پزشکان گیل

ماهنامه جامعه پزشکی گیلان

هزارتوهای آگاهی (۹)/ سارا رها

بدست • 29 می 2010 • دسته: آوای موج

کشتی باده بیاور یا نیاور؟!
عنوان این یادداشت اشاره به محتوای مقاله‌ای ا‌ست درباره‌ی مفید یا مضر بودن گریه و اشاره‌ام به آن بیت معروف حافظ است که می‌گوید:
کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست
گشته هر گوشه‌ی چشم از غم دل دریایی.
و شجریان هم که این بیت را محشر خوانده ‌است.
در این مقاله گفته شده است که مردم عموماً معتقدند گریه باعث خالی شدن شخص از تالم و غصه و سبک شدن او می‌شود. اما اخیراً محققین می‌گویند این باور عمومی چندان هم همیشه درست نیست. اول از همه این‌که گریه مسری است. دیگر این‌که اثر احساسی ناشی از گریه خیلی بستگی به این دارد که چه کسی پهلوی طرف است و چه عکس‌العملی به گریه‌ی شخص نشان می‌دهد. در یک تحقیق اخیر بین دانشگاه‌های فلوریدا و هلند از ۵۰۹۶ فرد از کشورهای مختلف راجع به آخرین صحنه‌ی گریه کردن‌شان و عکس‌العمل دیگران پرسیدند و این‌که آن عکس‌العمل‌ها چه اثری روی‌شان داشته است. ۷۰٪ گفتند که رفتار دیگران با آن‌ها مثبت و تسلی‌بخش بود ولی حدود ۱۶٪ هم گفتند که رفتارهای بی‌تفاوت یا خشمگین اطرفیان باعث بدتر شدن حال‌شان شد.
دکتر نلسن می‌گوید افرادی که در کودکی محبت و نزدیکی عاطفی با پدر، مادر یا قیم خود نداشته‌اند در بزرگسالی غالباً نمی‌توانند به‌راحتی گریه کنند یا با گریه احساس راحتی کنند.
در نهایت، گریه مثل یک سیل بهاری می‌‌تواند باعث پاک شدن روح از تالمات شود ولی از طرف دیگر باید توجه داشت که همان سیل ممکن است شخص را حسابی خیس هم بکند! پس همان که حافظ گفت: کشتی باده برای نجات بیاور!

ساعت طبیعی بدن
دیده‌اید که بعضی‌ها صبح‌ها بهتر کار می‌کنند و بعضی‌ها شب‌ها و غالباً هم به‌نظرشان می‌رسد که تغییر این عادت‌ خیلی کار سختی است؟ این‌طور است که آدمی یک ساعت طبیعی بدن دارد و این ساعت طبیعی بدن باعث تنظیم سوخت‌و‌ساز بدن می‌شود. غالباً وقتی این ساعت طبیعی مختل می‌شود، مثلاً در اثر مسافرتی که اختلاف ساعت فاحش به‌همراه دارد و گرفتن کار شیفتی که متغیر است، شخص دچار اختلال در خورد و خوراک و خواب می‌شود. همه‌ی این‌ها واضح است. اما جدید آزمایش اخیری است که روی موش‌ها انجام شده و به فهمیدن چگونگی کارکرد ساعت طبیعی بدن در سطح مولکولی کمک بزرگی کرده است.
دو گروه از موش‌ها را مورد آزمایش قرار دادند و میزان NAD را که یک عامل عمده در سوخت‌وساز سلولی است، اندازه گرفتند. مشاهده کردند که در گروه کنترل NAD موش‌ها در طول روز بسته به ساعت طبیعی بدن موش‌ها به تناوب بالا و پایین رفت ولی میزان NAD در موش‌هایی که با تزریق در ساعت طبیعی بدن‌شان دستکاری کرده بودند و به‌علاوه ۴۸ ساعت هم در تاریکی مطلق نگاه داشته‌ بودند، کمتر از حد معمول بود و هیچ تناوبی هم نداشت و در یک سطح باقی ماند. محققین یک نکته‌ی دیگر را هم مشاهده کردند که کاهش NAD باعث به‌هم خوردن ساعت طبیعی بدن هم می‌شود. یعنی این رابطه یک رابطه‌ی دوسویه است.فهمیدن مسیرهای مولکولی ارتباط ساعت طبیعی با سوخت‌وساز بدن از آن جهت اهمیت دارد که راه را برای کنترل بسیاری از بیماری‌ها مثل دیابت و چاقی زیاد باز می‌کند. عکس زیر شمایی از ساعت طبیعی بدن آدمی را در شرایط معمولی برای اکثریت مردم نشان می‌دهد.

چقدر به اعمال خود آگاهی داریم؟
در یک آزمایش سال ۲۰۰۷ روانشناسان دانشگاه یل در امریکا روی قضاوت مردم وقتی که یک غریبه (که در واقع یکی از محققین بود) از آن‌ها برای نگه ‌داشتن یک فنجان قهوه (برای یک گروه قهوه‌ی یخ و برای گروه دیگر قهوه‌ی داغ) درخواست کمک کرد، تحقیق کردند. بعد از آن افراد خواستند شخصی را که به او کمک کرده بودند به‌لحاظ شخصیتی توصیف کنند. نتایج تعجب‌آور است. افراد گروه اول شخصی را که برای نگه داشتن فنجان حاوی قهوه‌ی داغ کمک خواسته بود، آدمی خون‌گرم و اجتماعی و افراد گروه دوم همان شخص را که این بار قهوه‌ی یخ در دست داشت، آدمی خودخواه و غیراجتماعی توصیف کردند.
این نتایج که در نظر اول شگفت‌آور و عجیب می‌رسد اما در سال‌های اخیر در آزمایش‌های متعددی مورد بحث قرار گرفته است. روانشناسان می‌گویند این نتایج نشان می‌دهد چقدر سر و وضع ظاهری، بو، صدا و… می‌تواند مردم را تحریک کند و قضاوت آن‌ها را تحت تاثیر قرار دهد. از آن مهم‌تر تحقیقات جدید نشان می‌دهد که ضمیر ناخودآگاه خیلی بیشتر از آن‌چه تصور می‌کردند در تصمیم‌گیر‌ی‌های ظاهراً آگاهانه‌ی ما فعال است و به‌واسطه‌ی همین رابطه بین ضمیر ناخودآگاه و آگاه شخص است که می‌توان رفتارهای بعضاً متناقض یک فرد را توضیح داد. این‌که مثلاً چرا در موقعیتی یک فرد خیلی بخشنده عمل می‌کند و در لحظه‌ای دیگر خیلی خسیس.
آزمایش‌های جالبی در این زمینه شده است مثل این‌که دیده‌اند وجود یک کیف چرمی سامسونت کاری روی میز کار در حین آزمایش نسبت به گروهی که یک کوله‌پشتی روی میز کارشان قرار داده شده بود باعث می‌شود افراد خسیس‌تر رفتار کنند. مشابه این آزمایش‌ها دیده‌اند اگر ۱۰ فرمان را جایی در معرض دید بنویسند و قرار دهند افراد کمتر تقلب می‌کنند. آزمایش‌های جالب دیگری هم در مقاله گفته شده است از جمله این‌که اگر اتاق بوی مواد تمیزکننده دهد، افراد مورد آزمایش وقتی که بیسکوییت می‌خورند سه برابر افراد در گروه دیگر که در اتاق بدون بوی تمیزی بوده‌اند، خرده‌های بیسکوییت را بعد از خوردن از روی میزشان جمع می‌کنند. و همه‌ی این‌ها در شرایطی است که افراد حتی به کار خود آگاهی چندانی ندارند.

چه چیزی از یک چهره را ما می‌بینیم؟
همه‌جای مغز و همه‌ی کارهای آن جالب و شگفت‌آور است. اصلاً همین‌که مغز ما عملکرد خود را می‌خواهد بفهمد خودش داستانی بس درخور تامل است. ولی در این یادداشت می‌خواهم به آن قسمت از مغز که به پردازش سیگنال‌های بینایی مربوط است، بپردازم.
پیش‌تر از این در یادداشت‌های مربوط به حافظه نوشته بودم که این‌که ما خیلی سریع می‌توانیم عمل کنیم ناشی از این است که در هر لحظه همه‌ی اطلاعات دریافتی بینایی پردازش نمی‌شود بلکه فقط تغییرات است که مورد توجه و پردازش قرار می‌گیرد. به‌همین دلیل هم وقتی ما به‌دنبال دوستی در میان یک جمعیت می‌گردیم، مغز اطلاعات دریافتی توسط چشم را فقط با آن پارامترهای تعیین‌کننده‌ی ثبت شده در حافظه در مورد چهره‌ی دوست ما مقایسه می‌کند و اگر یکی نبودند به‌دورش می‌اندازد. برای همین است که با وجودی که دوست ما ممکن است موهایش را کوتاه کرده یا تیپ لباسش عوض شده باشد باز هم چهره‌اش در میان یک جمعیت قابل شناسایی است. بنابراین برای محققین فهمیدن مکانیزم «دیدن» همیشه سوال بوده است.
برای بهتر فهمیدن و همچنین تست کردن فرضیه‌هایی در مورد مکانیزم «دیدن» هر ساله مسابقه‌ای در ایجاد «خطای بینایی» برگزار می‌شود. با هم به چندتایی از عکس‌های برتر خطای دید نگاهی بیاندازیم.
عکس زیر را دکتر ریچارد راسل، روانشناس دانشگاه هاروارد درست کرده که برنده‌ی جایزه‌ی سوم مسابقه‌ی امسال شده است. به‌نظر شما کدام عکس مرد و کدام زن است؟هر دو عکس در واقع یکی هستند ولی دست راستی به‌نظر مرد می‌آید و دست چپی زن. دکتر راسل با ایجاد این خطای دید در واقع می‌خواهد بگوید که کانتراست یک نکته‌ی کلیدی برای مغز است که تصمیم بگیرد جنسیت چهره چیست: کانتراست پایین با جنسیت مرد و کانتراست بالا با جنسیت زن مرتبط است. شاید به‌همین دلیل است که زن‌ها غالباً با استفاده از لوازم آرایشی به کانتراست چهره‌ی خود اضافه می‌کنند.
عکس‌های زیر را نگاه کنید. عکس پایینی دست چپ عکس طبیعی و نرمال مارگرت تاچر است. حال به عکس‌های دیگر نگاه کنید و ببینید که چه فرقی کرده‌اند و چه تاثیری را بر بیننده می‌گذارند.خالق این عکس‌ها پیتر تامسن، استاد دانشگاه یورک است که نکته‌ی مهمی را در مورد پردازش چهره توسط مغز در سال ۱۹۸۰ کشف کرد. در آن زمان دانشمندان می‌دانستند که شناسایی چهره‌های وارونه (مثل عکس بالایی چپ) مشکل است ولی آن را این‌طور توجیه می‌کردند که مغز ما همیشه چهره‌ها را در دنیای واقعی از بالا به پایین می‌بیند (یعنی که اول پیشانی است بعد بینی بعد دهان و غیره) و در نتیجه عملکرد نرون‌های مغز در آن جهت بهینه شده است. این توضیح تا قسمتی درست است اما کامل نیست. آزمایش عکس تاچر نشان می‌دهد که مغز این‌طور نیست که فقط کل یک چهره را به‌تمامی به حافظه بسپارد بلکه جزییاتی مثل چشم، بینی و دهان را تک‌تک به‌خاطر می‌سپارد. عکس‌های بالا همه یکسان‌اند ولی عکس‌های ردیف بالا وارونه‌ی عکس‌های ردیف پایین هستند. اما عکس ردیف پایین سمت راست را با عکس نرمال مارگرت تاچر (پایین دست چپ) مقایسه کنید. کل صورت همچنان در جهت درست است ولی تک‌تک چشم‌ها و دهان فقط وارونه شده‌اند که در نتیجه‌ آن چهره‌ی وحشتناک را تولید کرده‌اند. حالا عکس ردیف بالا دست راست را نگاه کنید. صورت وارونه است ولی چشم‌ها و دهان در حالت معمول بالا به پایین قرار دارند و به‌همین دلیل شناسایی تاچر در آن عکس سخت نیست و عکس مثل عکس پایینی‌اش وحشتناک هم نیست. بعد از این کشف نوروساینتیست‌های هاروارد نشان دادند که بعضی از نرون‌ها هستند که صرفاً به تشخیص اجزا مثل دهان یا چشم  اختصاص دارند که در واقع تاییدی بر فرضیه‌ی دکتر تامسن بود.
حال عکس زیر را نگاه کنید و سعی کنید که چهره‌ی یک مرد را که در آن مخفی شده است پیدا کنید. کمی سخت است ولی بهتر است که اول کمی تلاش کنید.خب اگر پیدا نکردید، قسمت سمت چپ پایین عکس را نگاه کنید. آن‌جا پیدایش می‌کنید. نکته در این است که بار اول ممکن است خیلی طول بکشد پیدایش کنید ولی پس از‌ آن همواره خیلی سریع در کمتر از یک چشم به‌هم زدن پیدایش می‌کنید. دلیلش هم با توضیحات فوق درباره‌ی نحوه‌ی پردازش بینایی روشن است.

برای مشاهده‌ی متن کامل این یادداشت‌ها و منابع و ارجاعات‌شان می‌توانید به نسخه‌ی الکترونیک آن‌ها در وبلاگ «آوای موج» مراجعه کنید.

سارا رها

http://avayemoj.com/category/science/
Email: sara.raha@gmail.com

برچسب‌ها: ٬ ٬ ٬ ٬ ٬ ٬ ٬

دیدگاه خود را بیان کنید.