پزشکان گیل

ماهنامه جامعه پزشکی گیلان

هزارتوهای آگاهی (۲)/ سارا رها

بدست • 5 ژانویه 2010 • دسته: آوای موج

روشی برای درمان آلزایمر با نقاشی‌های پابلو پیکاسو
آقای روبن روسن ۸۸ ساله، کارمند سابق یک معاملات ملکی، در حالی که به تابلوی «دختر در مقابل آینه» اثر پیکاسو با نگاهی حاکی از عدم تایید و علاقه خیره شده بود. اما نگاه او، آن‌طور که احتمالاً فکر می‌کنید، ناشی از عدم علاقه به هنر مدرن نبود. روبن بالاخره پس از مدت طولانی‌ای خیره شدن گفت: «مثل این می‌ماند که شما بخواهید یک داستانی را بگویید که کلماتی برای وصفش وجود ندارد. پیکاسو خودش می‌داند که منظورش چیست ولی ما نمی‌دانیم.»
این درک متفاوت و در عین‌حال عمیق از نقاشی‌های پیکاسو کاری است که آقای روبن و هم‌گروه‌هایش هر روز در خیره شدن به نقاشی‌های پیکاسو می‌کنند. روبن چند سالی است که آلزایمر دارد و همین‌طور دیگر افراد گروه. اگر کسی نمی‌دانست، نمی‌توانست از نگاه افراد این گروه به تفاوتی بین آن‌ها و دیگر بازدیدکنندگان موزه پی ببرد زیرا هیچ‌کدام وقتی به تابلوها نگاه می‌کردند آن نگاه مات و بی‌تفاوت بیماران آلزایمری را نداشتند. به‌علاوه وقتی راجع به نقاشی‌ها حرف می‌زدند مثل بقیه‌ی اوقات رشته‌ی کلام از دست‌شان در نمی‌رفت یا تکرار نمی‌کردند.
درمان با هنر و نقاشی برای درمان بیماری‌های روحی- روانی مثل توهم، آلزایمر، کودکان مورد خشونت و سوءاستفاده واقع شده و بیماران سرطانی رو به افزایش است. به‌نظر می‌رسد که این روش کار می‌کند، هرچند کسی دقیقاً نمی‌داند چرا و چگونه. بوده‌اند بیمارانی که پس از ابتلا به آلزایمر یا توهم و فراموشی به‌یک‌باره استعداد هنری شگرفی از خود نشان داده‌اند.
کسی به‌درستی نمی‌داند چگونه این اتفاق در مغز می‌افتد. دکتر ساکز، یک نورولوگ، می‌گوید: «مسلماً این یک تجربه‌ی بینایی نیست؛ بلکه احساسی است. به‌صورت غیررسمی من به‌کرات در بیمارانم پاسخ‌های بسیار شفاف و بانشاط و دقیق دیده‌ام، در حالی که همین بیماران در پاسخ به سوالات روزمره درمی‌مانند و کلمات را گم می‌کنند. من گمان می‌کنم درک آن‌ها از هنر بصری بسیار عمیق باشد.»
موزه‌ی هنر معاصر نیویورک از یک سال قبل آزمایشی روی بیماران مبتلا به آلزایمر که در خانه‌های مخصوص آلزایمری زندگی می‌کنند، شروع کرده است. موزه‌ی هنرهای ظریف بوستون هم همین پروژه را از ۵ سال پیش شروع کرده است.
علاوه بر این‌که دیدن نقاشی‌ها و کارهای هنری خُلق و روحیه‌ی بیماران را برای ساعت‌ها و حتی روزها بهتر می‌کند، به‌نظر می‌رسد که بیماری‌ای که باعث از بین رفتن بسیاری از قدرت‌های کلامی و رفتاری معمولی شخص می‌شود، همان‌طور که در بالا اشاره شد، باعث برانگیخته شدن استعدادهای خاصی در زمینه‌ی هنری می‌شود.
یکی دیگر از بیماران برای نمونه، آقای ارتولا ۸۶ ساله است که به‌گفته‌ی پرستارهایش کوچک‌ترین چیزی او را تحریک و عصبانی می‌کرد و بسیار مشکل بود که او را درگیر فعالیتی کنند. ولی وقتی که او جلوی نقاشی «دنیای کریستینا» اثر اندرو ویتث نشست، لبخند زد، به گفته‌های راهنما گوش داد و بعد بلند شد و راجع به شکل چمنی که در گوشه‌ی نقاشی به‌شکل بیضی دور یک خانه‌ی روستایی متروک که به‌نظر خانه‌ی ارواح می‌آمد قرار داشت، صحبت کرد و از جمله گفت این طرز نقاشی چمن برای این بوده که به شما این را برساند که در این خانه کسی زندگی می‌کند. و یا بعد در مقابل نقاشی «رقص» اثر ماتیس که از آن‌ها خواسته شد برای تابلو عنوانی بنویسند، نظرش را روی یک کارت این‌گونه نوشت: «رقص زیبارویان» و در توضیح ادامه داد که «من یک زن در این نقاشی می‌بینم و به‌نظرم زیباست.»
درباره‌ی اثر موسیقی و هنر روی بیماران اخیراً بسیار تحقیق می‌شود. نشان داده شده است که در کنار استفاده‌ی روزمره‌ی موسیقی و هنر به دوز کمتری از دارو احتیاج است. دکتر ساکز می‌گوید یکی از بیماران او که یک موسیقیدان است به‌کل حافظه از دست داده است مگر حافظه‌ی موسیقی‌اش را. نیچه می‌گفت که ما با عضلات‌مان به موسیقی گوش می‌دهیم. سوال این‌جاست که آیا مکانیزم مشابهی مثل آن‌چه نیچه می‌گفت به هنگام تماشای کارهای هنری وجود دارد؟
منبع: مقاله‌ای با همین نام در نیویورک تایمز.
015قضاوت غبارآلود سیگاری‌ها!
یکی از خصوصیات سیگاری‌ها این است که عادت سیگار کشیدن را تکرار می‌کنند با علم به این‌که می‌دانند با این کار در واقع به ریه و سلامتی خود صدمه می‌زنند. چند ماه پیش در مجله‌ی «نیچر نوروساینس» مقاله‌ای از گروه دانشکده‌‌ی روانشناسی دانشگاه تگزاس در هیوستون چاپ شد که نتایج یک تحقیق جالب روی مغز سیگاری‌ها را نشان می‌دهد.
آزمایش این بود که از ۳۱ فرد سیگاری و ۳۱ فرد غیرسیگاری خواستند زیر دستگاه fMRI یک بازی کامپیوتری سرمایه‌گذاری چندمرحله‌ای را بازی کنند و تصاویر مغزشان را در حین بازی ضبط کردند. بعد از هر مرحله از بازی، نتیجه‌ی بازی، خطاهایی را که کرده بودند، به‌علاوه امکانات سرمایه‌گذاری موجود برای دور بعدی بازی را به آن‌ها اطلاع دادند.
نتیجه‌ی کل مقاله پس از کلی مدل‌سازی رفتاری نورون‌ها از روی تصاویر مغز این است که افراد غیرسیگاری از فیدبک داده شده هم در زمینه‌ی خطای بازی در دورِ قبل و هم در زمینه‌ی امکانات آتی استفاده کرده و دور بعدی بازی را بر آن اساس تنظیم کردند ولی افراد سیگاری، در عین این‌که مغزشان نشان می‌داد که می‌تواند درست محاسبه کند، ولی سیگنال‌های خطاهای احتمالی را- علی‌رغم علم به موضوع- نادیده گرفتند. (به‌عبارت علمی یعنی وابستگی آماری‌ای بین سیگنال خطا و فعالیت‌های نورون‌ها برای حرکت بعدی دیده نشد.)
محققین معتقدند این نتایج می‌تواند به پیدا کردن تفاوت مغزی بین افرادی که به چیزی اعتیاد پیدا می‌کنند کمک کند.
02-smokeآیا خاطرات مردم از زندگی خود از الگوی قابل پیش‌بینی‌ای پیروی می‌کند؟
وقتی شما خاطرات زندگی خود را به‌یاد می‌آورید، به‌احتمال زیاد این خاطرات چندان دقیق و درست نیستند. آدم‌های بالغ به‌ندرت خاطرات قبل از ۵ سالگی خود را به‌یاد می‌آورند و در به‌‌یادآوری خاطرات بقیه‌ی عمر عموماً یک گرایش سیستماتیک مشاهده می‌شود.
خیلی از تحقیقات نشان داده است که مردم بیشتر خاطرات دوران نوجوانی و جوانی (در حول و حوش ۲۰ سالگی) خود را بیشتر از خاطرات سنین دیگر به‌یاد دارند. سوال این‌جاست که آیا مغز ما با گذشت زمان و بالا رفتن سن، قدرت ثبت خاطرات را از دست می‌دهد؟
یک تحقیق جدید انجام شده در جهت یافتن این‌که چه عامل یا عوامل کلیدی در به‌خاطر سپردن یک خاطره موثر است. دکتر کانوی و گروهش در دانشگاه لید انگلیس از ۱۶ داوطلب در رده‌ی سنی ۴۷ تا ۶۶ ساله خواستند با به‌یاد آوردن خاطرات زندگی خود با ۱۰ عبارت مختلف به‌عنوان ۱۰ خاطره‌ی کلیدی از زندگی‌شان این جمله را کامل کنند: «من … هستم.» مثلاً «من یک پدر/ مادر هستم» یا «من یک نویسنده هستم» و غیره. و بعد ۳ جمله از ۱۰ جمله را که از بقیه واضح‌تر بودند، انتخاب کردند و آن‌گاه از هر فرد خواستند خاطراتی را که باعث نوشتن آن ۳ جمله شده و در نتیجه در واقع معرف شخصیت شخص بود، همچنین سن خود در زمان آن خاطره را بنویسند.
مثلاً اگر از من می‌پرسیدند، من می‌نوشتم «من یک مادر هستم» و بعد خاطره‌ی تولد بچه‌هایم را می‌نوشتم. و یا می‌نوشتم که «من یک محقق هستم» و بعد خاطره‌ی زمانی را که تصمیم به این کار گرفتم می‌نوشتم.
نمودار یک نتایج خام را نشان می‌دهد. محور عمودی تعدد میزان خاطرات و محور افقی سن یا زمان است. تا این‌جا نتایج مثل دریافت‌های تحقیقات قبلی است که تعداد خاطرات از قبل از ۳ سالگی بسیار کم است ولی برعکس تحقیقات قبلی نشان می‌دهد که خاطرات به‌یاد آورده شده هیچ الگوی خاصی ندارد و این‌طور نیست که یک قله‌ای در حول و حوش ۱۰ تا ۳۰ سالگی داشته باشد.

نمودار یک

نمودار یک

محققین بعد فکر کردند که شاید باید جور دیگری به داده‌ها نگاه کرد. آن وقت آمدند و داده‌ها را به‌شکل دیگری ترسیم کردند (نمودار ۲) به این صورت که مبنای مقایسه را زمان فرم گرفتن شخصیتی طرف قرار دادند. مثلاً از هرکس پرسیدند که حدوداً از چند سالگی شخصیت خود را فرم‌یافته احساس کرده ‌است آن وقت آن سال را برای آن شخص به‌عنوان مبدا (نقطه‌ی صفر مختصات نمودار ۲) قرار دادند و خاطرات سال‌های بعد را در طرف راست (مثبت) و خاطرات سا‌ل‌های قبل را در طرف چپ (منفی) نشان دادند که حاصلش نمودار ۲ شد.

نمودار 2

نمودار ۲

همان‌طور که می‌بینید، حالا یک الگویی به‌چشم می‌خورد و آن این‌که خاطرات به‌سمت زمان فرم یافتن شخصیتی گرایش دارد و تابع توزیعش هم به‌سمت راست تمایل دارد. دکتر کانوی و گروهش نتیجه گرفته‌اند که مردم خاطرات خود را با گرایش به زمانی که خود را شناخته‌اند به‌یاد می‌آورند و علت این‌که محققین قبلی گفته بودند قله‌ای در میزان به‌یاد آوردن خاطرات در سنین بین ۱۰ تا ۳۰ سالگی وجود دارد، احتمالاً به‌خاطر این است که در فاصله‌ی بین ۱۰ تا ۳۰ سالگی است که یک فرد غالباً شخصیت خود را شکل‌یافته می‌یابد.
این نتیجه با مشاهده‌ی افزایشِ تعدادِ خاطراتِ مهاجرین از سن و سال مهاجرت خود نسبت به غیرمهاجرین تطبیق دارد چرا که غالباً مهاجرت یک عامل کلیدی در فرم گرفتن شخصیت فرد نیز به‌حساب می‌آید.

برای مشاهده‌ی متن کامل این یادداشت‌ها و منابع و ارجاعات‌شان می‌توانید به نسخه‌ی الکترونیک آن‌ها در وبلاگ «آوای موج» مراجعه کنید.

سارا رها
http://avayemoj.com/category/science/
Email: sara.raha@gmail.com

برچسب‌ها: ٬ ٬ ٬ ٬ ٬ ٬ ٬ ٬ ٬ ٬

دیدگاه خود را بیان کنید.