حالا خودت چیزی ننوشتی … و بنا شد که بنویسم.
با مقدمهای از یکی از موارد مراجعات به پزشکی قانونی آغاز میکنم: «درخواست کاهش سن» یکی از درخواستهایی است که بهکرات در پزشکی قانونی با آن مواجه هستیم. اینکه انگیزهی این کار چیست بماند برای فرصتی بیشتر ولی شکل ماجرا بهگونهای است که تشابهی با روند تولد «پزشکان گیل» دارد.
افراد متقاضی کاهش سن، فارغ از هر انگیزهای که دارند، یک داستان تکراری را بیان میکنند: همگی مدعیاند برادر یا خواهر بزرگتری داشتهاند که در سن ۵-۴ سالگی فوت کرده و پدر و مادرش در هنگام تولد او، شناسنامهی همان بچهی قبلی را برای وی در نظر گرفتهاند که شناسنامهی واقعی او نیست بلکه او چند سال کوچکتر است.
حال جریان مجلهی «پزشکان گیل» است.
«پزشکان»، ماهنامهی ارگان انجمن پزشکان عمومی شهرستان رشت، برادر یا خواهر بزرگتری بود که فوت کرد و شناسنامهاش ماند برای «پزشکان گیل».
«پزشکان گیل» اصرار دارد که این شناسنامهی اصلی او نیست و تولدش مربوط به ۵ سال قبل بوده ولی خاطرات من میگوید تولدش همان ۹-۸ سال قبل است (حوالی سالهای ۷۹-۷۸).
کاملاً به یاد دارم جلسهای را در ساختمان اسبق نظام پزشکی در خیابان بیستون تا پاسی از شب که تصمیم به انتشار نشریهی «پزشکان» بهطور منظم گرفته شد.
میخواستیم به هر شکل که شده نشریهای داشته باشیم تا هویتی باشد برای انجمن و محملی برای انتشار خواستهایمان …
قرار شد دکتر جوزی «سرمقاله» را بنویسد، دکتر محمودی «دیدگاه» را، بخشی مربوط به خبرها باشد، یک یا دو مقالهی علمی هم داشته باشیم. من هم پیشنهاد دادم که صفحهای به نام «تهمقاله» را خواهم نوشت.
آرم مجله کلمهی پزشکان بوده که به شکل ساده در یک آتلیهی گرافیک طراحی شده بود. در آن آرم انتهای حرف «ک» از کلمهی «پزشکان» به شکل ماری سمبولیک طراحی شده بود که دور «الف» پیچ میخورد و در حال حمله به حرف «ن» بود. انگار از همان ابتدا قرار بود «پزشکان» به «پزشک» تبدیل شود.
بعدها نمیدانم از کدام شماره بود که این آرم قدیمی جای خود را به آرم (لوگو) دیگری داد که از نظر گرافیکی زیباتر و حرفهایتر بود و توسط برادرم هومن طراحی شده بود.
«پزشکان» تا ۴۰ شماره به حیات خود ادامه داد. حیاتی پر از ماجرا، زیر و بم و نوسان؛ حیاتی پر از خاطرات شیرین و تلخ.
«پزشکان» محملی شده بود برای نزدیکی بیشتر همکاران به هم، جایگاهی برای شناخت بیشتر پزشکان از هم. تعداد زیادی از همکاران پزشک دست به قلم بردند و مجله به مقالات علمی، ادبی و تاریخی همکاران مزین گشت. من هم همچنان در اکثر شمارهها تهمقاله مینوشتم ولی بدون نام. این بدون نام نوشتن حاصل تجربهی تلخ طنزنویسی در دوران دانشگاه و احضارها و تذکرها و … بود و جالب اینکه اینجا هم عدم نگارش نام نتوانست مرا از شر نوشتههایم در امان نگه دارد و متعاقب یکی از همین تهمقالهها، آماج حملات و تهدیدهای گروهی از دوستان همصنف قرار گرفتم و برای مدتی نوشتن را بابت همین رفتارهای غیردموکراتیک گذاشتم به کنار.
بعدها دوست عزیزم دکتر ارغوان نجفی با قلم شیوای خود چراغ تهمقاله را دوباره روشن کرد و این صفحه را به یکی از پرطرفدارترین بخشهای مجله تبدیل کرد. الان مدتهاست که جای او هم خالی است.
دکتر محمودی «دیدگاه» را مینوشت و چه خوب. مسعود در سرمقالهی شمارهی ۱۷ مجلهی پزشکان، در جشن تولد یکسالگی این نشریه، تشکر ویژهای داشت از او با این مضمون: «… دکتر مهرداد ب. محمودی با دیدگاههای تازهاش، با حضوری موثر در سیاستگذاری و تبیین خطوط اصلی نشریه …» نگارش همین دیدگاهها بود که بعدها باعث شد صفحهای به نام «بازتاب» نیز در مجله متولد شود. بازتاب در واقع انعکاس مقالات «پزشکان» بهویژه دیدگاهها بود.
صفحهی «تاریخ» به قلم شیوا و جذاب دکتر تائب رنگ و روی دیگری به نشریه داده بود.
خلاصه «پزشکان» شماره به شماره جذابتر میشد و خواندنیتر و خیل خوانندگانش و نویسندگانش افزایش مییافت و چه حلاوتی داشت این کار گروهی!
مقالات زیبای دکتر دوگونچی پس از چند شماره به صفحات مورد علاقهی خوانندگان تبدیل شده بود و از همکاران متخصص نیز در هر شماره مقالاتی علمی و کاربردی بهویژه برای پزشکان عمومی به چاپ میرسید.
برخی از دوستان هیات مدیرهی انجمن در آن زمان هم هر چند کمتر مینوشتند مثل خانم دکتر معصومی- که بیشتر مقالات علمی مینوشت- یا دکتر بخشعلیزاده و بهویژه دکتر حسینپور، ریاست انجمن، در تمام مراحل شکل گرفتن و بالیدن مجله همراه بودند و پرتلاش.
ولی …
یاد باد آن همدمی، آن همدلی، آن همرهی
ساز محجوبی و آواز بنان، شعر رهی …
برای تو زیباترین ترانهها را میسرودم، غم نان اگر میگذاشت …
غم نان (و شاید هم نام!) نگذاشت تا این کار گروهی بهمعنای واقعی کلمه «گروهی» باشد.
هر خیمهای ستونی دارد و ستون مجلهی «پزشکان» مسعود جوزی بود. ولی بهمرور زمان فشار وارده بر این ستون زیاد شد.
زحمت جمعآوری نوشتهها، تایپ و غلطگیری، نظارت بر صفحهآرایی، نظارت و پیگیری چاپ و حتی توزیع و اشتراک مجله با مسعود بود و بس.
در زمینهی انتخاب موضوعات و تایید مقالات برای چاپ هم بیشتر او و دکتر محمودی تصمیم میگرفتند. (البته این دیدگاه من و روایت شخصی من از ماجراست و دوستان اگر چیز دیگری در خاطرات و ذهنشان باقی است برای تکمیل یا تصحیح نظرات بنده بنویسند.)
من در دورههای بعدی هیات مدیرهی انجمن نبودم ولی کماکان به همکاری کلی با نشریه میپرداختم تا اینکه «پزشکان» با طی تمام فراز و نشیبهایش به شمارهی ۴۰ رسید و بعد از آن که چهلماش را گرفتند، درش را هم گِل (به گیلکی میشود گیل!) گرفتند و «پزشکان گیل» متولد شد.
در سرمقالهی شمارهی ۴۰ با عنوان «این آخرین شماره نیست!» مژدهی امتیاز نشر گرفتن «پزشکان» داده شد. آن هم در آستانهی روز پزشک در سال ۸۲، و اعلام شد که «پزشکان گیل» نام جدید «پزشکان» خواهد بود. چرا؟ این حدیث مفصلی است که در حوصلهی این مقاله نمیگنجد و دوستان حاضر در هیات مدیرهی آن زمان چنانچه صلاح و ضرورت باشد به آن خواهند پرداخت.
«پزشکان گیل» با لوگوی جدید با صاحب امتیازی و مدیر مسوولی دکتر مسعود جوزی قدم به عرصهی مطبوعات گذاشت و بعد از آن دیگر نام و نشانی از «پزشکان» باقی نماند و علیرغم آنچه در آن سرمقاله گفته شده بود، این آخرین شماره بود.
من شخصاً به مسعود حق میدهم تولد «پزشکان گیل» را در سال ۸۲ اعلام کند و آغاز ششمین سال تولدش را جشن بگیرد.
من خود به «پزشکان گیل» وابستگی دارم و پس از خواندن هر شماره منتظر شمارهی بعدش هستم، ولی چه کنم که به «پزشکان» نه وابستگی که «دلبستگی» داشتم و هنوز که هنوز است دلم برایش تنگ میشود. همانطور که جای خالی نشریهی پرسابقهی «حکمت» (ارگان انجمن داروسازان گیلان) را نیز حس میکنم.
با اینهمه، آنقدر واقعبین هستم که ضرورت چنین رخدادی را درک کنم.
مسعود یک حرفهای است، در حالیکه ما حرفهای نبودیم. اگر بودیم و اگر واقعاً انتشار نشریه برای ما نیز همان جایگاه پراهمیتی را داشت که برای او، باید بیشتر کمکش میبودیم و زحماتش را جبران میکردیم.
ما حتی نخواستیم دستمزد یا حقوق ویژهای برای زحمات خارج از وظیفه و حتی فراتر از عشق او در نظر بگیریم.
زحمات را او میکشید، ما با نشریه پز میدادیم.
البته همهی ما گرفتار بودیم و هستیم. همهی ما غم نان داشتیم و عمدهی ما که به نام عشق و احساس وظیفه وارد شده بودیم کار منظم تشکیلاتی را بلد نبودیم و برای همین بود که حرفهای فکر نکردیم و برای رسیدن به اهداف خود حرفهای عمل نکردیم.
«پزشکان» کودکی بود که ما در قبال آن مثل اقوام درجهی ۲ بودیم ولی مسعود در حق آن پدری کرد و در رشد و بالندگیاش نقشی مهمتر و عمدهتر بهعهده داشت. برای همین به او حق میدهم که شناسنامهی جدیدی برای نشریهاش بگیرد. هر چند که او نیز در پیشینهی کاری و شناسنامهی حرفهایاش حتماً به ۴۰ شمارهی «پزشکان» افتخار خواهد کرد و آن ۴۰ شماره را مقدمهای خوب و باارزش برای حضور حرفهایترش در عرصهی رسانهای خواهد خواند.
مسعود جوزی هر چند به گواه کارنامهی فرهنگیاش اهل سرودن و نگارش بود، ولی بهزعم من در سالهای ابتدای انتشار «پزشکان»، پزشکی بود که کار نویسندگی هم میکرد ولی حالا بعد از ۶۰ شماره انتشار «پزشکان گیل» نویسندهای است که کار پزشکی هم میکند.
جای بخشی از بدنهی صنفی «پزشکان» در «پزشکان گیل» خالی است ولی مسعود همچنان به آرمانها و تعهداتش در قبال جامعهی پزشکی وفادار است. بخشی از این وفاداری در سرمقالههای جذاب و خواندنی «پزشکان گیل» به قلم زیبای مسعود- که همیشه با علاقه میخوانمش- دیده میشود.
تفاوتهایی نیز در برخی مطالب منتشره در «پزشکان گیل» نسبت به نشریهی سلفش دیده میشود که البته سلیقهای است و حتماً تفکر و دلبستگیهای خاص مسعود سببساز انتشار آنهاست و وجود این تفاوتها بهسبب تغییر نقش و مسوولیت او و بهضرورت نقش نشریه در زندگی خصوصی و هویت اجتماعی وی و گسترش یافتن طیف مخاطبین مجله، اجتنابناپذیر است.
این تغییرات برای من که از اولین شمارهی «پزشکان» در کنارش بودم، آشکار است و حق هم همین است.
تغییر، ضرورت رشد است؛ فارغ از اینکه من با برخی از این تغییرات موافق باشم یا خیر.
دوست داشتم تولد ۱۰ سالگی نشریه و انتشار یکصدمین شماره (۴۰ شماره «پزشکان» بهعلاوهی ۶۰ شماره «پزشکان گیل») را تبریک بگویم که نشد.
تولد ۶ سالگی «پزشکان گیل» را به مسعود تبریک میگویم. برایش آرزوی موفقیت و سربلندی دارم و تداوم کارش را خواهانم.
به تمام همکاران نشریه، اعم از نویسندگان و کادر اجرایی، آن خسته نباشید میگویم.
و تشکر ویژه دارم از همسر محترم مسعود، سرکار خانم فرشته جوزی که میدانم تاثیر غیرقابل انکاری در تولد و رشد این نشریه داشته است و زحمات بیدریغش در سالهای انتشار مجلهی «پزشکان» را نیز هیچوقت از یاد نمیبرم.
دکتر حمید اخوین
نشانی: رشت، سلیمانداراب، بالاتر از آرامگاه میرزا
تلفن: ۳۳۴۲۳۹۵۳
Email: hamidakhavein@yahoo.com
پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل