پزشکان گیل

ماهنامه جامعه پزشکی گیلان

دروغ غیرضروری ممنوع!/ دکتر مسعود جوزی

بدست • 17 دسامبر 2009 • دسته: سرمقاله

۱- افشین قطبی، مربی فعلی تیم ملی فوتبال، را احتمالاً می‌شناسید. او که از دوران کودکی به آمریکا مهاجرت کرده بود و پس از سال‌ها زندگی در آمریکا، هلند و کره چند سال پیش به ایران بازگشت، از دوران مربیگری‌اش در پرسپولیس خاطره‌ای دارد که آن را مهم‌ترین خاطره‌‌اش از کار در ایران می‌داند:
تلفن خانه زنگ خورد. کاشانی (مدیر عامل پرسپولیس) بود. گفت: «کجایی؟» گفتم: «بیرونم.» گفت؛ «پس چه‌جوری تلفن رو جواب دادی؟» گفتم: «ببخشید. انگار دارم به دروغ گفتن عادت می‌کنم. آره، مثل این‌که دارم عادت می‌کنم!»
۲- سرمقاله‌ی شماره‌ی پیش با عنوان «انقلاب اخلاقی» مورد عنایت بسیاری قرار گرفت. شاید بخشی از لطف شما به‌دلیل کالبدشکافی یک مشکل هرساله (تعرفه‌های پزشکی) و بخش دیگری به‌سبب گوشه و کنایه‌های سیاسی آن بوده باشد، ولی دوست دارم تصور کنم بخش عمده‌ی این استقبال از آن روست که همه می‌دانیم بسیاری از معضلات دیروز و امروز جامعه‌ ریشه در نارسایی‌های فرهنگی- اخلاقی ما دارد. اما این‌که چرا دوباره به آن موضوع برگشته‌ام به مقاله‌ی دوست عزیز نادیده‌ام، دکتر مسعود شهیدی، برمی‌گردد که با عنوان «در سوگ صداقت» در صفحات ۱۴ تا ۱۶ همین شماره منتشر شده است. او در این مقاله با یادآوری حملات هر روزه‌ای که به جامعه‌ی پزشکی می‌شود و به‌ویژه یک مورد خاص همزمان با «روز پزشک»، وضعیت فرهنگی و اخلاقی این صنف را با صنوف دیگر از جمله معلمان، کارگران و قضات مقایسه کرده و در انتها نتیجه گرفته است که: «پزشکان بخشی از همان جامعه‌ای هستند که در آن زندگی می‌کنیم. اگر خوب‌اند نشانه‌ی شایستگی و لیاقت جامعه‌ی ما است و اگر بد…»
۳- این نتیجه‌گیری دکتر شهیدی برایم به‌هیچ‌وجه غریب و غیرمنتظره نیست. من خودم با همین استدلال بارها از پرداختن به کژی‌ها و ناروایی‌های برخی همکاران- که انصافاً گاه کارد را به استخوان می‌رساند- طفره رفته‌ام. از یک طرف حق با دکتر شهیدی و بسیاری دیگر از همکارانی است که چون او می‌اندیشند. وقتی فساد در اشکال مختلف- دروغ، دورویی، دسیسه چینی، کم‌کاری، افزون‌خواهی و…- جامعه‌ای را برمی‌دارد، روا نیست با انگشت گذاشتن بر مواردی مشابه در صنفی خاص، آن صنف را انگشت‌نمای خاص و عام کرد. ولی چاره چیست؟ آیا به‌ بهانه‌ی نارسایی‌های جامعه باید نقد صنف، و به‌ هزار و یک دلیل دیگر‌ نقد اجتماع را تعطیل کرد؟ پاسخ من که به میهنم دل بسته‌ام و قصد ترک آن را ندارم و مهم‌تر از همه به آینده‌ی آن امیدوارم «منفی» است؛ مطمئنم که پاسخ دکتر شهیدی هم منفی است و پاسخ اکثر قریب به اتفاق شما هم که جلای وطن نکرده و پاگیر ‌این آب و خاک‌اید منفی است. اما از کجا باید شروع کرد؟
۴- البته تغییر فرهنگ یک جامعه کار بسیار سختی است. اگر سخت نبود که این‌همه انبیا و اولیا و مصلحان و فلاسفه و معلمان اخلاق در کار ما درنمی‌ماندند. همین یک مورد مثال اول این یادداشت را در نظر بگیرید. زرتشت گفته است: «راه در جهان یکی است و آن راه راستی است.» داریوش: «خداوندا، کشورم را از دشمن، خشک‌سالی و دروغ حفظ کن!» محمد (ص): «دروغ کلید همه‌ی گناهان است.» با این‌حال ما باز راه‌‌به‌راه دروغ می‌گوییم، بی‌دلیل و بادلیل دروغ می‌گوییم. سعدی علیه‌الرحمه یک اصطلاح «دروغ مصلحت‌آمیز» را در دهان‌مان گذاشت، ما خودمان شده‌ایم مجمع تشخیص مصلحت؛ از صبح تا شب مصلحت تشخیص می‌دهیم. اگر خودمان هم تشخیص ندهیم، ذهن ناخودآگاه‌مان می‌دهد که نتیجه می‌شود: «دروغ عادتی» یا «سندروم افشین قطبی»!
۵- اگر موافق‌اید از همین آخر شروع کنیم. اگر چنان به دروغ عادت کرده‌ایم که ترک آن موجب مرض است، دست‌کم به فرمایش سعدی عمل کنیم و شوخی یا جدی دروغ‌ها را دسته‌بندی کنیم. ولی به‌جای این‌که فتنه‌انگیز یا بی‌ضرر بودن دروغ‌ها (معیارهای منفی) را در نظر بگیریم، مصلحت‌آمیز یا غیرضروری بودن‌شان (معیارهای مثبت) را ملاک قرار دهیم. (فرقش این است که اکثر دروغ‌ها و «خالی‌بندی»های روزمره بی‌ضرر است ولی عادت به دروغ را تقویت می‌کند.) در نتیجه چهار دسته دروغ خواهیم داشت: کاملاً ضروری (همان مصلحت‌آمیز)، نسبتاً ضروری (بسته به انصاف خودمان)، غیرضروری، کاملاَ غیرضروری! حالا در یک یا دو مرحله می‌توانیم دسته‌های چهارم و سوم را از ذهن و زبان‌مان حذف کنیم؛ شاید خیلی از مشکلات صنفی (ارتباط ما با بیماران، همکاران، مسوولان و برعکس) و اجتماعی حل شد و تشویق شدیم یک قدم جلوتر برویم.
۶- فقط خدا نکند فکر کنید این حرف‌ها را می‌زنم که بگویم خودم پسر پیغمبرم. اتفاقاً برعکس، امیدوارم این حرف‌ها بیشتر از همه در خودم اثر کند و باعث شود عادت‌های بدم را ترک کنم. البته هنوز آن‌قدر بدعادت نشده‌ام که اگر زنگ زدید و در خانه بودم، بگویم بیرونم!

برچسب‌ها: ٬ ٬ ٬ ٬

یک دیدگاه »

  1. […] سرمقاله‌ی شماره‌ی ۷۲ «پزشکان گیل» تحت عنوان «دروغ غیرضروری ممنوع!» از آن‌جمله است. در این مکتوب تابلوی گویا و روشنی از […]

دیدگاه خود را بیان کنید.