کار خیر بی روی و ریا/ دکتر محمدحسن صالحی
بدست پزشكان گيل • 25 آوریل 2010 • دسته: ویژه دکتر تائب (76)همکار عزیزم، جناب آقای دکتر سیدحسن تائب یک طبیب پژوهشگر، ادیب، سخنور، خدمتگزار، دلسوز و مهربان هستند که همواره در دوران طبابت خود اخلاق پزشکی را رعایت کردهاند.
از سال ۱۳۳۹ که در رشت مطب دایر کردم، بهمناسبتهای مختلف با ایشان ارتباط داشتم. در آن زمان پزشکان محدودی مطب داشتند و اکثراً مطبها بهعلت مراجعین شلوغ بود، از جمله مطب جناب دکتر تائب که اول حاجیآباد روبهروی مطب فعلی ایشان بود و بعد از گذشت چندین سال مطب فعلی را ساختند. دکتر تائب، چند سال جلوتر از من در شهر رشت، صبحها در بیمارستان پورسینا و عصرها در مطب به طبابت مشغول بودند. من مسوول «مرکز مبارزه با بیماریهای آمیزشی» استان بودم و محل کارم مقابل شرکت برق و اتاقم مشرف به خیابان بود. اکثر روزها بهویژه ظهرها ایشان را میدیدم که با پای پیاده از بیمارستان به منزل و برعکس رفتوآمد میکردند. این وضع سالها ادامه داشت، تا اینکه یک دستگاه اتومبیل دست دوم، آن هم مدل خیلی پایین، خریدند.
وقتی دکتر قاسم صوفی، معاون بهداری استان، بهعنوان شهردار رشت انتخاب شد، شادروان دکتر محمدرضا حکیمزاده، مدیر کل بهداری استان گیلان (بنیانگذار آسایشگاه معلولین و سالمندان رشت و کهریزک تهران) مرا بهعنوان معاون ادارهی بهداری استان گیلان منصوب کرد. بدیهی است در سمت جدید ارتباطم با پزشکان بیمارستان پورسینا بهویژه جناب دکتر تائب، ریاست بخش داخلی ۲ (زنان) بیشتر باشد. این روابط خوب میان من و ایشان ادامه داشت و دو دوره با هم به عضویت نظام پزشکی انتخاب شدیم و همکاری صمیمانه داشتیم.
همزمان با شروع به کار من، از وزارت بهداری مجوز ایجاد آموزشگاه پرستاری صادر گردید. پس از انتخاب دانشجویان، استادان انتخاب شدند، از جمله جناب دکتر تائب بهعنوان استاد داخلی برای رفع نیاز آموزشگاه و دانشجویان. گاهگاهی که به آموزشگاه میرفتم، مدیر آموزشگاه، خانم درگاهی، و دانشجویان میآمدند از من تشکر میکردند که چه استاد خوبی برای ما انتخاب کردهاید.
شیوع التور در استان گیلان
این بیماری از طریق پاکستان، سیستان و خراسان به استانهای شمالی از جمله استان گیلان سرایت کرد. مبارزه با این بیماری از این جهت برای ما اهمیت داشت که در ابتدا هیچیک از ما دربارهی نحوهی درمان و پیشگیری از بیماری اطلاعات کافی نداشتیم. بههمین دلیل در اول کار مبارزه با آن برای ما مشکل بود ولی بهتدریج مسلط شدیم و توانستیم بیماری را مهار و ریشهکن کنیم. مبارزه با بیماری شامل دو قسمت درمان و پیشگیری بود. برای درمان بیماران یک مسوول بخش احتیاج بود که از بیماری نترسد. بنابراین مدیر کل وقت از دکتر تائب خواست که ریاست آنجا را بهعهده گیرد و ایشان هم قبول کردند. ایشان تمام روزها را در بخش بودند و هیچ ترسی از بیماری نداشتند، حال آنکه وقتی برای پزشکان شهرستانها ابلاغ میزدیم که چند ساعت بهعنوان کشیک عصرها بیایند بیمارستان، بهخاطر ترس از بیماری حاضر نمیشدند، ولی ایشان تا پایان مبارزه همچنان در بخش بودند.
مسمومیت با آبگوشت نذری
روز ۲۸ صفر یکی از سالهای دور بود که تاریخ دقیق آن را به یاد ندارم. حدود مهر و آبان بود. شادروان دکتر روشنضمیر، رییس بیمارستان پورسینا، برای خرید داروی مننژیت سربرواسپینال که آن روزها شایع شده بود، هنگام رفتن به تهران به من تلفن کرد که من نیستم، مواظب بیمارستان باش. حدود ساعت دو بعدازظهر بود که جناب دکتر میرمنصوری، پزشک کشیک بیمارستان، با اضطراب و نگرانی تلفنی از من خواست که فوراً به بیمارستان بیایم، زیرا بهعلت مراجعهی زیاد مسمومین وضع غیرعادی است.
من فوراً خود را به بیمارستان رساندم. دیدم تعداد مسمومین همینطور زیاد میشوند و درمان آنها با این کادر کشیک بیمارستان ممکن نیست. بلافاصله بهسمت تلفنخانه رفتم و با رادیو تماس گرفتم و خواهش کردم که چون وضع غیرعادی است، در فواصل اخبار و برنامهها مرتباً اعلام کنند که کلیهی پزشکان، پرستاران و دانشجویان پرستاری برای کمک به مسمومین هر چه زودتر خود را به بیمارستان برسانند. خودم مشغول آماده کردن جا برای مسمومین شدم و اولین کسی که دیدم وارد بخش شد دکتر تائب و دومی شادروان آرسن میناسیان بود. از شادروان میناسیان استدعا کردم تا در داروخانهی کارون که شبانهروزی است باشند تا اگر به دارو یا سرمی نیاز داشتیم به خط و امضای دکتر تائب و اینجانب به نمایندهی بیمارستان بدهند.
بهدنبال اطلاع تلفنی به همکاران و پرستاران و دانشجویان، عدهی زیادی از آنان خود را به بیمارستان رساندند و وقتی کادر کمکی به اندازهی کافی رسیدند و مسلط به کار شدند خیالم تا حدودی راحت شد. حتی یک مورد تلفشده نداشتیم. تحقیق کردیم که آبگوشت در کدام محله تهیه شده، معلوم شد که از «سرخبنده»ی رشت بود. همچنین پرسیدیم از رشت آیا به اطراف فرستاده شد، گفتند: صومعهسرا. با تلفن به رییس بهداری و مداحانی که در عزاداری بودند اطلاع داده شد که آبگوشت فرستاده شده مسموم است و مصرف نکنید.
در پایان وظیفهی خود میدانم صمیمانهترین تشکرات خود را از ایشان ابراز بدارم.
غلام همت آن نازنینم
که کار خیر بی روی و ریا کرد (حافظ).
* معاون اسبق بهداری استان گیلان
پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل