احترام از دست رفتهی جامعهی پزشکی/ امضا محفوظ
بدست پزشكان گيل • 5 نوامبر 2013 • دسته: ویژه درمان و درمانگران ترک اعتیاد در استان گیلان٬ یادداشتمن یک پزشک عمومی هستم. چند سال اول فارغالتحصیلی در مطب همکاران کشیک میدادم و پس از آن مطب ترک اعتیاد باز کردم. در تمام این سالها بهعنوان یک پزشک در محل کار و بیرون (از سوپرمارکت محل گرفته تا مدرسهی فرزندانم، از ادارات دولتی و بانکها تا نمایشگاه اتومبیل) همهجا با شنیدن نام شغلم احترام دیدهام و اگرچه همیشه این پرسش خاص همراه من بود که «تخصصتان چیست!» اما بهقول سعدی قدر دیدهام و بر صدر نشستهام. اما چند صباحی است در کار برخی ادارات مرتبط به خودمان ماندهام. از همکاران و مسوولین ذیربط اداری گرفته تا بازرسینی که برای اصلاح نواقص به مطبها مراجعه میکنند و حتی دیگر کارمندان سادهی ادارات بدرفتاری میبینیم. علت این بیمهریها چیست؟
اگرچه در بین تمام گروههای کاری همیشه عدهای متخلف وجود دارند اما این دلیل نمیشود که همه را به یک چشم دید و به یک چوب راند. سالها بازرسان بیمه به مطبهای ما میآمدند اما شان ما حفظ میشد. بازرس ایرادش را میگرفت و منتقل میکرد و تو بودی و یک دکتر همشانت که در اداره جواب بدهی. امروز در مطب نشستهای، گروهی وارد میشوند بهقصد ایرادگیری. حاضر به شنیدن نیستند، کاوش میکنند و میگردند گویا به تیر مقصر پیدا کردن آمدهاند. حرف میزنی، میشنوی «ما کار خود را بلدیم»؛ در حالی که خیلی وقتها هم بلد نیستند؛ فقط از روی چند خط و نقطه راه میروند و انعطافپذیری پزشک در مقابل بیمارش را درک نمیکنند. من شخصاً موافق مبارزه با تخلف هستم، چرا که کار در محیط امن راحتتر است. بهعنوان مثال در همین مدت زمان کوتاه از راهاندازی نرمافزار و سایت ثبت بیماران، اگرچه بهعلت حذف بیماران مشترک طی مدت کوتاهی از تعداد بیماران کم شد، اما خوشبختانه بهعلت کم شدن دارو در بازار آزاد، بیماران واقعی به مطبها رو آوردهاند.
بخش دیگر این بیاحترامیها و بدرفتاریها در حوزهی مراجعه به معاونت دارو برای دریافت سهمیهی داروست که خود داستانی دارد. گرچه در مدت یک سال اخیر تا حدی تغییرات مثبت انجام شده، اما باز هم روز دارو گرفتن برای خود جهنمی است. آنچه در نگاه اول بهچشم میآید صفهای شلوغ و طولانی مراجعین و تعداد کم نیروهای اداری است. پرسنل انگشتشماری که همزمان باید چند کار را انجام دهند و متاسفانه توانایی آن را ندارند. یک نفر همزمان مسوول تعیین سهمیهی دارویی، نظارت، شمارش داروهای تحویلی و… است. از سویی، تغییر زودهنگام بخشنامهها و دستورالعملها مزید بر علت است. هر دفعه که برای دریافت داروی ماهانهات مراجعه میکنی، قانون عوض شده است. پیامک زدهاند؛ اگر نرسیده به کسی مربوط نیست. مثلاً لازم است فلان فرم را تکمیل کنی یا بهمان آمار را همراه داشته باشی و اگر نداری، به پرسنل مربوط نیست. به او گفته شده و او ذرهای قدرت پردازش، تصمیمگیری و انعطاف ندارد. از طرفی روسای محترم هم اکثر اوقات حضور ندارند. مسوول مستقیم حضور ندارد، جانشین رفته داروخانهاش را باز کند و برگردد، نفر سوم هم فقط میتواند بهجای ایشان امضا کند. چارهای نیست، بروید فردا بیایید. حالا اگر از شهرستان آمده باشی که نمیدانم چه شود.
از سویی، گویی هدف ما از ارایهی خدمت گم شده است. همه معتقدند که باید در این معاونت آپولو هوا میشد، اما حالا آنها ماندهاند و جمعی دکتر ترک اعتیاد! که کار این معاونت را صدچندان کردهاند و لابد اضافهکارشان را هم ما باید بدهیم. من منکر کار زیاد این گروه نیستم و بارها شاهد بودم که برخی پرسنل تا آخرین لحظهی ساعات اداری و گاه فراتر از آن به ارایهی خدمت میپردازند، اما تاوان برنامهریزی غلط مسوولین را نباید ارباب رجوع بدهد. وقتی با نوبتدهی از قبل، تعداد مراجعین یک روز مشخص است، باید برنامهریزی مناسب هم صورت گیرد. مرخصیهای آن روز باید با جایگزینی پرسنل همراه باشد. مسوول مربوط یا جانشین مناسب وی حضور داشته باشند، چرا که پزشکان یا نمایندگان آنها از سراسر استان مراجعه میکنند.
از سوی دیگر، مشکلات بیشماری چون نیاز مراجعه به چند جای مختلف در یک روز، مثل تحویل پوکه در خارج از شهر (که ساعت کار پرسنلش تازه از ۹ شروع میشود)، ناهماهنگی بین معاونتها در ارسال بهموقع آمار مورد نیاز، تصمیمهای قائم بهشخص و محدودیتهای زمانی و مکانی مثل نبود جای پارک، نبودن صندلی کافی برای نشستن و… همه بهاندازهی کافی محرک اعصاب هست. حال حضور نگهبانی که برای آوردن ماشین به داخل حیاط خالی معاونت برای بار زدن دارو احتیاج به رویت ویزای شینگن دارد و گویی نگهبان کاخ مرمر است هم میشود قوز بالاقوز. اینجاست که متاسفانه برخی همکاران فرهیختهی ما کسری شفت را سر فومن میزنند و تمام عصبانیت ناشی از قانونهای عجیب و غریب، نبود مسوول پاسخگو، نرسیدن بهموقع آمار و… را با رفتاری ناشایستتر سر نگهبان خالی میکنند و بقیه شاهد ماجراهایی خواهند بود که در شان هیچ فردی نیست تا چه رسد پزشکان. نمیدانم شاید هر کدام در ذهن خود میگویند اگر میشد…
دربارهی این نامهی «امضا محفوظ» یادداشتی نوشتهام که در اینجا میخوانید. (م. ج)
پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل