آسکلپیادس
بدست پزشكان گيل • 8 فوریه 2016 • دسته: پزشکان نامیپزشکان نامی (۷)
دکتر بهمن مشفقی
قدیمیترین مکاتب پزشکی، که مکتب بقراط است، در کنارههای دنیای یونانی (یعنی ایتالیای جنوبی، سیسیل، آفریقای شمالی، جزایر دریای اژه و آسیای صغیر) تشکیل شد و پس از آن نوبت به دیوکلس رسید- که در آتن میزیست- و بهدنبال او هروفیلوس و اراسیستراتوس آمدند که باعث شهرت پزشکی اسکندریه شدند و از همین اسکندریه بود که اول بار پیروان مکتب «اصالت عمل» از جمله هراکلیدس ظهور کردند. اکنون شهر روم بود که باید به مرکز هنر پزشکی تبدیل میشد.
طولی نکشید که این شهر به بزرگترین شهر دنیای مغرب زمین تبدیل شد. هر کس که صاحب استعداد خاص یا در پی بهدست آوردن شغل و مقامی بود بخت خود را در روم آزمایش میکرد. در این شهر در زمینهی فن و هنر پزشکی نیز همچون سایر رشتههای علوم، انواع امکانات فراهم بود.
طب رومی در ابتدا کاملاً صورت مقدماتی داشت و مانند سایر نقاط دنیا ترکیبی از عقاید مذهبی و سحر و افسون با مقداری اطلاعاتِ درهم ریخته بود. مثلاً کسی که گرفتار تب بود برای الههی تب نذر میکرد و از او مدد میخواست. برای انواع دردها از قبیل سینهدرد و اسهال معالجات خانگی وجود داشت و بهخصوص کلم یکی از مفیدترین داروها بهشمار میرفت. برای معالجهی استخوان شکسته تختهبندی مخصوص بهکار میبردند اما هنگامی که از آن معالجات تاثیری حاصل نمیشد بهسراغ سحر و جادو میرفتند. همراه داشتن طلسم و بازوبند برای حفظ از چشم بد و قوای اهریمنی بسیار متداول بود.
با گذشت زمان یونان مغلوب روم شد و پزشکان یونانی متوجه روم شدند و در آنجا مقام یافتند.
اولین پزشکی که به روم آمد نامش آرشاگاتوس بود که در سال ۲۱۹ ق. م وارد روم شد. او مردی آزاده بود و در اطلاعات پزشکی مافوق همکاران رومی خویش قرار داشت و بهخصوص در فن جراحی شهرت خوبی پیدا کرد. اما بهتدریج مغرور و گستاخ شد و بیپروا کارد جراحی را بهکار میبرد بهطوری که بخت از وی برگشت و بدنام و منفور شد و او را جلاد لقب دادند!
یکی از پزشکانی که توانست بعداً طب یونانی را در روم بر مبنای مستحکمی استوار کند اسکلپیادس (Asclepiades) بود که در «بیتینیا» متولد شده بود. او طبعی ماجراجو داشت، فلسفه و پزشکی را در یونان آموخته و در شهرهای مختلف به کار پزشکی پرداخته بود. او در ابتدای قرن اول پیش از میلاد به روم رسید. در ابتدا نه بهعنوان طبیب بلکه بهعنوان خطیب در روم مستقر شد زیرا در آن زمان وجود خطیب را از طبیب ضروریتر میدانستند! اسکلپیادس در سخنرانی صاحب مهارت بود، در نتیجه شاگردان بسیار از هر سو به مکتب بلاغت او روی آوردند. بهمحض اینکه کارش رونق گرفت، نقاب از صورت برداشت و نشان داد که بهحقیقت طبیب است نه خطیب! او به مردم وعده داد که در امر معالجهی بیماران سه اصل را رعایت خواهد کرد: بازگشت سلامتی، سرعت معالجه و حسن مداوا. (Curare tuto, cele riter et jucunda.)
بهعقیدهی او طبیبی که برای هر نوع بیماری دو یا سه راه علاج آماده نداشته باشد و آن هم راههای درمانی که آزمایش شده باشند، پزشک بیچارهای بیش نیست! در روش معالجهی او یک سلسله حرکات فعال همچون ورزش و مشتومال و سلسلهای از اعمال غیرفعال نظیر امساک و روزهداری بهکار میرفت.
در جریان این احوال یکی از آن حوادث که گهگاه موجب شهرت ناگهانی پزشکی میشود برایش رخ داد: مردهای را که تازه درگذشته بود از مقابل او عبور دادند و تل هیزمی نهادند و مشعلداران آمادهی سوزاندن او شدند. ولی مرد مزبور بهواقع نمرده بود. اسکلپیادس این موضوع را دریافت و دستور داد او را از تل هیزم بهپایین آوردند و وی را به زندگی بازگردانید!
پس از این حادثه بیماران بهسوی این طبیب مسیحادم روی آوردند و وی را بیشتر بهچشم فرستادهای آسمانی در نظر میگرفتند تا پزشکی معمولی. از آن پس در سرای بزرگان بهروی او باز شد و شهرت او از چهار دیوار روم بسیار فراتر رفت و میتریداتس پادشاه «پونتوس» خواست وی را به سمت پزشک مخصوص خود معین کند ولی این دعوت را با اظهار تشکر رد کرد و نسخههایی از تالیفات خود را برای او فرستاد.
اسکلپیادس در کار پزشکی برای تعلیم تجارب گذشته ارزش قایل بود ولی عقیده داشت دانش طب احتیاج به راه و روشی نظری دارد که هادی آن باشد. او میگفت با تحقیق و تجسس میتوان به چگونگی اعمال طبیعت پی برد و خصوصیات هر بیماری را با مداواهای شایسته روشن ساخت.
اسکلپیادس فیلسوف بود و با قصد و نظری معین آثار فیلسوف مادی- هراکلیدس- و معرفتشناسی اپیکور و جملات قصار فلاسفهی رواقی را مطالعه کرده و پس از این مطالعات روش خاصی در فلسفه برای خود بنا نهاده بود. اساس معالجات او توجه به اصل اضداد بود.
او کتاب بزرگی دربارهی آثار شفابخش انواع شراب از خود باقی گذاشته است.
در سال ۴۶ پیش از میلاد ژول سزار به پزشکانی که به روم مهاجرت میکردند حق تمتع از همهی حقوق تابعیت روم را داد و کمکم پزشکانی در روم صاحب مقامهای اجتماعی بسیار مهم شدند.
در آن زمان اگر پزشکی بیمار میشد، مردمی که از کار پزشکی بیاطلاع بودند با لحن طنز میگفتند: «آن کس که طبیب ماست بیمار شده است!» (Medice cura te ipsem!) اسکلپیادس گفته بود حتی اگر یک بار مریض شود، دیگر خود را پزشک نخواهد نامید! و جالب اینکه با وجود عمر طولانی، در اثر هیچ بیماری فوت نکرد بلکه حادثهی سقوط از پلکان مرتفعی موجب مرگ وی شد.
خلاصه شده از کتاب: پزشکان نامی، نوشتهی هنری زیگریست، ترجمهی کوکب صورتگر- حسن صفاری، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۲
دکتر بهمن مشفقی
نشانی: لاهیجان، خیابان شهید کریمی، تلفن: ۴۲۲۳۳۳۴۳
Email: vahomanmdd@yahoo.com
پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل