گفتوگوی ادیان!
بدست پزشكان گيل • 10 جولای 2014 • دسته: صفحه آخر٬ يادداشتهادکتر امید زرگری
این هم از اقبال بلند ماست که سرور گرامی، جناب آقای دکتر آصف، هر از گاهی بندهنوازی میفرمایند و قدم رنجه میکنند و سری به محکمهی حقیر میزنند. هر بار هم با تحفهای ارزشمند ما را شرمنده میکنند. بار آخری هم که ایشان را زیارت کردیم، خاطرهای از ایام طبابت خود را برایمان به ارمغان آوردند؛ خاطرهای که در ادامهی این مقدمه خواهید خواند و همچون ما از خواندنش لذت خواهید برد.
زمان این خاطره شاید به حدود ۶۰ سال قبل برمیگردد. ماجرا در همین سبزهمیدان خودمان میگذرد. رشت در آن زمان شهری بود که فقر و فلاکت از در و دیوار آن میبارید، اما در همین حال مهربانی و مودت و شادی بیش از اکنون بود. زمانی که آدمها بیشتر انسان بودند، یا در واقع انسانها بیشتر آدم بودند! در هر حال نه اینکه به «غم دریغ از گذشته» دچار شده باشیم، اما پرواضح است که هر چه میگذرد، از میزان مهربانی کاسته میشود. ایراد از ماست یا جبر زمانه؟ نمیدانیم!
دوستی ملا یعقوب کلیمی، مسیو آرسن داروساز، شیخ مهدی روضهخوان و اطبا در این داستان کوتاه کمنظیر است (عجالتاً کاری به نادانی آن روستایی نداریم…). دست بر قضا هنگامی که نوشتهی دکتر آصف را دریافت کردیم، سرگرم خواندن کتاب Nemesis (الههی انتقام) نوشتهی فیلیپ راث بودیم. داستان راث پیرامون اپیدمی فلج اطفال است، قبل از آن که جناب سالک واکسن مربوطه را بسازد. بخش عمدهی قصه در سال ۱۹۴۴ و در Newark آمریکا میگذرد؛ جایی که در یک محلهی یهودینشین بهناگاه فلج اطفال شیوع پیدا میکند. اینکه شیوع یک بیماری یا یک رخداد یک بلای طبیعی در جامعه چه واکنشهایی در انسانهای آن جامعه بهدنبال خواهد داشت، دستمایهی کتابها و فیلمهای سینمایی بسیاری شده است. احتمالاً طی سالیان اخیر «کوری» معروفترین این رمانها بوده است. داستان راث اما از جهاتی متفاوت است و مهمترین وجه اینکه خیلی به واقعیت نزدیک است. کاش مترجمی پیدا شود و آن را ترجمه کند. علیالخصوص برای پزشکان داستانی خواندنی خواهد بود و اما بخوانید داستان ملا یعقوب را!
دکتر امید زرگری
متخصص پوست
نشانی: رشت، پل بوسار، ساختمان پزشکان دانا، طبقهی سوم، واحد یک، تلفن: ۳۳۱۱۷۵۲۰
Website: iranderma.com; drzargari.com
Email: ozargari@iranderma.com

پزشكان گيل
فرستادن نامه به این نویسنده | همهی نوشتههای پزشكان گيل