پزشکان گیل

ماهنامه جامعه پزشکی گیلان

پزشکان همچون نیمه‌خدایان!/ هراکلیدس

بدست • 1 فوریه 2016 • دسته: پزشکان نامی

پزشکان نامی (۶)

دکتر بهمن مشفقی

هراکلیدس (Heraclides) از اهالی «تارانتوم» بود و در حدود سال ۷۵ پیش از میلاد مسیح می‌زیست.
در عصر هراکلیدس بازار مکاتب فلسفی داغ بود و اغلب مریدان هر مکتب به جان مکتب دیگر می‌افتادند. مکاتب فلسفی بلاانقطاع با هم مشاجره داشتند و دلایل خویش را با فریاد و نعره به‌سوی یکدیگر می‌فرستادند! هر کس حق دارد از خود بپرسد آیا آن مشاجرات بیهوده نبود؟ مگر کار و وظیفه‌ی پزشک جز درمان بیماری‌ها چیز دیگری است؟ و برای این منظور همه‌ی آن نظریات فلسفی ضرورت داشت؟ قطعاً نه!
راه یافتن در اسرار طبیعت آسان نیست و از واقعیات موجود آشکار است که در این‌باره بین فلاسفه و پزشکان وحدت نظر وجود ندارد.
در واقع اگر اطلاع بر فلسفه پزشکان را برای درمان بیماری‌ها کفایت می‌کرد، فلاسفه بزرگ‌ترین پزشکان دوران خود محسوب می‌شدند و حال آن‌که اینان با وجود آن‌که سخنان حکمت‌آموز بسیار گفته‌اند، بر حکمت درمان دردها وقوف ندارند.
علت بیماری‌ها غالباً تاریک و مبهم است، بنابراین باید نتایج تحقیقات و جستجوهای شایسته را راهنمای خود سازیم و تجربه، معلم و مقتدای ما باشد. بنا به ضرب‌المثل، کار نیکو کردن از پرکردن است. دهقان یا کشتیران در نتیجه‌ی عمل در کار زبردست می‌شوند و در درمان بیماری‌ها نیز عمل مبنای کار است.
آن‌چه مورد احتیاج پزشکان است تجربه و وقوف عملی است. بیماری با مداوا معالجه می‌شود و نه با فصاحت و بلاغت.
یکی از پزشکان که پیرو این نظریه بود، هراکلیدس بود که خویشتن را «آمپیریک» یعنی «پیرو مکتب اصالت عمل» می‌نامید.
اصول عقاید و افکار پیروان این فرقه در حدود ۲۵۰ سال پیش از میلاد مسیح به‌وسیله‌ی شخصی به نام فیلینوس، از اهالی «کوس» که از شاگردان هروفیلوس بود، تحت نظام درآمده بود.
ظهور افکار پیروان مکتب اصالت عمل در واقع بروز عکس‌العملی برای عقیم نگهداشتن مباحثات بی‌ثمر بود. در نتیجه‌ی این عکس‌العمل، همه‌چیز را با آب پاکی شستند و هر نوع توضیح طبی را که از بیان قوانین طبیعت حاصل شده بود مردود شناختند. عمل در مقابل علم به صف‌آرایی پرداخته و حقوق خویش را در مقابل نظریه‌ها مطالبه می‌کرد و با شدت و حدت وظایف طبیب را یادآور می‌شد.
مشاجره‌ای که درمی‌گرفت- و غالباً روی می‌داد- این پرسش را مطرح می‌ساخت که آیا پزشکی علم است یا هنر است یا در واقع چیزی جز حرفه‌ی پیشه‌ورانه‌ای نیست؟
پیروان مکتب بقراط خویشتن را پیشه‌ور می‌دانستند و با این حال هر پزشک که در عین‌حال فیلسوف هم بود به‌نظر ایشان همچون نیمه‌خدایان می‌نمود. برای آنان علم و هنر، نظریه و عمل، همگی با هماهنگی کامل وابسته بودند و این طرز تفکر بزرگ‌ترین عنوان لیاقت‌شان به‌شمار می‌رفت. حال آن‌که از سوی دیگر گرایش به‌سوی تئوری برای پیروان هروفیلوس و اراسیستراتوس و گرایش به‌سوی عمل برای هواخواهان مکتب اصالت عمل کاملاً جنبه‌ی یک‌طرفه داشت.
هواخواهان اصالت عمل، مکتبی ایجاد نکردند و صاحب هیچ‌گونه اصول موثق و معتبری نبودند که راهنمای پزشکان این مکتب باشد. آنان در واقع نماینده‌ی نوعی گرایش در دانش پزشکی بودند و تعلیمات ایشان فقط راه و روشی برای کار بود.
هراکلیدس نیز مانند بسیاری از پزشکان سلف خود، کتاب بزرگی درباره‌ی روش علمی نوشت و طی آن اظهار داشت که دانش پزشکی بر مبنای تجربه استوار است و برای هر پزشک، اساس واقعی تجارب شخصی وی است. با این حال، عمر آدمی آن‌قدر کوتاه است که میزان تجارب فردی حاصله ناچیز خواهد بود. بنابراین پزشکان باید از تجارب اسلاف خود برخوردار باشند و آن‌چه را به‌صورت رسم و سنت به ایشان منتقل شده است گرامی دارند. پزشکان پیرو هر مکتب و هر طریقتی باشند، در جریان کار خود به ملاحظات شخصی می‌پردازند و تجارب کسب می‌کنند و نکته‌ی مفید و ثمربخش را از هر منبعی که باشد می‌پذیرند.
بنا بر همین ملاحظات بود که پیروان اصالت عمل نوشته‌های قدیمی را تحت مطالعه‌ی دقیق قرار دادند و هراکلیدس شخصاً تفسیری بر مجموعه‌ی بقراطی نوشت.
اما در بسیاری از موارد، طبیب با موارد خاص و بی‌سابقه‌ای مواجه می‌شود و با بیماری‌هایی برخورد می‌کند که تجارب مدون دیگران راهی برای راهنمایی او به‌دست نمی‌دهد. در این صورت باید حتی‌المقدور از تشابه آن‌ها با حالات شناخته‌شده استفاده کند. به‌عبارت دیگر هر گاه بخواهد مرضی را که هنوز شناخته نشده است علاج کند باید داروهایی را به‌کار برد که در مورد بیماری‌های دیگر که کم‌وبیش علایم مشابه با بیماری جدید داشته‌اند سودمند واقع شده باشد. در عین‌حال پزشک می‌تواند از شباهت‌های موجود بین اعضای رنجور بدن و مقایسه‌ی روش‌های مختلف علاج این اعضا استفاده کند و تصمیم بگیرد.
ماحصل کار این گروه اخذ اطلاعات مفیدی درباره‌ی شناخت آثار و علایم امراض و خاصه فن علاج بیماری‌ها بود که در تمام عهود و اعصار گرایش به‌سوی تجربه و عمل داشته است و پیروان مکتب مزبور درباره‌ی آن نتایج قابل ملاحظه‌ای به‌دست آوردند.
هراکلیدس خود دو کتاب بزرگ یکی درباره‌ی روش معالجه‌ی بیماری‌های داخلی و دیگری درباره‌ی درمان بیماری‌های خارجی بدن تالیف کرد. کتاب دیگری درباره‌ی پرهیز غذایی به‌صورت مکالمه بین دو نفر نشر داد که نام آن را «سمپوزیوم» نهاد. همچنین پنج کتاب در فن داروشناسی از خود باقی گذاشت. مطالعه‌ی آثار او نشان می‌دهد که او پزشکی بود بااحتیاط، معتدل، روشن‌بین و صاحب تجارب وسیع و اطلاعات بسیط به‌طوری که می‌توانست با توانایی کامل به انتقاد از روش اسلاف خود بپردازد.
اما درباره‌ی زندگی شخصی هراکلیدس عملاً هیچ‌چیز نمی‌دانیم. اعضای این گروه مردمی بودند کاملاً عادی و معمولی که به‌خصوص به جنبه‌ی عملی حرفه‌ی خویش توجه داشتند.
از اصول و عقاید ایشان یکی این بود که پزشک باید کم‌گو باشد، از شهرت‌طلبی اجتناب کند و شخصیت او باید تحت‌الشعاع کار و وظیفه‌ی وی قرار گیرد. پزشکان این مکتب از مشخصات‌شان اعتدال و آرامش بود و توجه کامل به واقعیت‌های عینی داشتند. معروف است که یکی از ایشان با سادگی و بدون ملاحظه اظهار داشت که پیشه‌ی پزشکی را فقط به‌منظور «نان خوردن» اختیار کرده است.
در این نکته تردیدی نیست که اصحاب اصالت عمل اطلاعات پزشکی دوران خود را که میراث گذشتگان بود، فزونی بخشیدند. در تمام طول قرن سوم پیش از میلاد داروشناسی پیشرفت سریعی یافت و این موضوع تا اندازه‌ای مرهون فعالیت پیروان اصالت عمل بود.
اعضای این مکتب نه فقط به پزشکی (به مفهوم محدود معالجه‌ی امراض) بلکه در عین‌حال به جراحی و قابلگی نیز توجه فراوان داشتند.
در قرن اول پیش از میلاد یکی از پیروان این مکتب به نام آپولونیوس از اهالی «سیتوم» تفسیری بر کتاب اساسی بقراط نوشت که در آن درباره‌ی مفاصل بدن بحث کرد و آن کتاب را با تصاویری مزین ساخت که هنوز هم مورد توجه است.

خلاصه شده از کتاب: پزشکان نامی، نوشته‌ی هنری زیگریست، ترجمه‌ی کوکب صورتگر- حسن صفاری، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۲

دکتر بهمن مشفقی
نشانی: لاهیجان، خیابان شهید کریمی، تلفن: ۴۲۲۳۳۳۴۳

Email: vahomanmdd@yahoo.com

برچسب‌ها: ٬

دیدگاه خود را بیان کنید.