گردن نمیگیریم…/ دکتر مسعود جوزی
بدست پزشكان گيل • 18 مارس 2013 • دسته: سرمقاله۱٫ همکار گرامی و پیشکسوتمان، دکتر نصرتالله آصفپور، در حاشیهی خاطرهای که برایمان فرستادهاند (ص ۱۲) یادداشتی هم ضمیمه کردهاند که در آن ضمن اظهار لطف به مجله آوردهاند:
از مطالعهی مقالهی «سکه در مری» همکار محترم پیشکسوت آقای دکتر فضلالله آصف که با کولهباری از تجربیات سالیان دراز مطبداری و درمان بیماران، هرازگاهی از خاطرات «آن روزها» مطالب جالبی قلمی و در ماهنامهی وزین و معتبر «پزشکان گیل» درج مینمایند، نهتنها لذت بردم بلکه مرا مدتی به تفکر واداشت و موجبی شد بهتاسی از استاد پیشنهاد کنم مبحثی تحت عنوان «آن روزها» در ماهنامه برای آن اختصاص داده شود تا همکاران محترم از یادمانهای جالب و آموزندهی خود سخن بگویند؛ شاید بتوان در این میان نیز بهگونهای به بعضی سهو و اشتباهات هم اشاره و از تکرار آنها پرهیز کرد. لذا بهعنوان نمونه یکی از کیسهای دوران رزیدنتی خود را تقدیم میدارم.
و نقل «کیس» مورد نظر با این اشاره به پایان میرسد که:
توجه بیشتر همکاران پزشکان درمانکننده بر لزوم اشاعه و بهکارگیری کالبدشکافی بهویژه در موارد مشکوک و جدی گرفتن همکاران محترم پزشکی قانونی … توصیه میشود.
۲٫ همزمان و بهگونهای کاملاً تصادفی، مقالهی «پزشکان نامی» این شماره (ص ۵۶) از دیگر همکار عزیز پیشکسوت، دکتر بهمن مشفقی، نیز حکایت دارد از توجه ویژهی پزشکان سالیان پایانی قرن هژدهم فرانسه (حدود دویست سال پیش) به کالبدشکافی بهمثابه روشی تشخیصی و آموزشی:
هر وقت بیماری در بیمارستان فوت میشد نخست امتحان دقیقی از تمام بدن او بهعمل میآمد و آنگاه نوبت کالبدشکافی فرامیرسید. هر آینه اگر ماحصل این آزمایش تشخیص قبلی وی را تایید میکرد، شادی پزشک و شاگردانش به حد اعلی میرسید، ولی آموزندهتر از آن، هنگامی بود که مابین تشخیص و واقعیت اختلاف بهوجود میآمد. در این زمان به کورویزار فرصتی دست میداد که با روشی استادانه چگونگی و علت اشتباه خود را شرح دهد و نیز نتیجه بگیرد که از این اشتباه چه تعالیمی میتوان بهدست آورد.
۳٫ تا همینجا این تقارن فرخنده است. میتوان سری به تایید تکان داد که: بله، «گذشته چراغ راه آینده است»؛ میتوان برای پیشگیری از تکرار اشتباهات گذشته از هر دری وارد شد؛ چه کالبدشکافی باشد که ببینیم بیمار نگونبخت از کدام راه به ملاقات عزرائیل شتافته است، چه نوشتن خاطرات «آن روزها» و «بعضی سهو و اشتباهات» قدیم تا دیگران از کژراههای که احیاناً ما رفتهایم نروند…
اما آیا واقعاً همهچیز بههمین سادگی است؟ متاسفانه البته که نه! ضمن عرض ادب خدمت بزرگترها و سپاس از ایشان که درِ این بحث را گشودهاند، یادآور میشوم هماکنون نیز در مجله صفحهای با عنوان «دفتر خاطرات» وجود دارد که همکاران هرازگاه خاطرات تلخ و شیرین طبابت خود را در آن قلمی میکنند. اما اینکه در این صفحه به «سهو و اشتباهات» هم اشاره شود، بعید میدانم! مگر آنکه باز هم هرازگاه خود جناب دکتر آصفپور یا دکتر آصف یا دکتر مشفقی یا دکتر تائب یا خلاصه یکی دیگر از استادان پیشکسوت دست بهقلم شوند، وگرنه همکاران جوان و میانسال ابدا! (مگر ما هم اشتباه میکنیم!؟)
۴٫ این چند خط را نوشته بودم که «صفحهی آخر» این شمارهی دکتر امید زرگری (ص ۶۳) رسید. از قضای روزگار یکی از دو موضوع محوری یادداشت ایشان هم بخش جاافتادهای از «جامعهشناسی خودمانی» ما ایرانیان است: «انکار یا اعتراف». (فکر کنم این چندمین باری است که با امیدخان «کله به کله» میشویم یا بهاصطلاح قدما «توارد» میکنیم.) حسن این یادداشت در این است که بهیاد آوریم چنین سنت حسنهای (انکار بهجای اعتراف) تنها به جامعهی شریف پزشکی ما محدود نمیشود.
۵٫ اصلاً بهاصطلاح این روزها (جسارتاً) چه دل خجستهای دارند آقای دکتر؛ چه دل فرخندهای دارید شما! در این مملکت هر سال چندصد مسافر دلشاد سوار هواپیما میشوند و روانشاد برمیگردند، کسی گردن نمیگیرد؛ بعد از ما توقع دارید بگوییم جایی چاقو را اشتباهی فرو کرده یا گرافی را اشتباه خواندهایم؟ عمراً! اگر بنا به اعتراف باشد، خطاکارتر از ما بسیار است!
پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل