پزشکان گیل

ماهنامه جامعه پزشکی گیلان

نظام پزشکی همچنان خانه‌ی ماست/ دکتر مسعود جوزی

بدست • 20 فوریه 2013 • دسته: تیتر اول٬ سرمقاله

نظام پزشکی خانه‌ی ماست؛ همچنان خانه‌ی ماست. «همچنان» به این معنی که حتی اگر از این خانه بیرونت کنند، جایی نداری بروی… حالا که هنوز اتفاقی نیافتاده!
اتفاق؟ البته خیلی هم افتاده، اما عجالتاً مجال بحث و بررسی نیست. باید نشست سر فرصت و در یک فضای غیرهیجانی و آرام و دور از التهاب، البته تا پیش از انتخابات چهار سال بعد، به تک‌تک این اتفاقات رسیدگی و برای جلوگیری از تکرارشان چاره‌جویی کرد. فعلاً در پرانتز همین یک پیشنهاد را مطرح کنم که بهتر است دوره‌ی آینده‌ی نظام پزشکی چهار سال و نیمه باشد تا انتخابات ما بیافتد بعد از انتخابات ریاست جمهوری و بخش عمده و نامربوط این التهابات و هیجانات فروکش ‌کند و هر کس به کار خودش مشغول باشد.
عجالتاً اما فرصت این پیشنهادها هم نیست. از الان تا چهارم اسفند فقط همین‌قدر فرصت داریم که بگردیم بین نامزدهای موجود تایید صلاحیت شده بهترین‌شان را پیدا کنیم و کلید خانه‌مان را بدهیم دست‌شان. نگویید نظام پزشکی قدرت ندارد و اختیار ندارد و… اگر قدرت نداشت که این‌قدر سرش مرافعه نبود. همین که ما پشت سرش هستیم، قدرت دارد. شوخی که نیست؛ بالاخره یک صنف است و ۲۰۰ هزار عضو. همه هم تحصیلکرده و مورد احترام و شخصیت مرجع جامعه. فقط بستگی دارد به این‌که ما خوب انتخاب کنیم، دقیق انتخاب کنیم، در شأن خودمان و سرنوشت‌مان انتخاب کنیم؛ از همین اول تا انتخاب نماینده برای مجمع عمومی (در هیات مدیره‌ها) و انتخاب اعضای شورای‌عالی (در مجمع عمومی). اگر فقط به‌اندازه‌ی همین یک رای اختیار داریم، به‌همین اندازه هم مسوولیت داریم.
من حالا در جایگاه و حال و حوصله‌ای نیستم که عملکرد دوره‌ی پیش نظام پزشکی را در سطح کشور نقد و بررسی کنم. همین‌قدر در مورد رشت می‌توانم بگویم که از این چهار سال گذشته راضی‌ام. گاه می‌شد چند جلسه پشت هم که فکر می‌کردی بیخود آمده‌ای این‌جا نشسته‌ای چون قرار نیست اتفاقی بیافتد و قدمی برداشته شود؛ اما چند مقطع بحرانی هم بود: از «پزشک معین» و «پزشک امین» تا «پزشک خانواده‌ی شهری» که اگر نبود این نظام پزشکی رشت و شورای هماهنگی استان و اگر نبود همکاری و هماهنگی صددرصدی‌اش با انجمن‌های پزشکان عمومی استان، الان به‌جای فارس و مازندران و اخیراً قزوین، ما پایلوت ۰۲ شده بودیم و بازیچه‌ی آزمون و خطای دکتر شریعتی (نه دکتر شریعتی بزرگ، دکتر شریعتی رییس ستاد پزشک خانواده) و مایه‌ی عبرت مسوولان و دلسوزی همکاران در سایر استان‌ها. به همت و دلاوری و اعتدال و هوش کارشناسی همکارانم در تمام این مجموعه‌هایی که نام بردم، درود می‌فرستم.
اما چطور انتخاب کنیم؟ باز هم جسارتاً یک توصیه‌ی کوچک برای همکاران بزرگوارم: به وعده‌ها گوش نکنید؛ به کارنامه‌ها نگاه کنید! من در مقام وعده می‌توانم بگویم آپولو هوا می‌کنم، اما در سابقه‌ام باید حتماً یک بادبادک هوا کردن باشد. پزشک عمومی و متخصص هم ندارد؛ از اعضای دوره‌های پیش نظام پزشکی بپرسید؛ یک پزشک عمومی خوب (و باهمت و دلاور و معتدل و هوشمند و کارشناس و…) همین‌قدر برای همکاران متخصص فایده دارد که یک پزشک متخصص خوب (و باهمت و دلاور و معتدل و هوشمند و کارشناس و…) برای همکاران پزشک عمومی. نظام سلامت موجود و نابه‌سامانی فعلی‌اش هم به‌نفع هیچ‌کس نیست؛ نه پزشک عمومی، نه متخصص، نه ملت و نه حتی دولت. نهایت، فقط به‌درد همان اقلیت یکی دو درصدی گنگستر دارای شخصیت ضد اجتماعی (به‌قول زنده‌یاد شادروان دکتر بهزاد بزرگ) می‌خورد که در هر صنف و لباسی هستند و همین حالا هم دارند به ریش همه‌ی همکاران پزشک عمومی و متخصص و ملت و دولت می‌خندند.
و در آخر؛ نمی‌خواستم در این یادداشت به رد صلاحیتم اشاره کنم اما بی‌ادبی است اگر از همه‌ی دوستان و همکاران عزیزی که حضوری و تلفنی و ای‌میلی و کامنتی و… شرمنده‌ام کردند و حتی گاه نم اشکی بر چشمم نشاندند، تشکر نکنم. سپاسگزار لطف همه‌ی شما هستم. جای دوری هم نمی‌روم؛ فعلاً همین‌جا، کنار شما، و به‌امید دیدار در چهارم اسفند!

برچسب‌ها: ٬ ٬

یک دیدگاه »

  1. سلام مسعود جان
    از کلامت بر می امد که کمی دلت پر است و در عین دلپری رضایت خاطری هم همراهت هست که جمع ضدین را هم تو دانی وهم من ! من نمیدانم در نظام پزشکی چه خبر است چون از آن صنف نیستم ولی به عنوان کسی که دو دوره عضو هیات مدیره صنف خودم بوده ام و دوره سوم که به حالت قهر فقط حضور داشتم و با انکه کاندیدا نشده بودم متاسفانه هالو تر از من گیر نیاورده و باز به من رای دادند و تا امروز که دو سال از انتخاب سه باره ام میگذرد حتی یک جلسه هم نرفته ام ، باید بگویم میدانم ( خوب هم میدانم ) که چه حال بدی داری از اینکه در آن جمع نیستی و چرا احساس آرامش میکنی با انکه در آن جمع نیستی . بر حسب اتفاق به این سایت امدم . نامت را دیدم و خواستم سلامی عرض کنم امانوشته ات برایم جالب بود و جالبترو خوشحال کننده تر از اینکه دیدم خوشبختانه تایید صلاحیت نشده ای یا بقول خودت رد صلاحیت شده ای !!! و چرا خوشحال شدم ؟ خوشحال از اینکه صلاحیت تو را کسانی رد کرده اند که صاحب صلاحیت نیستند . خوشحال از اینکه این رد صلاحیت یعنی تو هم چنان خودتی ، تو همچنان ” مسعود جوزی ” هستی ، نه آنکه می خواهند باشی ! خودتی ، خود خودت . در بالا اشاره ای به دکترشریعتی داشتی ( همان بزرگمرد را میگویم ) با ارجاع به اندیشه های او میگویم که خوشحالم که صلاحیتت رد شد تا از اینکه زمانی با تو دوست بودم ( و شاید همچنان باشم ) بر خودم خرده نگیرم. روزگاری در صداوسیما برای تایید صلاحیتم ازمحله ی نوجوانی ام شروع به تفحص کردند سه نفر من را تایید صلاحیت کردند یک نفر سبزی فروشی بود که درمان خماری معتادان محل در لابه لای سبزی هاش بود ، دیگری آرایشگری که ساقی محل بود و اتفاقا ( شنیده ام ، تجربه اش را نداشتم ) مشربه هایش زبانزد بود و دیگری خشکشویی محل که بعدها متوجه شدیم در ترانسفر کردن بیوههایی که هنوز مجرد بودند زحمت میکشیده ، بقول مادرم که چه افراد خوشنامی پسرش را تایید صلاحیت کرده اند ، میبینی دکتر جان ! حالا گرفتی چرا خوشحالم از اینکه رد صلاحیت شدی ؟ صلاحیت تو را شعر هایت ، نوشته هایت ، کلا قلمت ! باید مشخص و معلوم کند نه چیز دیگری ! برو و خودت را باش کاین نیز عجیب تند میگذرد .
    چون ساقی مستی که کمی نیمه خماراست ، خمار باش !
    مجید میرزایی

دیدگاه خود را بیان کنید.