دو نویسنده/ دکتر امید زرگری
بدست پزشكان گيل • 10 جولای 2014 • دسته: صفحه آخر٬ يادداشتهااول از همه باید بگوییم این که اصلاً و اساساً آدمی پیدا شود و این قلمیجات نیمبند ما را بخواند، بهخودی خود بسیار اسباب شگفتی است! چه رسد به آنکه کسی بهخود زحمت بدهد و مطلبی هم در مورد آن بنویسد. دوستان نزدیک میدانند که از جملهی نواقص مادرزادی متعددی که ما به آن مبتلا هستیم یکی هم این است که نمیدانیم جواب تعارف را چگونه بدهیم. بنابراین حقیقتاً بدون آنکه قصد جبران کردن داشته باشیم، باید بگوییم ما هم از نوشتههای این جناب هادیخان میرزانژاد موحد و البته دکتر مداح عزیز و سایر همکاران لذت وافر میبریم. چندین بار هم بهطرق مختلف در پرده و آشکار از این آقای سردبیر محترم خواستهایم سفرهای بگستراند و ولیمهای بدهد تا اسباب آشنایی بیشتر دوستان مهیا شود اما نامرد گوشش بدهکار این حرفها نیست که نیست!
باز هم بگذریم… عادتاً به هر سفری که میرویم کتابی هم متناسب با حال و هوای آن سفر همراه خود میبریم. معمولاً اینطوری حال بیشتری با سفر و کتاب میکنیم. این شد که در سفر تابستانی به ترکیه هم بهدنبال کتابی همساز با فضا میگشتیم. چند سال پیشتر اگر بود، لابد اشعار ناظم حکمت یا شاید کتابی از یاشار کمال را با خود میبریم، اما طی چند سال اخیر نام اورهان پاموک خیلی بهگوشمان خورده بود و واقعیت آن هیچ کتابی هم از او نخوانده بودیم و احساس خفت میکردیم! این بود که «نام من سرخ» را انتخاب کردیم و از همان فرودگاه سردار جنگل به خواندنش آغازیدیم (و چه حالی میدهد از فرودگاه شهر خودت یکراست به تعطیلات بروی!).
اتفاقاً از فصل اول داستان هم که از زبان یک جسد نقل میشود خیلی خوشمان آمد و خیلی زود سبک و نبض داستان دستمان آمد. اینکه بخشی از فضای داستان هم در ایران میگذرد قاعدتاً باید ما را برمیانگیخت که با شوق بیشتری به خواندن کتاب ادامه دهیم اما آرام آرام داستان شبیه کتابهای «قصههای خوب برای بچههای خوب» شد! القصه حوصلهمان سر رفت و مثل خیلی کارهای دیگرمان کتاب نیمهتمام باقی ماند. شاید از علایم پیری باشد، شاید هم اصلاً بیماری جدیتری در کار باشد! اما بههرحال کتاب راست کار ما نبود. خوشبختانه ما همیشه یک بغلی هم محض احتیاط با خودمان داریم! و این بار کتاب Oracle Night را همراه داشتیم که اتفاقاً در سفر قبل در همان فرودگاه استامبول خریده بودیم و البته تازگیها به فارسی هم ترجمه شده است (شب پیشگویی).
قبلاً «دست به دهان» را از پل استر خوانده بودیم و هر چند چشممان را نگرفته بود، اما حداقل به پایانش رسانده بودیم. اما «شب پیشگویی» چیز دیگری بود و هر چند فضای کتاب هیچ دخلی به فضای سفر تابستانی ما نداشت اما ما را سر حال آورد و در بازگشت هم «سهگانهی نیویورک» استر را خریدیم و مشغول خواندنش شدیم. این یکی از شب پیشگویی هم بهتر بود. استر البته نویسندهای پُستمدرن است که خیلی وسواس سبک دارد و اتفاقاً طی سالیان اخیر در ایران هم علاقهمندان زیادی پیدا کرده است. ما البته نه قصد نقد این دو نویسنده را داریم نه توانش را! شخصاً پل استر را بیشتر پسندیدیم و نوشتههایش را با مذاق خودمان (که سر تا پا مُسخر شدهی فرهنگ منحط غرب است!) سازگارتر یافتیم. کاش میشد کتابهایش را در همان منهتن نیویورک خواند. لابد حالش خیلی بیشتر بود!
دکتر امید زرگری
متخصص پوست
نشانی: رشت، پل بوسار، ساختمان پزشکان دانا، طبقهی سوم، واحد یک، تلفن: ۷۲۲۷۵۲۰
Website: iranderma.com; drzargari.com
Email: ozargari@iranderma.com

پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل