دکتر حمید جعفری صیادی: فکر میکردم به پزشک عمومی نیاز دارند
بدست پزشكان گيل • 11 اکتبر 2009 • دسته: گفتوگوی صنفی٬ ویژه روز پزشک 88تا پیش از اینکه تصمیم بر عدم برگزاری جشن روز پزشک در نظام پزشکی رشت گرفته شود، تمامی مراحل پیشین برگزاری این جشن انجام شده بود از جمله انتخاب پزشکان نمونه از سوی انجمنها و انتخاب نهایی از سوی هیات مدیرهی نظام پزشکی رشت. انجمن پزشکان عمومی رشت امسال دکتر حمید جعفری صیادی و دکتر مرضیه مصدقی را بهعنوان پزشکان نمونهی سال ۸۸ خود معرفی کرد و نظام پزشکی نیز ضمن تایید این دو انتخاب، دکتر جعفری صیادی را بهعنوان یکی از سه پزشکی که برای تقدیر به نظام پزشکی مرکزی معرفی میشوند برگزید. ولی در نهایت با لغو مراسم روز پزشک امسال، قرار است تقدیر از این دو پزشک- و ۷ همکار نمونهی دیگر نظام پزشکی- به مراسم سال آینده موکول شود.
اول از همه انتخابتان را بهعنوان پزشک نمونه تبریک میگویم. تصور میکردید از سوی انجمن پزشکان عمومی و نظام پزشکی رشت به این عنوان انتخاب شوید؟
با تشکر از محبت شما، باید از دوستانی که بنده را لایق دانستند و بهعنوان پزشک نمونه معرفی کردند، تشکر کنم. سال ۸۳ هم به لطف دوستان، از طرف سازمان تامین اجتماعی به این عنوان انتخاب شده بودم و تا کنون چند بار هم از طرف سازمان خدمات درمانی لوح تشویق بهخاطر رعایت نکات نسخهنویسی دریافت کردهام ولی بهنظر من همهی پزشکان، بالاخص پزشکان عمومی زحمتکش که در سنگر مقدم بهداشت و درمان کشور فعالیت میکنند، نمونه هستند.
از دوران کودکی و تحصیلتان بفرمایید.
۳۱ تیر ۱۳۳۲ در محلهی مسجد صفی رشت متولد شدم. دوران ابتدایی در دبستان صدر بودم و در کنار تحصیل به پدرم در کار مغازه (فروشندگی لوازم الکتریکی) کمک میکردم. دو سال از دوران متوسطه را در دبیرستان نوربخش و سپس چهار سال بعد را در دبیرستان شاهپور بودم. در سال ۱۳۵۰ با رتبهی ۳۹ در پزشکی دانشگاه تهران قبول شدم.
از دوستان و همدورهایهایتان چه کسانی پزشک شدند؟
از خانوادهی ما یک برادرم پزشک عمومی است به نام دکتر مسعود جعفری صیادی که به اتفاق همسر وارستهاش خانم دکتر مریم انشایی متخصص رادیولوژی– که به وجودشان افتخار میکنم- در صومعهسرا مشغول هستند. از دوستان همکلاسی و همدورهای که الان پزشک هستند میتوانم از این افراد نام ببرم: دکتر جعفر ثابتقلب قربانی، دکتر شهمیر میرزاجانی، دکتر میرنظام میرچرخچیان، دکتر شهریار شاهنگیان، دکتر ولی دژآباد و دکتر هیبتاله آقاجانزاده.
چطور شد پزشکی را انتخاب کردید و بهویژه پزشک عمومی ماندید؟
من عاشق این رشته هستم و الگوی من در انتخاب این رشته دکتر محمدجعفر مدبرنیا هستند. (شاید خودش این را نداند.) به دکتر محمدحسن هدایتی هم ارادت خاصی دارم. در سالهایی که من فارغالتحصیل شدم قبولی در دورههای تخصصی کار راحتی بود، مثلاً در یک دانشگاه ۵ نفر برای تخصص زنان میخواستند ولی دو نفر بیشتر شرکت نکرده بودند. در آن سالها من فکر میکردم جامعه به پزشک عمومی نیاز دارد. فکر نمیکردم روزی اینقدر ما را بیارزش کنند که حتی بیماران هم ما را به پزشک بودن قبول نداشته باشند. الان هر کس متخصص چیزی شناخته میشود الا پزشک عمومی که پسوند آن همیشه همراه آن است!
پس از فارغالتحصیلی چهکار کردید؟
پس از اتمام سربازی در سال ۵۹ در بیمارستان توتونکاران رشت استخدام شدم ولی پس از ۴ ماه با تصویب و اجرای لایحهی نیروی انسانی- که علیرغم روال معمول، عطف به ماسبق شد- حکم استخدام مرا لغو کردند و به مناطق محروم اعزام شدم. جالب است بدانید همزمان همکار دیگری داشتیم که در رشت ابقا شد! این یعنی تبعیض. باز هم جالب است که آن زمان سمنان محروم محسوب میشد اما بهخاطر همین تبعیضها در حال حاضر از گیلان جلو زده است. آن زمان پزشکان خارجی حقوق به دلار میگرفتند و حقوق ما به ریال بود. در حالی که ما بیگاری میدادیم و حقوق پزشکیار کمسواد درمانگاه از حقوق ما بیشتر بود. گویا اگر اشتباه نکنم در حال حاضر هم این تبعیض حقوقی حکمفرما است. سال ۶۲ در رشت مطب دایر کردم.
و زندگی خانوادگی؟
سال ۶۳ ازدواج کردم. همسر خوب، مهربان، صمیمی و فداکاری دارم که همراه صبور من است و حاصل ازدواج ما دو فرزند دختر است که اولی کارشناس شنواییشناسی است و او هم طبق لایحهی تبعیضآمیز خدمت نیروی انسانی با حقوق حداقل کارگری! بیگاری میدهد و دختر دومم مهندس علوم دامی است که بهعلت فقدان سرمایه و معضل اشتغال در جامعهی ما، جز جوانان بیکار محسوب میشود. نمیدانم چرا با اینهمه فارغالتحصیل پزشکی، این لایحهی نیروی انسانی را لغو نمیکنند. خوب اگر قرار است جایی نیرویی بگیرند حقوقی مکفی بدهند، امکانات بدهند، ببینید چطور خود افراد با اشتیاق به همهجا خواهند رفت. اصلاً چرا باید هنوز در مملکت ما مناطق محروم و بیکاری و فقر و… داشته باشیم؟
فارغالتحصیلی شما با آغاز جنگ همراه شد. از آن دوران خاطرهای ندارید؟
علیرغم اینکه آدم صلحطلبی هستم، اما برای ارایهی خدمات پزشکی همهساله در مناطق جنگی حضور داشتم. خاطرهای از گیلان غرب دارم. آقایان دکتر رسول درانیان از صومعهسرا و دکتر علیآبادی از تالش بهاتفاق چند نفر دیگر که ماهیگیری بلد بودند از برکهای در حوالی بیمارستان مقدار زیادی ماهی گرفته بودند که بیش از مقدار مصرف معمول بود. چون فرصت جابهجا کردن آن نبود، وسط آشپزخانه روی زمین در تشتهای متعدد گذاشته بودند ولی گربهها مخفیانه میآمدند و ماهیها را میدزدیدند و در محوطهی باغ بیمارستان پنهان میکردند. نیمههای شب من متوجه شدم وگرنه تا صبح چیزی برایمان باقی نمیگذاشتند.
از مطبداری بفرمایید.
مطالعه زیاد میکنم. نسبت به بیماران با حوصله و دقت و احترام و مهربانی رفتار میکنم. پروندهی پزشکی برایشان درست کردهام. خلاصه سعی میکنم اطمینان و رضایت خاطر آنان را جلب کنم. کموبیش در فعالیتهای اجتماعی هم حضور دارم.
در هیات مدیرهی انجمن پزشکان عمومی رشت هم بودهاید…
بله، در دورهی دوم و سوم انجمن در هیات مدیره بودم.
ولی استعفا دادید…
حالا خیلی مایل نیستم راجع به آن موضوع حرف بزنم. شما خودتان چند ماه پیش در مقالهی «از خودم بپرس» کموبیش آن ماجراها را نوشتید و درست هم نوشتید، چون اگر جایی اشتباه بود من حتماً یادداشت میدادم که اینجا اشتباه است. یادآوری آن خاطرات فقط بعضی کدورتهای قدیمی را زنده میکند. ولی الان خوشحال هستم که میبینم دوستان فعال و فرهیختهی انجمن با جان و دل مشغول ادامهی راه هستند و نمیگذارند این پرچم عدالتخواهی به زمین بیافتد. امیدوارم با همدلی و مهربانی موانع را پشت سر بگذارید و موفق شوید. رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود/ رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود.
اوضاع امروزی پزشکان عمومی را چطور میبینید؟
زمانهای است که پول معیار سنجش ارزشها قرار گرفته و مانعتراشیهای متعدد نسبت به جامعهی پزشکان عمومی از طریق وضع دستورالعملهای سلیقهای و ناروا مثل درمانگاه معین و اجرای غلط قوانین مصوب از جمله طرح پزشک خانواده و … امکان زندگی حداقل را از همکاران ما گرفته است. از طرف دیگر، کاهش تعداد بیماران مطبهای عمومی با استفاده از ترفندهای ناجوانمردانه و بالطبع کاهش درآمدها موجب بهخطر افتادن سلامت روانی شده است. (یاد داستان «خوشههای خشم» جان اشتاینبک افتادم. توصیه میکنم حتماً آن را بخوانید!) در مجموع، ما پزشکان عمومی زندگی با قناعت را پیشهی خود کردهایم و همسران و فرزندان ما نیز اینگونه ما را تحمل میکنند، ولی صادقانه با بیماران برخورد میکنیم و به شرافت خود افتخار میکنیم.
و حرف آخر…
فقط یک انتظار از جامعهی متخصصین دارم. خواهش میکنم اگر بیماری را نزد شما معرفی کردیم مجدداً وی را به ما برگردانید. همین!
گفتوگو: دکتر مسعود جوزی
عکس: مهراب جوزی
پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل
[…] موکول شد. گفتوگو با دکتر جعفری صیادی را میتوانید در شمارهی ۷۰ «پزشکان گیل» […]