پزشکان گیل

ماهنامه جامعه پزشکی گیلان

طبابت آرامش خیال می‌خواهد/ دکتر مسعود جوزی

بدست • 5 نوامبر 2013 • دسته: ویژه‌ درمان و درمانگران ترک اعتیاد در استان گیلان٬ یادداشت

نامه‌ای که در صفحه‌ی پیش خواندید، حدود دو سه ماه قبل به مجله رسید، اما با توجه به این‌که از یک‌طرف به‌تازگی تغییراتی در معاونت‌های دارو و غذا و درمان دانشگاه علوم پزشکی گیلان به‌وجود آمده بود و از طرف دیگر مذاکرات نمایندگان شورای هماهنگی انجمن‌های پزشکان عمومی گیلان (کمیته‌ی درمانگران اعتیاد) با این معاونت‌ها برای بهبود اوضاع ادامه داشت، تصمیم گرفتم در انتشار آن عجله نکنم. ولی متاسفانه بهبود اوضاع به آن سرعت که پیش‌بینی می‌شد اتفاق نیافتاد که هیچ، مشکلات جدیدی هم بروز کرد. این بود که در نهایت تصمیم گرفتم علاوه بر انتشار این نامه، نظرات خودم را هم در این‌باره بنویسم؛ با این امید که شاید کمکی باشد به دوستان و همکارانم در دانشگاه علوم پزشکی گیلان و سایر مراکز مربوطه که اطمینان دارم آن‌ها هم از این مشکلات به‌تنگ آمده‌اند و متاسفانه شاید ته دل‌شان به این نتیجه‌ی ناصواب رسیده باشند که ای‌کاش اصلاً از ابتدا این بخش از مبارزه با اعتیاد (به‌عنوان یک معضل فراگیر بین بخشی) به وزارت بهداشت سپرده نمی‌شد! با این امید مضاعف که دوستانم «از راست نرنجند»، نظراتم را با یک مقدمه شروع می‌کنم و در دو بخش دارو و درمان ادامه می‌دهم.

مقدمه: درمانگران اعتیاد و حمله‌ی گازانبری
احتمالاً در مناظرات انتخاباتی با اصطلاح «حمله‌ی گازانبری» آشنا شده‌اید. درمانگران اعتیاد (پزشکان شاغل در مراکز درمان سوءمصرف مواد) در استان گیلان در یک حمله‌ی گازانبری گیر افتاده‌اند که یک لبه‌ی آن ابعاد ملی و دومی استانی دارد:
الف. جای انکار نیست که متاسفانه در سال‌های اخیر برخی از متخلفان در لباس پزشک شاغل در مراکز درمان سوءمصرف مواد مرتکب تخلفات و جرایمی شده‌اند که شوون طبابت که هیچ، شوون انسانیت را هم لکه‌دار کرده است. این‌که چرا چنین اتفاقی افتاده و چه کسانی در بروز آن مسبب یا مقصر بوده‌اند، موضوع این بحث نیست و پیش‌تر به آن پرداخته‌ایم.۱ این تخلف‌ها برای هر ناظری آزارنده و ناگوار است ولی در این میان پزشکان «غیرمتخلف» و پاک‌دست شاغل در این مراکز آسیب مضاعف دیده‌اند: از یک طرف در همان زمان اوج این تخلفات خون دل می‌خوردند که چرا کسی با این کژروی‌ها که با بر هم زدن اعتماد متقابل بین درمانگران و بیماران، روند معمول درمان در کلینیک‌های غیرمتخلف را مختل کرده است برخورد نمی‌کند و از سوی دیگر حالا که تشت رسوایی خلاف‌کاران از بام افتاده است از این در عذاب‌اند که چرا کسی بین آنان و آن جماعت بدکار فرق نمی‌گذارد و چرا همه (از مردم و همکاران جامعه‌ی پزشکی گرفته تا مسوولان استان و دانشگاه و حتی کارمندان جزء ادارات ذی‌ربط) خوب و بد را به یک چشم می‌بینند؛ حال آن‌که همکارانی که در آن بلبشوی کاستی نظارت سال‌های پیش از منافع کلان و وسوسه‌انگیز کژروی چشم پوشیده و از این آزمون شخصیتی پاک و سربلند برآمده‌اند اگر شایان تقدیر و سپاس هم نباشند، بی‌شک لایق بی‌مهری و سوءظن نیستند.
ب. در استان گیلان متاسفانه آلوده شدن انگشت‌شماری از مدیران و کارکنان معاونت‌های درمان و دارو و غذای دانشگاه به این ناهنجاری‌ها، اوضاع را از آن هم که بود، بدتر کرد. متخلفان البته برکنار شدند۲ ولی آن چه برجا ماند، نگاه منفی مجموعه‌ی دانشگاه علوم پزشکی گیلان است به هر چه نامی از «ترک اعتیاد» دارد. به‌ویژه از ریاست محترم این دانشگاه سخنان عجیبی در مورد درمانگران اعتیاد نقل می‌شود که امیدوارم دروغ باشد، ولی در هر حال حاکی از بی‌اعتنایی مجموعه‌ی دانشگاه به مشکلات درمانگران است لابد با این توجیه که «حق‌شان است»! این نگاه منفی متاسفانه اثرات ناگواری بر مجموعه‌ی فعالیت‌های مربوط به این حوزه‌ی درمانی (ملی و راهبردی!) گذاشته که در چند ماه اخیر اوضاع را کاملاً بحرانی کرده است.۳ در تازه‌ترین نمونه، ظاهراً پول داروی متادونی که درمانگران اعتیاد نقداً از دانشگاه خرید کرده‌اند، به شرکت‌های پخش دارو پرداخت نشده است و در نتیجه این شرکت‌ها به‌دلیل عدم وصول مطالبات میلیاردی خود، از فروش متادون به دانشگاه علوم پزشکی گیلان سر باز می‌زنند.

مشکلات دارو: متادون نیست!
انصاف باید داد که اصلاحاتی در روند توزیع دارو بین مراکز از چند ماه آخر فعالیت معاونت قبلی دارو آغاز شد که به‌ویژه با آغاز به‌کار معاونت فعلی بیشتر به‌چشم آمد. اما مشکلات فعلی که یک‌باره چند برابر هم شده است، نه در این معاونت که از دو سو در همان نگاه منفی مجموعه‌ی دانشگاه علوم پزشکی گیلان (به‌ویژه ریاست و معاونت توسعه‌ی مدیریت و منابع) ریشه دارد:
الف. وقتی به‌دلیل اختلال در تولید و توزیع متادون (در سطح کشور) و نیز مشکلات مالی گفته شده در بند پیش (در سطح استان)، توزیع داروی متادون بین مراکز از روند معمول ماهانه (یا سه ماهانه در برخی استان‌ها) به هفتگی می‌رسد، به‌دلیل چهار بار مراجعه‌ی همکاران درمانگر یا نمایندگان آنان برای طی مراحل اداری دریافت دارو در طول ماه، در بهترین شرایط، ازدحام در محوطه‌ی کوچک و نامناسب ساختمان قدیمی این معاونت، به چهار برابر سال گذشته می‌رسد. این در حالی است که به‌دلیل همین ازدحام، روند معمول اداری حتی کندتر از پیش می‌شود و اختلالِ پیش آمده و زمانِ صرف شده برای تهیه‌ی دارو بسیار بیشتر از چهار برابر سال گذشته است.
ب. در این‌که کارمندان معاونت دارو با نهایت حسن نیت و دلسوزی و تلاش فراوان سعی می‌کنند بار کج تحویل دارو را در این شرایط نابه‌سامان به منزل برسانند، شکی نیست. ولی مگر می‌توانند!؟ در این معاونت نه تعداد کارکنان به تعداد کافی است و نه شرایط سنی این عزیزان به‌گونه‌ای است که از پسِ این حجم کاری زیاد و در عین‌حال دقیق و پرمسوولیت برآیند؛ در حالی که در معاونت‌های دیگر دانشگاه (به‌شهادت همکاران دانشگاهی) بسیارند پرسنلی که شنیده می‌شود گاهی از بیکاری حوصله‌شان سرمی‌رود. شاید مدیریت دانشگاه برای عدم انتقال نیروی جدید و زبده به معاونت دارو پاسخ قانع کننده‌ای داشته باشد.

مشکلات درمان: فوتبال روی تخته سیاه!
در بخش درمان نیز انصافاً اوضاع با دو سه سال پیش قابل مقایسه نیست. راه‌اندازی نرم‌افزار ثبت بیماران، به‌کارگیری کارکنان جدید برای نظارت و کاهش فاصله‌ی زمانی بین بازرسی‌ها، قانون‌مند شدن مراحل اداری و… همه از تحولات مثبت یک سال اخیر است. تنها نکته‌ای که متاسفانه گاه باعث ایجاد نارضایتی می‌شود، برخورد بازرسانی است که البته با حسن نیت ولی بدون احاطه بر ظرایف طبابت (آن هم در مواجهه با بیماران مبتلا به سوءمصرف مواد) قصد ارزشگذاری بر کار پزشکان دارند۴ و متاسفانه همان نگاه منفی پیش‌گفته در این مورد نیز مزید بر علت است. نظارت از روی چند دستورالعمل، حتی اگر با دقت کافی همراه باشد، در نهایت به آموختن فوتبال از روی تخته سیاه (و بدون تمرین و تجربه‌ی زمین چمن) می‌ماند؛ حال آن‌که با استفاده از همکاران پزشک آشنا به این حوزه‌ی درمانی در تیم‌های نظارت، می‌توان بر کیفیت نظارت و در نتیجه کیفیت ارایه‌ی خدمت در مراکز افزود؛ کاری که پیش از این هم سابقه داشته است.

نتیجه: طبابت آرامش می‌خواهد
نتیجه بسیار ساده است. نظارت‌ها را تشدید کنید؛ با متخلفان شدیداً (و البته قانون‌مند) برخورد کنید؛ ولی در عوض به آن‌ها که در کمال سلامت و پاکی در صف مقدم مبارزه با اعتیاد قرار دارند و به‌گواهی آمار، حاصل عملکرد‌شان در برخورد با این معضل اجتماعی و کاهش آسیب آن از هر نوع برخورد دیگری (از زندان و داغ و درفش گرفته تا کمپ‌های جورواجور و…) اثربخش‌تر بوده است، نگاه منفی نداشته باشید.
طبابت آرامش خیال می‌خواهد. وقتی از شش روز کاری هفته دو روزش را درگیر دارو گرفتن باشیم و چهار روز دیگر را در نگرانی این‌که آیا سهمیه‌ی داروی‌مان تا سر هفته می‌رسد یا نمی‌رسد، یا سر و کله زدن با بیمارانی که با هر بار تبدیل شربت متادون (سفید یا زرد!) یا قرص (داروپخش یا مهردارو) باید دوزشان را کم و زیاد کنیم تا ماده‌ی موثر دارو ثابت بماند، دیگر توان و فرصتی نمی‌ماند برای آن‌چه به‌عنوان طبیب می‌توانیم برای بیمار‌مان انجام دهیم.
درمان نگهدارنده با متادون در بسیاری از کشورها نتایج درخشانی به‌بار آورده است؛ چرا در ایران عزیز ما این‌گونه نباشد؟

۱٫ تاریخچه‌ی ۱۵ سال درمان سوءمصرف مواد در استان گیلان، پزشکان گیل، ش ۱۱۱، بهمن ۱۳۹۱ (pezeshkangil.com/?p=3687)
۲٫ متاسفانه در مورد میزان این تخلفات یا حتی صحت و سقم آن هیچ‌گاه شفاف‌سازی نشده است. همه‌ی آن‌هایی که شنیده می‌شود متخلف بوده‌اند هم‌اکنون در بخش‌های دیگر دانشگاه بر سر کارند. گو این‌که براساس یک قانون نانوشته در ادارات ایران، متخلف یا حتی مجرم اخراج نمی‌شود بلکه از اتاقی به اتاق دیگر (یا بیکار و سرگردان در راهروی حد فاصل بین اتاق‌ها) منتقل می‌شود!
۳٫ جالب این‌که در یک سال اخیر بسیاری از مدیران فعلی و پیشین دانشگاه نیز کلینیک درمان سوءمصرف مواد تاسیس کرده‌اند، ولی این نگاه تغییر نکرده است. از آن‌سو اما این شائبه را در برخی دیگر از درمانگران به‌وجود آورده است که: آیا کلینیک این بزرگان نیز به‌همین دقت و سختگیری نظارت می‌شود؟
۴٫ فرض کنید بازرسی در اتاق عمل، کتاب «شوارتز» در دست، ظرایف تکنیک‌های جراح را زیر سوال ببرد؛ بعید می‌دانم سالم از آن اتاق بیرون بیاید!

برچسب‌ها: ٬

دیدگاه خود را بیان کنید.