همان تدبیر، همان امید!/ دکتر مسعود جوزی
بدست پزشكان گيل • 30 ژوئن 2013 • دسته: تیتر اول٬ سرمقالهاز رییسجمهور منتخب چه میخواهیم؟
از رییسجمهور منتخب چه میخواهیم؟ همان تدبیر، همان امید! اینها را هم بهدلیل آن میگوییم که خودشان سر زبانها انداختهاند، وگرنه ما، جامعهی پزشکی کشور، کمروتر (و ناامیدتر) از آن هستیم که چیزی بخواهیم.
۱- تدبیر
تدبیر چیز پیچیدهای نیست که فقط از دولتمردان برآید. ما عوامالناس هم در زندگی روزمرهمان تدابیری داریم که در اصطلاح به آن «تدبیر منزل» میگویند:
روزی سه شیفت کار میکنیم تا چرخ «منزل» بچرخد؛
اگر ماهانه یک میلیون تومان درآمد داریم، برای خرج ۱۰ میلیون تومان در ماه برنامه نمیریزیم؛
اگر برای هدیهی تولد فرزندمان ۵۰ هزار تومان کنار گذاشتهایم، وعدهی کادوی ۵۰۰ هزار تومانی به او نمیدهیم؛
اگر قسط بانکمان عقب افتاده است، پردهی پذیرایی را عوض نمیکنیم؛
بین پسر و دخترمان فرق نمیگذاریم؛
یکیمان به بچه نمیگوییم برو درست را بخوان که آن یکی بگوید نه، الان وقت استراحت است؛
اگر بخواهیم برویم پیکنیک، راه نیافتاده روی مقصد توافق میکنیم تا توی ماشین دعوا نکنیم؛
اگر نتوانستیم برای ناهار گوشت بخریم، به خانم خانه ایراد نمیگیریم که چرا کوکوسبزی سر سفره آورده است؛
از آن طرف برای اینکه خودمان را پیش ایشان عزیز کنیم، پشت سر مادر و خواهرمان بد نمیگوییم (یا برعکس!) و…
این مجموعهای از تدابیر ریز و درشتی است که هر شهروند معمولی با متوسط ضریب هوشی ایرانی (که میگویند ۸۴ است) بهکار میگیرد و همانها را هم از دولتمردان هوشمندش انتظار دارد اما متاسفانه این انتظار کمتر برآورده شده است.
برای اینکه متهم به خروج از دایرهی اعتدال و انصاف نشوم، همینجا باید تاکید کنم که این «سوءتدبیر» اختصاص به کابینهی آقای احمدینژاد هم نداشته و دستکم نگارنده که تصادفاً از سال ۷۶ وارد فعالیتهای جدی صنفی- مطبوعاتی شده است، میتواند گواهی دهد که دو وزیر بهداشت دولت اصلاحات و تیم همراهشان هم در مسابقهی «بیتدبیری» چیزی از اسلاف و اخلاف خود کم نداشتهاند؛ اتفاقاً برعکس، بهعنوان مثال در برنامهی راهبردی «پزشک خانواده» که اجرای آن از ماههای پایانی دولت دوم اصلاحات شروع شده و در این مدت با نابهسامانیها و کژرویهای فراوان همراه بوده است، نخستین نشانههای تدبیر را در همین وزیر آخری دیدهایم که در چندماههی وزارت خود توانست «جاروی» تیم ۱۷ نفرهی بهداشت و درمان را از «دم موش» پزشک خانواده باز کند۱ تا قطار این طرح ملی روی ریل اصلی و عقلانی خود (آییننامهی اجرایی مادهی ۱۰ قانون بیمهی همگانی، مصوب ۱۳۷۴/۳/۲۴ هیات دولت) برگردد؛ یا همین استارت تشکیل شورایعالی بیمهی سلامت که خود بالاخره نویدی برای خروج از هرج و مرج فعلی است.
اما اینکه چرا اینطور است، دلایل بسیار دارد که در نهایت به آسیبشناسی عمومی مدیریت و دیوانسالاری کشورمان (چه پیش از آقای احمدینژاد و چه البته در دوران ایشان) برمیگردد؛ اما یک دلیل اختصاصیاش در حوزهی بهداشت و درمان، ناهماهنگی جزایر تصمیمگیر دولتی و غیردولتی است که گاه حتی چنانکه در سال ۹۰ در ماجرای طرح «پزشک امین» بین تامین اجتماعی و وزارت بهداشت اتفاق افتاد، به رویارویی کامل میکشد. (مثالها و تفصیل بیشتر هم بماند برای مقالههای بعد؛ بالاخره ایشان دستکم چهار سال دیگر هم رییسجمهورند!)
یک دلیل دیگر که در این یادداشت مختصر نیز نمیتوان از آن صرفنظر کرد، اعتماد محض مسوولان ارشد کشور به مدیران میانی و کارشناسان یا شبهکارشناسان دولتی است که در موارد بسیاری منجر به برآورد غیرواقعی از شرایط موجود و چالشهای پیشِ رو و در نتیجه اتخاذ تصمیمات غیرمنطقی میشود. این در حالی است که بهدلایل مختلف، از جمله صافیهای متعدد غیرعلمی، بسیاری از کارشناسان زبدهی حوزهی سلامت نخواسته یا نتوانستهاند به دستگاههای دولتی (چه رسد به سطوح فوقانی اجرا یا حتی مشاورهی آن) راه یابند و از سوی دیگر، برخی از مدیران و کارشناسان فعلی (در دولتهای مختلف) بهتجربه آموختهاند برای جلب حداکثر رضایت مقامات بالادست و مردم (دو راس از سه راس مثلث سلامت) میتوان برخی حقایق را ناقص، تحریف شده یا حتی وارونه جلوه داد و به نتیجهی دلخواه رسید. برای رفع این مشکل، میتوان دایرهی مشاوره را به نمایندگان صنفی جامعهی پزشکی (سازمان نظام پزشکی و انجمنهای علمی) که در میانشان کارشناسانی آگاه و امین حضور دارند، گسترش داد.
۲- امید
جامعهی پزشکی ناامیدترین جامعهی کشور است. این را آمار پزشکانی میگوید که در سالهای اخیر ساک سفر بسته و رفته یا در صف مهاجرتاند تا بخت خود را در سرزمینی دیگر آزمایش کنند؛ پزشکانی که ملت ایران برای آموزش آنها هزینههای بسیار کرده (از هزینهی تحصیل در دانشگاههای دولتی گرفته تا تامین ارز دانشجویی) و اکنون کانادا و استرالیا و… بهرایگان و تنها پس از یکی دو دورهی آموزشی یا آزمایشی از توانمندی علمی و مدیریتیشان سود میبرند. تازه این هزینهی مادی همهی فاجعه نیست. این مسافران، حتی اگر مدرک و توانایی پزشکیشان را هم در نظر نگیریم، بخشی از سرمایهی ارزشمند انسانی ایران ما و از نخبهترین و فرهیختهترین شهروندان این کشورند که نبودشان در سطوح مختلف به جامعهی ما آسیب فراوان میزند. همان ضریب هوشی ۸۴ که در ابتدای این یادداشت گفته شد، بخشی ناشی از مهاجرت این نخبگان (و البته خروج دایمی ذخیرهی ژنتیکشان از کشور) است که کمکم جامعهی ما را تبدیل به دیگ آبگوشتی میکند که گوشتهایش را با ملاقهی مهاجرت کشیده و تقدیم به بیگانگان کردهایم.
اینکه چرا پزشکان اینچنین ناامیدند، باز هم دلایل متعدد دارد، اما نخستین و سادهترین پاسخی که میتوان تقدیم آقای رییسجمهور کرد «نبود امنیت شغلی» است؛ نگرانیای که البته جامعهی پزشکی سالهاست که با آن روبهروست، یعنی از همان سالهایی که بدون توجه به ایجاد ظرفیت اشتغال متناسب، معقول و مفید برای فارغالتحصیلان رشتهی پزشکی، سیاست «تولید انبوه پزشک» بهعنوان درمان تمام بیماریهای نظام سلامت کشور تبلیغ و اجرا شد. اما در سالهای اخیر ارایه و اجرای پیدرپی طرحهایی چون «پزشک معین» و «پزشک امین» و نسخههای معیوب و آشفتهی طرح «پزشک خانواده» این نگرانیها را تشدید کرده است؛ بهویژه که مجریان این طرح (باز هم تاکید میکنم که در هر دولتی و همانطور که پیشتر گفته شد برای خوشآمد مدیران بالادستی و مردم) بارها در لفافه یا حتی بهصراحت اعلام کردهاند تنها اولویتشان مردم است و وظیفه و دغدغهای در برابر اشتغال پزشکان «مازاد بر نیاز» این طرحها یا آنانی که زیر بار قراردادهای یکطرفه و غیرمنطقیشان نمیروند، ندارند.
وقتی صحبت از «فرار مغزها» میشود، گاه برخی پوزخندی میزنند که: «اگر نمیخواهند در هنگام نیاز بهدرد کشورشان بخورند، همان بهتر که بروند!» حالا یکی این معما را حل کند که: «وقتی کشورشان به آنها نیاز ندارد، چرا بمانند؟»
تدبیر و امید!
اما همهی اینها که نوشتم بدین معنی نیست که امیدی به بهبود اوضاع نمیرود. یک دلیل واضح برای امیدواری همین که در هشت سال اخیر نمونهی منحصر بهفردی از مدیریت را آزموده و ظاهراً همه در ارزیابی نتایج حاصل از آن اجماع داریم. دلیل دیگر هم سرمایههای ارجمند و بیکران مادی و معنوی این کهن سرزمین مادری است که در سایهی تدبیر راه را برای هر امیدی میگشاید. بههرحال اکنون همه منتظر کلید آقای روحانی هستیم:
دارم امید بر ین اشک چو باران که دگر
برق دولت که برفت از نظرم، باز آید! (حافظ)
۱- این تعبیر دقیق و زیبا از خانم دکتر رخشانی، معاون بهداشتی ایشان است. همینجا هم میخواستم از وزیر آیندهی بهداشت استدعا کنم از تجربیات دکتر طریقت منفرد، بهعنوان کارشناس خبرهای که چند ماهی نیز توانست میدان اجرا را بیازماید، بهره برد.
این یادداشت در هفتهنامهی «سپید» هم منتشر شده است.

پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل