مبارزان قدیمی را تا کی باید تحمل کرد؟/ دکتر مسعود جوزی
بدست پزشكان گيل • 1 ژانویه 2011 • دسته: سرمقاله۱٫ رابرت موگابه در سال ۱۹۶۴ که در «رودزیای جنوبی» به زندان افتاد، آنی نبود که اکنون میشناسیم. او در آن زمان مردی ۴۰ ساله بود که با الهام از پیشگامانی چون ژولیوس نایرره و قوام نکرومه پای در راه آزادی آفریقا نهاده و با وجود تحصیلات عالی و دریافت هفت مدرک دانشگاهی از دانشگاههای مختلف، زندگیاش را وقف مبارزه با استعمار بریتانیا و سپس رژیم نژادپرست یان اسمیت کرده بود. این مبارزات سرانجام به نتیجه رسید و موگابه در سال ۱۹۸۰ نخستوزیر و هفت سال بعد رییسجمهور کشوری شد که اکنون «زیمبابوه» نام داشت. اما تراژدی موگابه چند سال بعد آغاز شد. تصمیمات نادرست سیاسی و اقتصادی او چنان کشورش را به سراشیب سقوط کشاند که ادامهی مملکتداری سخت شد، ولی انقلابی پیشین در تمام این سالها ترجیح میداد با توسل به دیکتاتوری عریان و اعمال تقلبهای سازمان یافته در انتخاباتهای مختلف بر سر قدرت باقی ماند. آخرین انتخابات زیمبابوه دو سال پیش برگزار شد که در آن ظاهراً موگابه از رقیب خود، مورگان چانگیرای، شکست خورد، ولی اینبار حتی از اعلام نتیجهی انتخابات سر باز زد و اعلام کرد چانگیرای هرگز به دولت راه پیدا نخواهد کرد و «تنها خداست که میتواند او را از قدرت کنار بگذارد»؛ هر چند در نهایت تحت فشارهای بینالمللی و از دست دادن آخرین حامیان آفریقایی خود ناچار شد با تشکیل یک دولت ائتلافی، نخستوزیری را به رقیب واگذارد. حاصل زمامداری ۳۰ سالهی موگابه اکنون کشوری بهتمامی ورشکسته و «نابود» است، با ۸۰ درصد جمعیت بیکار و نرخ تورم سالانهی ۲۳۰ میلیون درصد (اشتباه نخواندهاید؛ ۲۳۰ میلیون درصد!) که سال گذشته در آن با ۱۰۰ میلیارد دلار زیمبابوه میشد فقط ۳ عدد تخممرغ خرید و اخیراً اسکناس ۱۰۰ تریلیون دلاری هم چاپ کرده است.
۲. در تاریخ کم نبودند مبارزان و انقلابیونی اینچنین که سالها زندگی خود را بر سر آزادی و استقلال میهنشان نهادند، ولی با تمام نیتهای خیرخواهانه، آنگاه که به قدرت رسیدند، کشوری را که از چالهی استعمارگری بیگانه یا زمامداری فاسد رهانیده بودند، به چاه بیتدبیری و خودکامگی خود انداختند. نه به آن شوری تراژدی موگابه، ولی در مقیاسی دیگر، میتوان کوبا را مثال زد با فیدل کاستروی هنوز دوستداشتنیاش که همین چند روز پیش، پس از چندین سال بر صفحهی تلویزیون ظاهر شد و دل میلیونها طرفدار پرشور چون گابریل گارسیا مارکز و دیهگو مارادونا را شادمان کرد. کاسترو وقتی با ارنستو چهگوارا و ۳۰ هزار رزمندهی جان بر کف از کوههای «سهیرا ماسترا» بهزیر آمد تا کشورش را از دیکتاتوری باتیستا برهاند، اسطورهی آرمانخواهان جهان بود، اما چهار سال پیش که پس از نیم قرن رهبری و سخنرانیهای چندین ساعته، قدرت را به برادرش رائول واگذاشت، کشوری بر جای نهاد که علیرغم کارنامهی اولیهای درخشان در آموزش و بهداشت، با اقتصادی بیمار و وابسته و نقض روزمرهی حقوق بشر، اکنون به روشنفکران و روزنامهنگاران دربندش شناخته میشود و مردمی که هر لحظه در آرزو و تقلای جلای وطن هستند؛ مردمی که دیگر فیدل و چه را نمیپرستند و کشوری که فرسنگها با آرمانهای اولیهی انقلابیون آمریکای لاتین فاصله دارد.
۳٫ مثل اینکه این یادداشت هم کمکم دارد از اهداف اولیهاش منحرف میشود! غرض فضلفروشی در تاریخ و سیاست خارجی نیست، چون همهی اطلاعات بالا را میتوان با جستجویی چند دقیقهای در اینترنت بهدست آورد. غرض عرضحالی است خدمت بزرگترها و پیشکسوتانمان در «انجمن پزشکان عمومی ایران» که در مجمع عمومی اخیر چون کهنه انقلابیونی از سهیرا ماسترا برگشته بر جایگاه هیات رییسه نشسته و هر از گاه از خدمات نیم قرن گذشتهشان به بهداشت و درمان مملکت یاد میکردند، ولی در عینحال مجمعی برگزار کرده بودند که در سال ۲۰۱۰ و در پایتخت کشور باستانی و تمدنساز ایران، بسیار نازلتر از استانداردهای شورای روستای «گوراب پس» گیلان بود؛ مجمعی که نه رییس داشت و نه منشی، نه هیات رییسهاش را اعضا انتخاب کرده بودند، نه تعداد اعضایش مشخص بود، نه ملاکهای عضویت مشخص و احراز شده بود، نه ادارهی جلسه روشمند و دموکراتیک بود و نه…
۴٫ احتمالاً همهی کسانی که از نزدیک پیگیر فعالیتهای انجمن هستند همداستاناند که نابهسامانیهای مجمع عمومی اخیر تنها نمونهای کوچک از ناهنجاریهای انجمن در دستکم ۱۰ سال گذشته است. در این یادداشت کوتاه بنا بر واکاوی این ناهنجاریها نیست، تنها میخواهم بهسهم خود اظهارنظر کنم که مهمترین دلیل این رکود و نابهسامانی، در پیش گرفتن سازوکاری غیردموکراتیک در رهبری انجمن و عدم چرخش نخبگان در آن است. پیشکسوتانی که افتخار تاسیس انجمن را در سال ۱۳۷۲ داشتهاند، تا کنون به اشکال مختلف و البته غیردموکراتیک از ورود نسل جدید فعالان صنفی به رهبری آن جلوگیری کردهاند. البته دلیل این امر احتمالاً «نگرانی» آنان از آیندهی انجمنی است که خود پایهگذارش بودهاند، ولی در عمل فاصلهی این نگرانی با «وسواس» و «بدبینی» و «دشمنانگاری» بسیار کوتاه است و متاسفانه این رویکرد به جدایی روزافزون سران انجمن از بدنهی جامعهی عمدتاً جوان پزشکی عمومی انجامیده است؛ جامعهای که هماکنون در عرصههای مختلف صنفی، علمی و فرهنگی درگیر مشکلات بیشمار، «تازه» و پیچیدهای است که حتی تصورش برای همکاران سالخورده دشوار است، چه رسد به انتظار چارهجویی برای رفع آن.
۵. خوب است برای تنوع هم که شده، تاریخ بخوانیم و از آن بیاموزیم. در همان آفریقای موگابه، نلسون ماندلایی هم هست که همین روزها ۹۲ سالگیاش را جشن میگیرد. ماندلایی که در عوض نیم قرن مبارزه و ۲۷ سال زندانی که در رژیم آپارتاید کشید، هرگز از ملتش طلبکار نشد؛ ماندلایی که پس از تنها یک دوره ریاستجمهوری و در اوج محبوبیت، داوطلبانه قدرت را به رهبرانی جوانتر واگذاشت و چون پدری مهربان و بزرگوار شاهد رشد و شکوفایی کشوری شد که تنها پس از ۱۶ سال از استقرار رژیم جدید، بزرگترین جام جهانی تاریخ را با آن شکوه و آبرومندی برگزار میکند و چون الماسی نه در قارهی سیاه که در سراسر گیتی میدرخشد.
۶٫ به نسل جدید اعتماد کنیم!
پ. ن: یک روز پس از اینکه این سرمقاله به چاپخانه رفت، در جستجویی در اینترنت دیدم وضع برادران زیمبابوهای خیلی خرابتر است. این مقاله که دقیقاً ۳ ماه پیش منتشر شده نشان میدهد که تورم ماه نوامبر سال ۲۰۰۸ در این کشور ۷۹٫۶۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰ (۷۹ میلیارد و ۶۰۰ میلیون) درصد بوده است و با این حساب هر ۲۴ ساعت قیمت کالا در این کشور دو برابر میشود. فاعتبرو یا اولیالابصار!
پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل
[…] سرمقالهی «مبارزان قدیمی را تا کی باید تحمل کرد؟» دکتر جوزی در شمارهی ۸۱ نشریهی «پزشکان گیل» که بهمناسبت برگزاری مجمع عمومی فوقالعادهی انجمن پزشکان عمومی ایران نگاشته شده بود، دارای نکات جالب و پندآموزی است. […]