معادلات نظام سلامت پیچیده است!/ مبارزان مجازی در جهان سهبعدی/ دکتر مسعود جوزی
بدست پزشكان گيل • 27 دسامبر 2014 • دسته: تیتر اول٬ سرمقاله۱- از خیالی صلحشان و جنگشان…
همین حالا وایبرت را باز کن؛ به هر گروه صنفی پزشکی که خواستی برو: متخصصان رادیولوژی فارس، پزشکان عمومی گیلان، داروسازان آذربایجان غربی… کمی صفحه را بالا و پایین کن… حتماً یکی دارد به وزیر بهداشت و برنامهی تحولش بد و بیراه میگوید؛ به پزشک میلیاردری که عجیب ضد پزشک است (در صفحات مختلف: «ضد رادیولوژیست»، «ضد پزشک عمومی»، «ضد …») و آمده تا این قشر فرهیخته را نابود و جامهی سپید و مقدسشان را لکهدار کند. حتی در یکی از گروههای وایبری دیدم همکاری حد خشونتهای کلامی را هم رد کرده است: «اگر کسی ترورش هم بکند بهش حق میدهم!» چه کاری داده دست ما این «برنامهی تحول نظام سلامت»! برنامهای که از بس تکهتکه و پیچیده است، هر کسی حوصلهی مطالعهاش را ندارد اما آنقدر مهم هست که همه نگرانش باشند و دربارهاش حرف بزنند.
۲- غر زدن غیرمبتنی بر شواهد
اینکه هر حرفی را در صف نانوایی از پیرمردهای زنبیل بهدست یا در حین سبزی پاک کردن از مادران خانهدار بشنوی چندان آزارنده نیست. بالاخره آدمیزاد است دیگر؛ حرف نزند دلش میترکد. علیالخصوص در هنگامهی آشوب و غوغا که بهقول علی (ع) حق و باطل بههم میآمیزد، آدم بیشتر دنبال همدل و همزبان میگردد تا ترسهای درونش فرو بنشیند. اما آیا برای آدمهای تحصیلکردهای که باید گفتهها و نوشتههایشان بیشتر بر پایهی اندیشه باشد تا احساس، آن هم پزشکان که قضاوت مبتنی بر شواهد را آموختهاند، آن هم نمایندگان صنفی جامعهی پزشکی که باید گل سرسبد و «عقل منفصل» این جمع باشند، «هر حرفی» زدن پسندیده است؟
اگر از این یادداشت، تایید کامل «برنامهی تحول نظام سلامت» یا شبههی تنگنظری و انحصارطلبی در نقد آن برداشت شود، بدون شک نویسنده در ارایهی منظور خود ناتوان بوده است. البته که میتوان مخالفت و انتقاد کرد. نقد نهتنها «حق» که «وظیفه»ی ما هم هست. نویسندهی این چند خط خود تنها دو هفته پس از رونمایی از این برنامه یکی از اولین نقدها را بر آن در هفتهنامهی «سپید» منتشر کرده است. در همین شمارهی «پزشکان گیل» که در دست دارید نیز ۸-۷ یادداشت و بیانیه و… در نقد این برنامه منتشر شده است. اما باید نقدهای خودمان را جدی بگیریم. باید خودمان را جدی بگیریم. پشت این انتقادها باید بررسی و مطالعه هم باشد. آدم دلش میسوزد وقتی از دهان فلان فعال صنفی حرفی میشنود که باید در صف نانوایی شنید. آیا واقعاً میشود فقط به شنیدههایی که در هر فاصلهی «از گوش تا زبان» درصدی از دقت و صحتش کم میشود، اعتماد کرد؟ نباید درخواست «منبع» کرد و روایی و نارواییاش را بهکمک دیگر منابع در دسترس سنجید؟ نباید بهمحض شنیدن هر نقل قول، اصل آن را در خبرگزاریها یا نسخههای آنلاین مطبوعات جستجو کرد؟ نباید پیش از اظهار نظر دربارهی هر خبر، لحظهای به تفکر گذراند و بهدور از احساسات آن را «تحلیل» کرد؟
«برنامهی تحول نظام سلامت» از مصادیق بارز بههم آمیختن حق و باطل است. چندین و چند دستورالعمل و برنامهی پاره پاره و جدا از هم که در چند مقطع زمانی با فاصلهی چند ماهه ابلاغ شده و هر کدام بخشی از نظام آشفته و پیچیدهی سلامت کشور را نشانه رفته است. میتوان با هر یک از این دستورالعملها و برنامهها موافق یا مخالف بود ولی بهتبع پیچیدگی موضوع مورد بحث، خود برنامه هم آنچنان پیچیده است که حتی با ساعتها مطالعه و بحث و گفتوگوی کارشناسی، باز هم برای نظر دادن دربارهی هر بخش از آن باید با احتیاط سخن گفت و منتظر شنیدن نظر مخالف ماند. حالا حساب کنید گوینده بدون صرف وقت و مطالعه و صرفاً از روی شنیدهها یا خواندن تیتر روزنامهها بخواهد اظهار نظر کند و علاوه بر آن، هر صدای مخالفی را به برچسبهای «دولتی بودن» و سرسپردگی و ضد پزشک بودن بنوازد.
۳- مبارزان وایبری
تکنولوژی همهی کارها را آسان کرده است! اصطلاح «وب ۲/۰» ساختهی ذوقزدگی روزهایی است که هر کاربر اینترنتی دریافته بود خود میتواند تولید کنندهی محتوا هم باشد؛ میتواند با هزینهی نزدیک به صفر، روزنامه، رادیو یا تلویزیون اینترنتی خود را راه بیاندازد و در سراسر گیتی دنبال مخاطب باشد. این امکانات گسترده بهزودی بهدرون گوشیهای موبایل سرازیر شد. حالا همهچیز در دسترستر بود: شبکههای اجتماعی موبایلی فراگیر شد؛ وایبر جای فیسبوک را گرفت… و گروههای ۱۰۰ نفره! میتوانی با چند کلیک گروه تشکیل دهی و چه امکانی بهتر از این برای فعالان اجتماعی و صنفی؟
اما… همیشه پای یک «اما» در میان است؛ بهویژه در این گوشهی دنیا اغلب اینطور است. وایبر ظرفی است که توی آن هر چیزی میشود ریخت و روی گوشی موبایل هم کمتر کسی حوصلهی خواندن حرفهای جدی «حوصلهسربر» و «قلمبه سلمبه» دارد؛ شایعه و حرفهای خالهزنکی همیشه شیرینتر است! این است که اگر کمی آسانگیر و بیمبالات باشی، همان غر زدنهای صف نانوایی و درد دلهای خالهزنکی راست مینشیند توی گوشی و روی صفحهی وایبر تا دست بهدست فوروارد شود. و چنین است که بهجای «تحلیل»، شعار و بهجای «آگاهی»، جهل و شایعه فراگیر میشود.
تازه این کوچکترین آسیبشناسی «مبارزهی وایبری» است: همین که چند خط نوشتن در فضای محدود وایبر جایگزین نوشتن متنهای مستدل تحلیلی در رسانههای تاثیرگذارتر و پرمخاطبتر شود… همین که چند کلیک و «مبارزهی مجازی» آسان جای همهی اشکال متنوع (و البته سختتر) کنشهای اجتماعی و صنفی از جمله ارتباط موثر با همکاران، نهادهای صنفی یا مسوولان دولتی و ارایهی نظرات کارشناسی به آنها را بگیرد… همین که دار و دستهای باشد و «ادمین محترم» و بازتولید روابط «پهلوان- نوچگی» و چرخهی بستهی تنگاندیشی… همین که بازار «احسنتگویی» و «لایک» داغ باشد و هر که صدایش به مخالفخوانی و عوامفریبی بلندتر، محبوبتر و «لایکخور»ش بیشتر… همین که چون چشم چشم را نمیبیند، هر کاربر تنها شمارهای یا اسمی و عکسی بر صفحهی موبایل باشد و نه آدمی از جنس گوشت و پوست و استخوان تا هر گاه شبههی مخالفت رفت، هر گونه خشونت کلامی، از تحقیر و توهین تا افترا و اتهام و نفرتپراکنی روا باشد… همین که شبها چند نفری بشود تمام اشکال مبارزه از ارسال پیامک اعتراضی به وزیر تا تحصن در حیاط وزارتخانه و مجلس (و ترور!) را دوره کرد و صبح کیف به دست «مثل بچهی آدم» سر کار رفت… و این است «دنیای این روزای ما»!
۴- شب تاریک و بیم موج و…
در انتخابات اخیر ریاست جمهوری، تلویزیون ابتکار جالبی داشت؛ طرح سوالات دو گزینهای یا «بله یا خیر» که در ظاهر آسان و پیش پا افتاده مینمود: اینکه مثلاً شب عید واردات میوه را آزاد کنی تا سیب و پرتقال ارزان شود یا جلوی واردات را بگیری تا کشاورزی ملی لطمه نبیند. این ابتکار البته با مخالفت نامزدهای محترم ناکام ماند ولی دشواری تصمیمگیری و قبول مسوولیت در برابر هر تصمیم بهظاهر ساده را برای مخاطب آشکار کرد. صفحهی موبایل دو بعدی و کوچک است و در آن همهچیز مینیاتوری و ساده بهنظر میرسد، اما جهان واقعی سهبعدی و عرصهی پیچیدهی انتخاب بین ممکنها و پذیرش مسوولیت تبعات خواسته و ناخواستهی این انتخابهاست. در این میان، معادلات نظام سلامت امروز ما با وجود جزایر متعدد تصمیمگیری و مشکلاتی که از نسلها پیش به ارث رسیده (بهویژه طرحهای جورواجوری که در یک دههی گذشته اجرا شده) واقعاً پیچیده است. ما، در مقام فعال صنفی، البته شاید نتوانیم از هر بخش کوچک و مجزایی از آن سر در آوریم تا برایش برنامهای مدون و کامل بنویسیم، اما لازم است فرصتی برای مطالعه دربارهی مباحث عمدهی آن کنار بگذاریم تا دستکم مدلهای مطلوب خود را در ذهن داشته باشیم. لازم است در این بیابان تاریک و بینشان، قطبنما و نقشهی راهی در ذهن داشته باشیم. لازم است راهبرد (استراتژی) داشته باشیم تا در هر مورد خاص بتوانیم راهکار (تاکتیک) مناسب برگزینیم. حالا گیرم اینگونه نبود و فرصت و حوصلهی مطالعه نداشتیم؛ دستکم اظهار نظر نکنیم. فضیلت سکوت و «نمیدانم» گاه از هر دانشی بالاتر است؛ بهویژه در این روزهای گذار، در این روزهایی که سرشت و سرنوشت طب ملی و بهتبع آن آیندهی شغلیمان در حال دگرگون شدن است؛ در این روزهای «شب تاریک و بیم موج و…» که حتی ناخدا از ادامهی راه بیمناک است و همه باید ششدانگ هوش و حواسمان جمع باشد تا به بیراهه نیافتیم. اگر مسوولانه نیاندیشیم و نگوییم و ننویسیم، همین میشود که نباید باشد. یکی برایمان متن مینویسد، ما فوروارد میکنیم. پیادهنظام میشویم؛ آن هم پیادهنظام سودجوترین و نابهکارترین بازیگرانی که در این آشفتهبازار نظام سلامت گویی تنها کسانی هستند که واقعاً میدانند چه میخواهند و چه باید بکنند.
پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل