دکتر مرضیه مصدقی: بیمار را مثل اعضای خانوادهام میبینم/ گفتوگو: دکتر رقیه حجفروش
بدست پزشكان گيل • 4 ژوئن 2011 • دسته: تیتر اول٬ گفتوگو٬ گفتوگوی صنفی٬ ویژه روز پزشک٬ ویژه روز پزشک 89
توضیح: دکتر حمید جعفری صیادی و دکتر مرضیه مصدقی پزشکان نمونهی منتخب سال ۸۸ انجمن پزشکان عمومی رشت بودند که برای تقدیر در جشن «روز پزشک» به سازمان نظام پزشکی پیشنهاد شدند ولی با توجه به لغو این جشن در سال گذشته، قدردانی از این دو همکار و سایر همکاران نمونه به جشن امسال موکول شد. گفتوگو با دکتر جعفری صیادی را میتوانید در شمارهی ۷۰ «پزشکان گیل» بخوانید.
با سلام و تشکر از لطف سرکار عالی که وقتتان را برای گفتوگو در اختیار ما قرار دادید، انتخاب شما را بهعنوان پزشک نمونه از طرف انجمن پزشکان عمومی و نظام پزشکی رشت تبریک عرض میکنم. اگر موافق هستید کمی از خودتان برای ما صحبت کنید.
متقابلاً من هم از اینکه برای مصاحبه با من وقت گذاشتید تشکر میکنم. من متولد بهمنماه ۱۳۳۷ در شهر شفت و فرزند ششم از خانوادهای با ۷ فرزند هستم. دوران دبستان را در شفت گذراندم. در دورهی ما دو مقطع تحصیلی دبستان و دبیرستان بود که من ۳ سال آخر دبیرستان را در دبیرستان راهنمای سعادت رشت تحصیل کردم. در دوران مدرسه همیشه جزو شاگردان ممتاز و درسخوان بودم و از بچگی زمانی که از من میپرسیدند دوست داری در آینده چه شغلی را انتخاب کنی، پاسخ من پزشکی بود. بعد از اتمام تحصیلات دبیرستان هم بلافاصله در رشتهی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران پذیرفته شدم.
از دوران تحصیل در دانشگاه بفرمایید.
دورهی تحصیل ما همزمان با انقلاب بود، بهطوری که در پایان دورهی علوم پایه دانشگاهها بهعلت انقلاب فرهنگی تعطیل شد. بعد از ۲ سال وقفه به دانشگاه برگشتیم و تحصیلات را ادامه دادیم. دوران اینترنی ما هم مصادف با جنگ و موشکباران تهران بود که همیشه خاطرم هست بعد از هر حملهی هوایی تعداد زیادی بیمار با حملات قلبی در کنار مجروحان به بیمارستان مراجعه میکردند و کشیکهای بسیار پرکاری داشتیم. و زمان فارغالتحصیلی؟ من در سال ۱۳۶۵ بعد از ۹ سال فارغالتحصیل شدم. البته علت تاخیر همان انقلاب فرهنگی بود و من هرگز در هیچ واحدی مردود نشدم!
اولین خدمت پزشکی را در کدام منطقه شروع کردید؟
من چون مجرد بودم برای طرح به استان چهار محال و بختیاری فرستاده شدم. یک سال در روستاهای اطراف شهر کرد خدمت کردم و تعداد بیمارانی که آنجا در یک شیفت ویزیت میکردم گاهی به بیش از ۴۰ نفر هم میرسید. در سال دوم به گیلان برگشتم و در مرکز بهداشت فومن خدمت کردم و بعد از مدتی در همان شهر هم مطب دایر کردم.
کی ازدواج کردید؟
یک سال بعد از فارغالتحصیلی.
و همسرتان؟
همسرم دکتر علیاکبر لاریجانی هستند. ایشان در آن زمان پزشک عمومی بودند و بعد در رشتهی گوش و حلق و بینی تخصص گرفتند و در صومعهسرا کار میکردند و فعلاً هم بازنشسته شدهاند. حاصل ازدواج ما سه فرزند است. دو پسر که در رشتههای ادبیات انگلیسی رشت و پزشکی اصفهان تحصیل میکنند، دخترم هم دانشآموز سال دوم راهنمایی است.
رابطهی کار با خانهداری، همسرداری و بچهداری؟
خوب، با توجه به اینکه صبحها در مرکز دولتی کار میکردم و عصرها هم در مطب، رسیدن همزمان به خانه و فرزند و کار کمی سخت بود. در این مدت مادرم خیلی به من کمک کردند. در دورهی طرح که مجرد بودم ایشان در شهر کرد همراه من بودند و بعد از ازدواج هم بهویژه در بزرگ کردن دو فرزند اول از همراهی و یاری و حمایت ایشان بهرهمند شدم. البته همیشه سعی میکردم حتماً ساعت ۸ شب منزل باشم و به فرزندان و همسر و کارهای منزل برسم.
در حال حاضر وضعیت شغلی شما چگونه است؟
در حال حاضر استخدام مرکز بهداشت و مسوول مرکز شمارهی ۱۲ شهر رشت هستم. عصرها هم در مطب طبابت میکنم. البته در حال حاضر مطب بیشتر برایم محل استراحت و آرامش است. برخلاف درمانگاه که صبح خیلی شلوغ و پرمریض است، عصرها فرصتی است برای استراحت و مطالعه.
پس مطالعهی آزاد هم دارید؟
با توجه به رشد روز بهروز مطالب علمی، نیاز است تا پزشک اطلاعات خود را بهروز کند. گاه در کنار کتابهای علمی، رمان هم میخوانم.
ورزش هم میکنید؟
نه، خیلی کم. قبلاً گاهی پیادهروی و مدتی شنا میکردم ولی فعلاً نه.
فعالیت جنبی دیگری هم دارید؟
نه، بهغیر از کار در یک موسسه که مرکز نگهداری کودکان عقبماندهی ذهنی است.
فکر میکنید به چه دلیل به عنوان پزشک نمونه انتخاب شدید؟
فکر میکنم تا حدی لطف همکاران بوده است. چون من هم مثل همهی انسانها عیب دارم، اما تمام تلاشم را میکنم که کار خود را درست انجام دهم، ارتباطم با بیماران خوب باشد و وجدان کاری را رعایت کنم. بیمار را همانند عضوی از خانوادهی خودم میبینم و همیشه همان اقدام درمانی برای او انجام میدهم که اگر روزی یکی از بستگان من هم بیمار شود، برای او میکنم.
چه تفاوتی بین پزشکی سالهای اخیر و زمانهای قبلتر میبینید؟
زمانی که ما پزشکی را شروع کردیم، تعداد پزشکان کمتر و بیماران خیلی زیادتر بودند. برخلاف امروز که ما منتظر بیماریم، بیماران منتظر پزشک بودند و ما گاه بدون امکانات پاراکلینیک وسیع و پیشرفتهی امروزی با تکیه بر شرححال و معاینه به مداوای بیماران میپرداختیم. از طرفی احساس میکنم چون تعداد مریضها و مراجعین به مطبها کم شده، برخی از همکاران از راههای نامناسب برای جذب بیمار به مطب استفاده میکنند که این بهنظرم صحیح نیست.
فکر میکنم با توجه به اینکه شما در یکی از مراکز عمدهی برخی همکاران نرخشکن مطب دارید، بهنظرم اشارهای هم به این موضوع دارید. سوال من این است که هیچوقت مریض رایگان ویزیت کردهاید؟
هیچوقت نشده من سر هزینه با بیمار مشکل پیدا کنم. ضمن اینکه همیشه نرخ مصوب را رعایت میکنم، بارها پیش آمده اگر بیماری مشکل داشته باشد از او حق ویزیت دریافت نکنم. یا شاید مریض برود و چند روز بعد برای پرداخت هزینه مراجعه کند. اما اینکه کاهش نرخ راهی برای جذب مریض باشد، بهنظرم کاهش شان پزشکی و خدمات ارایه شده است؛ بهویژه اینکه متاسفانه شاهد هستیم که کسری ویزیت در هزینهی خدمات غیرضروری جبران میشود.
نظرتان در مورد طرح پزشک خانواده چیست؟
من معتقدم هنوز تعداد زیادی بیمار هستند که بهعلت شرایط بد اقتصادی نمیتوانند از درمان کامل و درست بهرهمند شوند و همین طور اگر پزشکی بهطور مداوم یک بیمار را ببیند و از شرححال و سابقهی فامیلی او با خبر باشد، در درمان موفقتر است. اما با این روش که در حال انجام است، خیلی موافق نیستم. بهنظرم بیمار حق دارد پزشک معالج خودش را انتخاب کند. ضمناً بار زیادی به مراکز دولتی وارد میشود و پزشک شاغل آنجا ممکن است نتواند سرویس کامل و درست به بیمار بدهد. مسلماً اگر طرح روی اصول اجرا شود طرح خوبی از کار در خواهد آمد.
اگر تخصص میگرفتید چه رشتهای را انتخاب میکردید؟
من در دورهی اینترنی در رشتهی اطفال و سال بعد از آن هم در رشتهی پوست دانشگاه گیلان پذیرفته شدم و بنا به دلایلی نتوانستم در رشتههای فوق تحصیل کنم. اما کلاً با رشتههای مثل جراحی که پراسترس هستند زیاد موافق نبودم.
چه دلایلی؟
من در رشتهی پوست دانشگاه گیلان در مصاحبه نفر دوم شدم. نفر اول بعد از چند ماه از ادامهی تحصیل انصراف داد و من تقاضا دادم که مرا به جای ایشان برگزینند. به من قول دادند که سال بعد در مصاحبه شرکت کنم که سال بعد نیز پذیرفته نشدم و یکی دیگر از همکاران انتخاب شدند.
آرزویی دارید که برآورده نشده باشد؟
نه، ولی دلم میخواست بهترین سالهای زندگیام را اینقدر در تنش و اضطراب نگذرانم.
یک فرزندتان پزشکی میخواند. آیا به او برای انتخاب رشته اصرار کردید؟
نه، هر دو فرزند من رشتهی تحصیلی خود را با میل خودشان انتخاب کردند. البته همسرم تمایل داشت که فرزندانم پزشک شوند، اما بهنظر من شغل باید محبوب خود فرد باشد.
و حرف آخر …
دنیا محل گذر است. من معتقدم هر فردی باید از تواناییهای خودش برای بهتر زندگی کردن استفاده کند و یک راه زندگی راحتتر، پول درآوردن است. اما در هر کاری بهتر است وجدان را در نظر داشته باشیم. بهویژه در رشتهی ما که با جان انسانها سروکار داریم. اطلاعات علمی پزشکی نیز زیاد است و باید اطلاعات ما بهروز باشد. گاهی شاهد اتفاقاتی هستیم که از اینکه نام پزشک را بر برخی افراد بگذاریم شرم میکنیم. در هر حال وجدان کاری را فراموش نکنیم.
پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل
ضمن عرض تبریک خدمت خانم دکتر مصدقی که همواره باتمام وجود در راه درمان بیماران خود به خصوص بستگان در تلاشند