نسخه و راپرت طبیب را محترم شمرده…/ هادی میرزانژاد موحد
بدست پزشكان گيل • 4 می 2013 • دسته: تیتر اول٬ حفظالصحهحفظالصحه: تاریخ پزشکی گیلان در آیینهی مطبوعات قرن اخیر (۳)
این شماره برایتان یک مقالهی علمی- اجتماعی آوردهام از یک طبیب گیلانی. این انتخاب چند دلیل دارد که برای خودمان خیلی مهم است. یکی اینکه چند ایمیل دریافت کردهایم که ما را متهم کردهاند به سیاهنمایی آثار و احوال پزشکان. این را همین ابتدائاً بگوییم که ما تا امروز سفیدتر از پزشکان ندیدهایم؛ از روپوش پزشکیشان بگیر تا تابلوهای مطبهاشان. تازه خودمان در خانواده چندین پزشک داریم: عمویمان (دکتر غلامرضا میرزانژاد)، عموی همسرمان (دکتر ابوالقاسم پیروزی)، بهترین دوستمان (دکتر مسعود جوزی) و… این را گفتیم که بگوییم این وصلهها به ما نمیچسبد.
دلیل دومِ آوردن این مطلب آن است که به دکتر جوزی نشان بدهیم که نود سال پیش در نشریات ما مقالات علمی- پزشکی به قلم اطبای آن دوران منتشر میشد و یک وقت دکتر فکر نکند خودش بنیانگذار این فصل نیکو در خطهی گیلان بوده است.
عنوان این مطلب که در شمارهی چهارم جریدهی «فرهنگ» به تاریخ اول برج حمل ۱۲۹۹ خورشیدی منتشر شده، «اصول تحفظ از مرض حصبه» است. نشریهی فرهنگ در آن دوران به مدیریت شیخ احمد قطبی منتشر میشده و یکی از بهترین نشریات فرهنگی- علمی دوران خود بوده است. نویسندهی مطلب دکتر آقاخان اسماعیلزاده است که چندین مقالهی دیگر نیز از او در نشریهی فرهنگ منتشر شده است. از رزومهی او چیزی نیافتیم. البته فعلاً. بعداً از دکتر تائب عزیز میپرسیم و در شمارهی بعد برایتان میآوریم.
این مطلب که در اصل دربارهی مراقبت در مواجهه با بیماری حصبه است، مقدمه و موخرهای دارد که خواندنیتر از خود متن است و ما این را برایتان انتخاب کردهایم و آوردهایم تا نظرتان را به نگاه جامعهشناسانهی یک پزشک گیلانی در نود سال پیش جلب کنیم. پس از خواندن این مطلب متوجه میشوید که درگیری پزشکان با دولت، ریشهای یکصد ساله دارد.
این را هم اینجا بگویم که جناب دکتر اسماعیلزاده یکجایی صحبت از دکانداری پزشکان میکند که این دیگر خداییش به ما ربطی ندارد و طرف از خودشان است که دادش درآمده.
انتهای مطلب هم اینطور امضا شده: «رشت، کلینیک شفاییه، پشت بقعهی سید ابوجعفر، دکتر آقاخان اسماعیلزاده.»
طرف نود سال پیش کلینیک داشته و با یک اسم زیبا و بامسما به نام «شفاییه». مثل این روزها نبوده که از ائمهی اطهار مایه میگذارند و معلوم نیست چرا جلوی اینها را نمیگیرند. حکایت بعضی از این موسسات اعتباری مالی است که از اسماء متبرکه استفاده میکنند، بعد هم کلاهبرداری میکنند و معلوم میشود طرف مجوز هم نداشته است. خوب عزیز من تو که میخواهی کار مالی و بهقول خودتان «بیزینس» بکنی، چرا از دین و مذهب مایه میگذاری؟ چند وقت پیش یک کلینیک دیدیم با یک تابلوی بزرگ؛ میدانید اسمش چه بود: «قمر بنی هاشم». آدم تاسف میخورد وقتی میبیند این اسامی را همینطور برای هر چیز خرج میکنند.
یک نکته را هم در باب بقعهی سید ابوجعفر بگویم. اگر گذرتان به شهرداری مرکزی رشت افتاده باشد (که انشاالله نیافتاده باشد) یک قبر وسط حیاط آن میبینید. این همان آقا سید ابوجعفر است که روزگاری یکی از زیارتگاههای اصلی مردم رشت بود. و اینکه حالا چرا بلدیه را روی قبر این سید نیکنام ساختند، ما نمیدانیم.
بهقول قدما، مقدمه بر متن چربید. ببخشید که دلمان پر بود. دیدیم شب عید است، شما هم در ویلایتان لم دادهاید و وقت کافی برای خواندن دارید. راستی بهقول توفیقخوانهای قدیمی، موقع سفر نوروزی دو چیز یادتان نرود: دوم: پزشکان گیل! شاد باشید!
یادآوری: در بازنشر، رسمالخط مقاله را به شیوهی امروزی تبدیل کردهایم.
نسخه و راپرت طبیب را محترم شمرده…
آیا میدانید چرا طبابت اروپا اوج افلاک را گرفته و روزبهروز با سرعت برقیه تکامل و کشفیات محیرالعقول آن هر روزه عالمیان را مبهوت میسازد؟ و چرا طبابت ایران هنوز به حالت رشیم (Embryon) است؟ آیا پی بردهاید که در ممالک فرنگ، وفیات امراض ساریه از قبیل تیفوئید (حصبه)، دیسانطری (ذو سنطاریا یا اسهال دموی)، کلورا (وبا) تعدادش بهمراتب از ایران کمتر است؟ آیا فهمیدهاید که چرا اطبای اروپا با تمام قوا شبانهروز به وسایل مختلف مشغول خدمت به وطن و مملکت هستند و در صورتی که اطبای ایرانی با کمال یاس و ناامیدی به گوشهای خزیده هر یک وقت گرانبهای خود را بهنوعی میگذرانند؟ آیا نه اینکه فن جلیل طب یکی است و همان تحصیلاتی که در اروپ کرده میشود ایرانیها هم کرده و میکنند. آیا تصور فرمودهاید که ترقی و تکامل هر ملت و مملکتی منوط بر جانفشانی اطبای آن مملکت است؟ آیا اطبای ایرانی را لیاقت نیست که با اطبای فرنگ تشریک مساعی نموده متفقاً به عالم بشریت خدمت نمایند؟
چرا! اطبای ایرانی را لیاقت است ولی فرقی را که با اطبای فرنگ دارند این است:
اولاً: در ممالک اروپا موقع و مقام طبیب عالی و خیلی محترم است و احدی را قدرت توهین نسبت به طبیب نیست، چه که طبیب کیف مایشا اجرای طبابت نمیکند و البته لیاقت و کفایت او بر علمایی که از طرف هیات دولت تعیین شده تصدیق شده است.
ثانیاً: اگر مریض در تحت تداوی طبیبی فوت نماید، اقوام مریض و دیگران، شخصِ طبیبِ معالج را جانی فرض نکرده و آن طبیب را بهکلی از شوونات طبی و علمی عاری نمیدانند. بلی [بلکه] اگر صاحبان مریض از طبیب معالج سوءظنی داشته باشند، رسماً از طبیب شکایت به مقامات مرجوعه نموده، هیات اطبای عدلی با فتح میت و تحلیلات شیمیایی سبب فوت را تحقیق مینمایند، اگر سبب فوت رعایت نکردن شرایط طبی در تداوی بوده، آنوقت طبیب را میتوان مسوول فرض کردن و این مساله در نزد اطبا و طبیعیون ظاهر است که فتح میت بسی مسایل مظلمه را تنویر نموده زیرا که بهکرات دیده و میبینیم که مریض در تحت تداوی طبیبی فوت نموده در صورتی که سبب فوت، مرض ناگهانی بوده که غفلتاً عارض شده و بیجهت طبیب دستخوش کسانی که ابداً از طب اطلاعی ندارند گشته…
ثالثاً: چه دولت و چه بزرگان و متمولین مملکت در اجرای کشفیات و توفیقات علمی هیچگونه همراهی و مساعدت را از یک طبیب دریغ نمینمایند.
رابعاً: نسخه و راپرت طبیب را محترم شمرده از نسخهی فلان رمال بیقیمتتر فرض نمیکنند.
خامساً: دولت پیشنهادات هیات صحیه را واجبالاجرا دانسته و دقیقهای مسکوت عنه نمیگذارد و غیره…
ولی در مملکت ما حال اطبا معلوم و مستغنی از بیان است. این است که طبیب در مملکت ما چند صباحی که در محکمه نشست و با اهالی محشور شد، با آنهمه شوق و ذوق علمی و عشق به مسلک، فراموش میکند که منسوب به فن جلیل طب است و خود را دکاندار فرض کرده زیرا مجبور به تعیین معیشت است.
پس به نام طبابت ایران و صحت عمومیه، هموطنان، بالخاصه بزرگان وطن را عرض میکنیم که وجود اطبا را مغتنم شمرده در تشویق این عضو بزرگ هیات اجتماعیه بکوشند تا طبابت ایران هم مثل سایر بلاد در شاهراه تکامل افتد و اطبا از روی شوق با مقالات و تشبثات علمی بتوانند خدمتی به هموطنان نمایند.
…
چقدر تلخ و ناگوار است که در ممالک زنده، گذشته از مریضخانهها و ولادتخانههای رسمی و خصوصی از طرف بزرگان و خیراندیشان مملکت، مریضخانهها و ولادتخانهها و ساناطوریمهای (Sanatarium] (Sanitarium] متعدد احداث شده تا افراد اهل مملکت از پریشانی مرض مجاناً رهایی یابند. ملاحظه شود با اینهمه وسایل طبی مجانی، عدهی اطبا در هر شهری اگر از روی احصاییه حساب شود دیده خواهد شد که نهایت به هر ۵۰۰ نفر یک طبیب تصادف کند، در صورتی که رشت که به هر بابت، اهمیت طبی آن از سایر شهرهای ایران بیشتر است، در ۴۰ هزار نفر جمعیت، اعم از تحصیلکردهی رسمی و غیررسمی فوقش ۵۰ نفر طبیب دیده میشود. در صورتی که موسسات طبی هم برای رفاه اهالی و مریضخانه بههیچوجه وجود ندارد و همچنین در سایر شهرهای مملکتِ وسیع شاهنشاهی نیز دیده نمیشود.
آیا بزرگان و متنفذین پی نبردهاند که شوکت، عظمت، ثروت، سیاست مملکت با حفظالصحه و عدهی نفوس آن مبسوطاً متناسب است؟
آیا از مریض، تظاهراتی که در شخص سالم نمایان است دیده میشود؟
پس در حفظالصحهی مملکت که این هم در سایهی معارف تعمیم میشود بکوشیم تا مملکت را از چنگ اجانب مظفرانه نجات دهیم زیرا فکر عالی را دماغ سالم لازم و مقاومت با دشمن را وجود تندرست واجب.
انشاالله در مقالهی آتیه اصول تحفظ از جانورانی که در رودهها تعیش میکنند و بر حسب ظاهر بیاذیت و در حقیقت موذی و مهلکاند بهعرض قارئین محترم میرسانیم.
رشت، کلینیک شفاییه، پشت بقعهی سید ابوجعفر
دکتر آقاخان اسماعیلزاده.
هادی میرزانژاد موحد
نشانی: رشت، خیابان آزادگان، جنب دبیرستان بهشتی (خیابان صفایی)، خیابان حاتم، شمارهی ۴۹، نشر فرهنگ ایلیا تلفن: ۳-۳۲۴۴۷۳۲
Email: hadi.m.movahed@gmail.com
پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل
همین ابتدائا ده چیسه؟