بهخاطر یک رای!/ دکتر مسعود جوزی
بدست پزشكان گيل • 1 آگوست 2012 • دسته: تیتر اول٬ سرمقاله
«بالاخره» انتخابات انجمن پزشکان عمومی ایران هم برگزار شد؛ انتخاباتی که تلخیها و شیرینیهای خودش را داشت. صد البته برای من چه بهعنوان عضو ۱۵ سالهی این انجمن که در تمامی این سالها عضو هیات مدیرهی یکی از فعالترین شعب آن بودهام و چه بهعنوان یک سرباز کوچک «ائتلاف فراگیر پزشکان عمومی ایران» که خود را در کنار یکایک اعضای انجمن «پیروز» این انتخابات میدانم، شیرینی این روز تاریخی بر تلخیهایش میچربد. اما نکتهای هست که اگر نگویم، گمان میکنم در حق آن دسته از اعضای انجمنم که برای شرکت در این انتخابات از روز تعطیل خود گذشتند و رنج سفری ۳۲۰ کیلومتری را (آن هم شبانه و با اتوبوس) بهجان خریدند، کوتاهی کردهام. پس اجازه بدهید ماجرا را از اول تعریف کنم.
۱
دستکم سه سال است که درگیر انتخاب روشی برای برگزاری هر چه بهتر و فراگیرترِ انتخابات انجمن پزشکان عمومی ایران هستیم. در این مدت روشهای مختلفی پیشنهاد شد: الکترال، اینترنتی، پستی… اما هیچکدام بهکرسی ننشست. پاسخ به چرایش جایش اینجا نیست اما در نهایت، برخلاف عقل سلیم، قرار شد همهی اعضای انجمن پزشکان عمومی ایران از سراسر کشور در یک روز معین به تهران بیایند و بهروش سنتی رایشان را در صندوق بیاندازند.
۲
پذیرفتیم، چون چارهای نبود! باید حداکثر یک هفته پیش از برگزاری مجمع عمومی، تعداد اعضایمان را با مشخصات کامل و شمارهی نظام پزشکی به هیات مدیره اعلام میکردیم. در این مدت سه چهار بار مجمع اعلام، برگزار یا لغو شد. (چرای آن هم جایش اینجا نیست.) ما هم هر بار سربهراه و مطیع همین کار را کردیم و هر بار با تماس با منشی انجمن مطمئن شدیم که فهرستمان به هیات مدیرهی مرکزی رسیده است. نهتنها انجمن رشت، انجمنهای لاهیجان، صومعهسرا و فومن هم همین کار را کردند. برای محکمکاری یک رونوشت از این فهرست را هم برای کمیسیون انجمنهای وزارت بهداشت (ناظر مجمع) فرستادیم.
۳
برای حضور در انتخابات ۲۳ تیر برنامهریزی کردیم، اطلاعرسانی کردیم و… یعنی دقیقاً همان کاری که برای انتخابات ۲۹ اردیبهشت هم کرده بودیم و در نهایت با لغو انتخابات (سه روز مانده به برگزاری آن) زحماتمان بر باد رفته بود. اما ما که خستگی نمیشناسیم، ۱۰ بار دیگر هم که لغو شود! در نهایت ۶۰ پزشک عمومی عضو انجمنهای شهرهای مختلف استان گیلان با سه دستگاه اتوبوس ساعت ۲ بامداد روز انتخابات بهسوی تهران، خیابان امیرآباد، سازمان نظام پزشکی راه افتادیم. ساعت ۸ و نیم صبح جلوی سازمان بودیم. یک ساعتی بیرون در سرپا ماندیم تا در باز شود. هنوز آفتاب آنقدر داغ نبود و میشد تحمل کرد. ساعت ۹ و نیم شد. رفتیم داخل. سالن برگزاری مجمع (در واقع لابی طبقهی همکف سازمان نظام پزشکی) را که دیدیم، فهمیدیم چرا کمیسیون انجمنهای وزارت بهداشت در این چند ماه با برگزاری مجمع عمومی در این مکان مخالفت میکرده و همزمان نفهمیدیم چرا هیات مدیرهی انجمن در مخالفت با نظر کمیسیون چقدر اصرار ورزیده است. (البته فهمیدیم، اما توضیح آن هم جایش اینجا نیست!) لابی مورد نظر برای ۲۰۰ نفر هم جا نداشت و ما از ۱۰۰۰ نفر هم بیشتر بودیم. شیرازیها آمده بودند، کرمانیها آمده بودند، مازندرانیها، یزدیها، کرمانشاهیها، خراسانیها… چه خبر بوده آن روز در جادههای ایران! و برای اولین بار انتخابات انجمن پزشکان عمومی «ایران» برگزار میشد. شنیده بودیم در مجمع قبلی (۷ سال پیش!) تنها حدود ۱۰۰ نفر از همکاران تهرانی شرکت داشتهاند.
۴
از حواشی مجمع میگذرم تا فقط به نکتهی اصلی این یادداشت برسم. همکارانم یکبهیک صف کشیدند زیر آفتاب و یکبهیک تا سر صف که رسیدند، پاسخ شنیدند که اسم شما در لیست نیست! عجبا، پزشکانی که اغلب بیش از ۱۰ سال است حق عضویت میپردازند (بهگواهی بایگانی دو دههی اخیر ما)، پزشکانی که اسامیشان بارها و بارها به دفتر انجمن و کمیسیون انجمنهای وزارت بهداشت پست سفارشی شد، پست پیشتاز شد، فکس شد و در نهایت ایمیل شد… البته بخت یارمان بود که پیشبینی کرده و فهرست مهر و امضا شدهی اعضا را با خود آورده بودیم. با صرف وقت بسیار و توجیه هیات اجرایی و نمایندگان وزارتخانه، توانستیم این فهرست را در اختیار آنان بگذاریم تا اعضایمان از حق رای محروم نشوند. اما اگر این فهرست همرامان نبود، چه؟ چه کسی جواب این ۶۰ نفر را میداد و از خجالت آب نمیشد؟ انجمنی که باید مدافع حقوق و شوون پزشکان باشد، اینگونه با اعضای خود رفتار میکند؟ واقعاً بحث ناکارآمدی بود یا سوءنیت؟ (البته باور کنید جواب این سوال را هم میدانم، اما متاسفانه جای آن هم اینجا نیست!) سر و صداها که بیشتر شد، فهمیدیم ما در این بیمهری و «فرزند ناخواسته بودن» تنها نیستیم؛ اسامی شیرازیها، کرمانیها و مازندرانیها هم از قلم افتاده است؛ بقیهی شهرستانها را نمیدانم.
۵
به همکارانم که فکر میکنم، دلم از غرور لبریز میشود. به آنهمه سختی که برای فقط «یک رای» کشیدند. به راه درازی که با ما آمدند. به بیمهریها که دیدند و در عوض دیشب وقت پیاده شدن از اتوبوس و از صبح امروز با پیامک و تلفن تشکرها که از ما (نمایندگانشان) کردند.. . اعتماد آنان سرمایهای است که با تمام دنیا عوض نمیکنم. میدانم آنها بزرگوارتر از آناند که گلهای داشته باشند. اما من گلهمندم. کاش ریاست و اعضای محترم هیات مدیرهی سابق انجمن هم این اعتماد را «سرمایهی اجتماعی»۱ خود میپنداشتد. کاش درخور شخصیتشان احترامشان میکردند. من که ندیدم شخص دکتر هویدا یا سایر اعضای آن هیات مدیره برای رای دادن زیر آفتاب صف مانده باشند و سزاوار ایشان هم نیست؛ اما سزاوار هیچیک از ما هم نبود.
۶
من از سال ۷۶ عضو هیات مدیرهی انجمن پزشکان عمومی رشت بودهام. تا ۸-۷ سال پیش جناب دکتر هویدا در هر یک از مجامع عمومی ما خود تشریف میآوردند ولی در سالهای اخیر این وظیفه را به همکارشان دکتر بهرامی محول کردهاند. کاش این کار را نمیکردند یا کاش دکتر بهرامی عزیز حداقل از مجمع عمومی سال پیش ما و نظم و برنامهریزی آن گزارش دقیقی به ایشان میداد. از اینکه چطور از پیش فهرست اعضا را بهترتیب الفبا مرتب میکنیم، چطور صندوق خالی را پیش از شروع رایگیری به حضار نشان میدهیم، چگونه آسایش و آرامش خیال تکتک اعضایمان را در نظر میگیریم… . اینکه اول مجمع از قول ایشان اعلام کردند بهدلیل نامزد بودن همهی اعضای هیات مدیرهی پیشین، «گزارش هیات مدیره» ارایه نمیکنند و برگزاری مجمع را هم به یک تیم اجرایی متشکل از کارمندان نظام پزشکی (و البته منتخب و معتمد معاونان این سازمان) واگذار کردهاند، در نهایت چیزی از مسوولیت قانونی هیات مدیره که طبق اساسنامه، مسوولیت برگزاری انتخابات را برعهده داشته است، کم نمیکند.
۷
البته یاد گرفتهایم که «این نیز بگذرد»! گلههایم را کردهام، بگذارید از فرصت استفاده کنم و سپاس بیپایانم را نثار تکتک آن ۱۱۰۰ نفری کنم که اگر ۲۳ تیرماه شاهد انتخاباتی شکوهمند بودیم، از شکوهِ مسوولیتپذیری و حضور توامان پرشور و خردمندانهی آنان بود، نه از تدبیر هیات اجرایی مجمع! و شادباش صمیمانه بگویم به منتخبان این انتخاب بهیادماندنی، با این خواهش کوچک که: «لطفاً شما قدر این سرمایهی اجتماعی را بدانید!»
۱٫ سرمایهی اجتماعی مفهومی جامعهشناسی است که در تجارت، اقتصاد، علوم انسانی و بهداشت عمومی برای اشاره به ارتباطات درون و مابین گروهی از آن استفاده میشود. اگرچه تعاریف مختلفی برای این مفهوم وجود دارد، اما در کل سرمایهی اجتماعی بهعنوان نوعی «علاج همهی مشکلات» جامعهی مدرن تلقی شده است. ایدهی اصلی این است که «شبکههای اجتماعی دارای ارزش هستند. همانطور که پیچگوشتی (سرمایهی فیزیکی) یا تحصیلات دانشگاهی (سرمایهی انسانی) هم بهصورت فردی و هم در شکل جمعی میتوانند موجب افزایش بهرهوری شوند، ارتباطات اجتماعی هم بر بهرهوری افراد و گروهها تاثیر میگذارند.» (ویکیپدیا)
عکسها: دکتر هیدا زاهدی، دکتر نجاتالدین دریاباری
پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل
آفرین به شما که با وجود همه قانون شکنی ها و نتایج عجیب رای گیری های ایران؛ هنوز به اجرای دموکراسی امیدوارید!
سرمایه اجتماعی در جایی بالاترین ارزش رو داره که ” وندالیسم ” یا ” خرابکاری در سرمایه های ملی و اجتماعی ” بروز و شیوع چندانی نداشته باشه . یه زمانی بود که یادش به خیر ، اگه مسافری در اتوبوس مبتلای به وندالیسم بود و با چاقو پشتی صندلی روبروش رو مزین می کرد به نقش و نگار من درآوردی ، دست کم بغل دستی اش یه چیزی به اش می گفت . الان راننده شرکت واحد فقط به این پشتوانه که بیمه کامل داره نه تنها از سمت راست موتوری و شتری و … همه رو به گارد ریل خط ویژه می چسبونه ، بلکه براش مهم هم نیس که چرا باید همون انوبوسی که سرمایه ملی به حساب میاد و اون موتوری بخت برگشته نادونی که سرمایه انسانی به حساب میاد و افرادی که درگیر این پرونده می شن که سرمایه اجتماعی به حساب میان ، تا این حد دچار استهلاک بشن تا فقط برای چند لحظه این حضرت آقای وندال صفت ” خوش ” باشه که بالاخره حال یه موتوری رو گرفته . این که یه اتفاق ساده است . توقع نداشته باشین که آسیب شناسی مشابهی دوستان کم لطف ما رو که تحمل شکست در انتخابات رو ندارن تهدید نکنه