پزشکان گیل

ماهنامه جامعه پزشکی گیلان

داستان «پزشکان» و «پزشکان گیل» از آغاز… (۳)/ از خودم بپرس/ دکتر مسعود جوزی

بدست • 14 مارس 2015 • دسته: يادداشت‌ها٬ یادداشت

در دو شماره‌ی پیش داستان چگونگی آغاز انتشار ماهنامه‌ی «پزشکان»- خبرنامه‌ی داخلی انجمن پزشکان عمومی رشت- و سیر ۴۰ شماره‌ای آن را به‌اختصار نوشتم. در آخرین بخش از این روایت می‌رسیم به ماجرای تعطیلی این ماهنامه و تولد «پزشکان گیل».
سال ۸۰ بود که به‌فکر افتادیم برای «پزشکان» مجوز نشر بگیریم. تا آن زمان «پزشکان» پروانه‌ی انتشار نداشت و این موضوع شمشیر داموکلسی بود که بارها در بزنگاه‌های صنفی آن را بالای سر خود احساس کرده و از این بابت تهدید شده بودیم. درخواستی مطابق مرسوم به ارشاد رشت فرستادیم که در آن، انجمن به‌عنوان صاحب امتیاز معرفی شده بود و من به‌عنوان مدیر مسوول. گمانم انتهای سال ۸۰ یا ابتدای ۸۱ بود که از ارشاد رشت خبردار شدیم درخواست ما پیش از رسیدن به هیات نظارت بر مطبوعات و در همان ارشاد تهران به مشکل برخورده است. با آقای «حسینی» نامی در ارشاد تهران تماس گرفتم. گفت از انجمن پزشکان عمومی ایران استعلام کرده و دکتر حسن هویدا، رییس این انجمن، به او گفته است انجمن رشت اساسنامه‌ی مستقل ندارد و شعبه‌ای از انجمن ایران است. بر این اساس با صاحب امتیازی انجمن رشت مخالفت شده بود. بعدها دکتر هویدا گفت مخالفتی با امتیاز مجله گرفتن ما نداشته و تنها به استعلام قانونی ارشاد پاسخ داده است. بر اساس این گفته، بعدترها برخی دوستان در اصل ماجرا شک کردند ولی خوشبختانه کارمندان ارشاد رشت از آن زمان تغییر نکرده‌اند و می‌توانند شهادت بدهند. همان آقای حسینی هم صدای جوانی داشت و بعید است بازنشسته شده باشد.
به‌هرحال هیات مدیره نشستی در این‌باره تشکیل داد که صورت‌جلسه‌ی آن موجود است. در آن نشست قرار شد نامه‌ای به ارشاد بنویسیم مبنی بر این‌که انجمن حق خود را در انتشار نشریه‌ی «پزشکان» محفوظ می‌داند و در زمان مقتضی مجدداً درخواست خود را ارایه خواهد کرد. ضمناً چون من اعلام کردم می‌خواهم مجوز ماهنامه‌ای با نامی دیگر و به صاحب امتیازی و مدیر مسوولی خود بگیرم، در همان نامه تقاضا شد سابقه‌ی پاره‌ای از اقدامات قانونی انجام شده توسط من (گواهی عدم سوءپیشینه و آزمایش اعتیاد) از آن پرونده به پرونده‌ی جدید منتقل شود. در صورت‌جلسه همچنین آمد که- از حافظه می‌گویم چون الان در دست ندارم- در صورت صدور پروانه‌ی نشریه‌ی من، انجمن با آن همکاری خواهد کرد.
پروانه‌ی انتشار «پزشکان گیل» مردادماه ۸۲ صادر شد، زمانی که شماره‌ی ۴۰ «پزشکان» در راه بود و من در سرمقاله‌ی این شماره با عنوان «این آخرین شماره‌ی ما نیست» ضمن اعلام خبر انتشار نشریه‌ی جدید با عنوان فرعی «ماهنامه‌ی جامعه‌ی پزشکی استان گیلان»، همین وقایع چند خط بالا را هم نوشتم. در صفحه‌ی اخبار هم نوشتم که «پزشکان گیل از این پس به‌جای ماهنامه‌ی پزشکان منتشر خواهد شد و… طبق هماهنگی‌های به‌عمل آمده با انجمن پزشکان عمومی رشت، تمامی تعهدهای ماهنامه‌ی پزشکان، از جمله تعهدات مالی در زمینه‌های اشتراک و آگهی را برعهده خواهد گرفت». این خبر و آن سرمقاله- طبق روالی که در شماره‌ی پیش توضیح دادم- با هماهنگی دبیر وقت انجمن و بدون هیچ پرسش یا ابهامی چاپ شد و من رفتم دنبال کارهای اجرایی انتشار «پزشکان گیل».

یک کیف سامسونیت سنگین
در مورد روند انتشار «پزشکان» در شماره‌ی پیش تا حدی توضیح دادم. مختصر و مفید این‌که دست‌نویس مطالب را می‌دادم برای تایپ به یکی از دوستانم. از آن طرف هم طراحی‌ صفحات داخل و آگهی‌ها را دوستان دیگری در دو شرکت گرافیک جداگانه انجام می‌دادند. در نهایت سی‌دی صفحات رنگی به لیتوگرافی می‌رفت ولی برای صفحات سیاه و سفید باید در مطب یا خانه‌ی خودم پرینت طراحی‌ها و آگهی‌ها را به‌وسیله‌ی چسب و قیچی با پرینت مطالب- که قبلاً در دو یا سه مرحله‌ی چندساعته در خانه‌ی دوست تایپیستم حروفچینی نهایی و صفحه‌آرایی (بدون طرح متن و آگهی) کرده بودیم- مونتاژ می‌کردم. دفتر ثابتی هم برای کار تحریری نداشتم و یک کیف سامسونیت سنگین مطالب را بین خانه و مطب و دفتر انجمن (ساختمان نظام پزشکی سابق در خیابان مطهری) جابه‌جا می‌کرد. در مجموع، این کارها آن‌قدر وقت‌گیر بود که تقریباً هر روز از صبح تا ساعت ۲ عصر و گاه دیرتر بین این چند جایی که گفتم در رفت و آمد بودم. (تا آن وقت مطبم در روستایی در ۱۰ کیلومتری رشت بود و هنوز ماشین هم نداشتم!)
این بود که به‌محض دریافت مجوز دست‌به‌کار شدم: یک وام سه میلیون تومانی گرفتم؛ ساختمانی در یکی از محلات حاشیه‌ی شهر به‌عنوان مطب اجاره کردم که یکی از اتاق‌هایش دفتر مجله شد؛ دو دستگاه کامپیوتر و پرینتر و اسکنر و دوربین و… خریدم؛ از علیرضا طیاری که شیفت عصرش آزاد بود به‌عنوان گرافیست و از دوست دیگری که پیش‌تر در دفتر یکی از آن دو شرکت کار می‌کرد به‌عنوان تایپیست دعوت به کار کردم؛ همسرم هم در این مرحله به ما ملحق شد: ابتدا به‌عنوان منشی صبح و پس از یکی دو ماه که تایپیست‌مان کار بهتری پیدا کرد و رفت، به‌عنوان تایپیست و بعدتر به‌عنوان مدیر بخش اشتراک و… خلاصه سنگ‌بنای یک کار نسبتاً حرفه‌ای گذاشته شد. علیرضا با پول خودش یک نرم‌افزار صفحه‌آرایی خرید که چند ماه طول کشید تا پولش را پس بدهم. با این نرم‌افزار سرعت و کیفیت صفحه‌آرایی‌مان متحول شد. از چاپ کامپیوتری هم بالاخره دست کشیدیم و بالاخره کل مجله را با فیلم و زینک چاپ کردیم که البته هزینه‌ی بیشتری می‌برد ولی کیفیت خیلی بهتری می‌داد.

پزشکان گیل، پزشکان انجمن
اما با توضیح مراحل اجرایی، کمی از سیر وقایع جلو افتادم. در واقع در همان روزهای اول استقرار در دفتر جدید بودیم که یک شب خسته از کار تجهیز دفتر و شروع همزمان شماره‌ی اول «پزشکان گیل» و کمک به آهنگر برای نصب محفظه‌ی کولر و… به جلسه‌ی هیات مدیره‌ی انجمن رفتم. در کمال تعجب دیدم جوّ سنگین و نوع برخورد بعضی دوستان عوض شده است و به‌ویژه یکی دو تن از اعضا که تابه‌حال کمتر نقشی در انتشار «پزشکان» داشته‌اند بیشتر از بقیه معترض‌اند. باز هم با تعجب بیشتر دیدم دبیر انجمن که نزدیک‌ترین همکارم در انتشار مجله بود و بیش از همه و پیش از همه در جریان کارها قرار داشت، تحت تاثیر این جوّ، از سیر این جابه‌جایی و این‌که چرا دیگران را در جریان قرار نداده است، اظهار تاسف و پشیمانی می‌کند.
شرح کامل آن جلسه و مباحثات روزهای بعد هم حوصله‌ی شما را سر می‌برد و هم از این نظر که راوی یکی از طرفین دعواست منصفانه به‌نظر نمی‌رسد. خلاصه این‌که من توقف انتشار «پزشکان گیل» یا قبول مسوولیت انتشار همزمان یا یک ماه در میان دو مجله را نپذیرفتم و قرار شد من مجله‌ی خودم را دربیاورم و هر یک از اعضای هیات مدیره خواستند با من همکاری کنند (که بیشتر اعضا چنین کردند) و دکتر محمودی، به‌عنوان دبیر انجمن، ادامه‌ی انتشار «پزشکان» را برعهده بگیرد. این موضوع در شماره‌ی اول «پزشکان گیل» هم منعکس شد و فرمی هم بین مشترکان پخش کردیم که بین اشتراک هر یک از دو مجله یا هر دوی آن‌ها حق انتخاب داشته باشند.
این راه حل اما به مذاق برخی دوستان خارج از هیات مدیره خوش نیامد. این بود که دی‌ماه همان سال، پس از انتشار شماره‌ی دوم «پزشکان گیل» و در حالی که هنوز از انتشار مجدد «پزشکان» خبری نبود، به ابتکار رضا نیکویی- که مغازه‌‌ی تجهیزات پزشکی‌اش پاتوق اکثر ما بود- نشست مشترکی بین برخی همکاران تحریریه (دکتر تائب، دکتر اخوین، دکتر دوگونچی و دکتر گل‌باغی) و اعضای هیات مدیره برگزار شد. در این نشست توافق شد به‌مدت ۶ ماه (شماره‌های ۳ تا ۹) به صورت‌جلسه‌ی دو سال پیش هیات مدیره عمل شود، یعنی بخش صنفی مجله کماکان زیر نظر انجمن باشد، منتهی به‌جای دکتر محمودی که این روزها آتش مخالفتش از دیگران تیزتر شده و با مصوبات این نشست هم مخالف بود، دکتر بخشعلی‌زاده، دکتر معصومی و دکتر نیاکویی نماینده‌ی انجمن در تحریریه باشند. این قرارداد، بدون آن‌که رسماً تمدید شود، تا شماره‌ی ۱۹ و پایان دوره‌ی هیات مدیره‌ی پنجم انجمن (اردیبهشت ۸۴) ادامه یافت و از شماره‌ی ۱۱ دکتر محمودی هم به تحریریه‌ی «پزشکان گیل» بازگشت و نوشتن «دیدگاه»هایش را از سر گرفت. در مجموع دوباره اوضاع به روال سابق برگشت و اوج این همدلی و همفکری هم در دی‌ماه ۸۳ و انتخابات نظام پزشکی بود که «پزشکان گیل» به‌عنوان یک ارگان تمام عیار انجمن در آن فعال بود. البته در آن انتخابات، انجمن پیروز نشد و از ۶ نامزد اختصاصی آن تنها دو نفر، دکتر حسین‌پور و من، به هیات مدیره‌ی نظام پزشکی راه یافتیم.

این نقد است یا تخریب؟
۳۰ اردیبهشت ۸۴ مجمع عمومی و انتخابات ششمین هیات مدیره‌ی انجمن پزشکان عمومی رشت برگزار شد. در این انتخابات دکتر بخشعلی‌زاده و دکتر نوروزی نامزد نشدند، دکتر معصومی بازرس شد، و علاوه بر دکتر حسین‌پور، دکتر محمودی، دکتر قربانی، دکتر نیاکویی و من که از پیش در هیات مدیره بودیم، دکتر محسن شکاری و دکتر حسن صادق‌زاده به عضویت هیات مدیره درآمدند و دکتر حسن کیان‌مهر و دکتر حمید طهماسبی‌پور عضو علی‌البدل شدند. ولی چیزی که سبب اتمام عملی قرارداد همکاری «پزشکان گیل» و انجمن شد، ترکیب اعضای هیات مدیره نبود، اختلاف سلیقه بر سر نوع برخورد با مقالاتی بود که در انتقاد از برخی عملکردهای ما به مجله می‌رسید. این مشکل در «پزشکان» تنها یک بار پیش آمده بود که به‌دلیل مخالفت دوستان، مجبور شده بودم بخشی از یک مقاله‌ی دکتر طهماسبی‌پور را چاپ نکنم، ولی حواشی برگزاری انتخابات جدید انجمن سبب شد به‌فاصله‌ی کوتاهی سه چهار مقاله از این دست به دفتر مجله برسد. پس از اختلاف من و دکتر محمودی بر سر چاپ یا عدم چاپ آن‌ها، موضوع به هیات مدیره کشیده شد و ناچار شدم دو مقاله از دکتر دوگونچی و دکتر طهماسبی‌پور را منتشر نکنم. فارغ از این‌که در این مورد حق با کی بود و مباحث کشداری چون «نقد چیست» و «تخریب کدام است»، پس از مشورت با برخی دوستان تصمیم گرفتم از فرصت تغییرات به‌وجود آمده در هیات مدیره استفاده کنم و از خیر تمدید قرارداد با انجمن بگذرم، کما این‌که اکثریت هیات مدیره‌ی جدید هم چندان مشتاق به ادامه‌ی همکاری نشان نمی‌داد.

چرا دعوا؟
به‌هرحال این بود داستان همکاری راقم این سطور با انجمن پزشکان عمومی رشت، ابتدا در «پزشکان» و سپس «پزشکان گیل» (پیش از دوره‌ی اخیر که مجدداً مسوولیت «پزشکان» را به‌عهده گرفته‌ام). فقط در این‌جا ممکن است یک سوال برای خواننده‌ی هوشمند پیش بیاید که اگر سیر ماجرا به‌همین سادگی است، پس آن‌همه حرف‌ و حدیث‌ که در ابتدای انتشار «پزشکان گیل» پیش آمد و همین حالا هم در مقاطعی توسط برخی دوستان کم‌لطف تکرار می‌شود برای چه بود؟ من به‌زعم خود پاسخ این پرسش را نه در همکاری یا عدم همکاری‌ام با انجمن- بالاخره به‌زور که نمی‌شود کسی را وادار به کاری کرد- یا در مخالفت یا موافقت دوستان با انتشار نشریه‌ای در بخش خصوصی- مسلماً بیش از ۹۰ درصد نشریات جهان را بخش خصوصی منتشر می‌کند- که در روند پاتولوژیک فعالیت انجمن در فاصله‌ی انتشار شماره‌های ۶ تا ۴۰ «پزشکان» (و حتی پس از آن تا زمان انتخابات اخیر در ۲۴ خرداد) می‌دانم.
همان‌طور که در شماره‌ی پیش اشاره کردم، در آن دوره تقریباً تمام فعالیت انجمن خلاصه شده بود در انتشار ماهنامه، و تمام نقش هیات مدیره در انتشار ماهنامه هم خلاصه شده بود در همکاری من به‌عنوان مسوول ماهنامه و دکتر محمودی به‌عنوان دبیر انجمن. این بود که از یک‌سو سایر اعضای هیات مدیره از مشارکت و فعالیت موثر کنار مانده بودند و از سوی دیگر انتشار منظم ماهنامه سبب توهم فعالیت چشمگیر انجمن می‌شد و برعکس، هرگونه تغییری در وضعیت ماهنامه می‌توانست انجمن را دچار انفعال یا بحران کند. حال آن‌که ما در این مدت شاهد شکوفایی انجمن‌هایی مثل شیراز و لاهیجان بودیم که پس از ما شروع کردند ولی ثقل فعالیت خود را بر «تشکیلات» گذاشتند نه «انتشارات»، و اکنون نیز ثمر شیرین فعالیت به‌راستی «جمعی» خود را می‌چشند. (ما هم البته در چند ماه اخیر چشیدیم!)
و البته از انگیزه‌های شخصی برخی دوستان هم نمی‌شود گذشت که در اتصال به نشریه نوعی «جایگاه مجازی» یافته بودند و نگران فروریختن آن جایگاه بودند تا جایی که شرط می‌بستند «پزشکان گیل» بدون انجمن (و در واقع بدون آنان) ظرف یک سال ورشکست می‌شود، که به‌لطف شما خوانندگان عزیز نشد… و العاقل یکفیه الاشاره!
و حرف‌ها شنیدم در این چند سال که دلم پر است و می‌توانم حوصله‌‌ی همه‌تان را سر ببرم ولی خوشبختانه این ۳ صفحه تمام شده است و تنها جای این هست که از همه‌ی همکاران خواهش کنم اگر سهو و غفلتی در روایت من بود یا انتقاد یا تذکری روا دانستند کتباً یا شفاهاً بفرمایند تا در شماره‌های بعد اصلاح شود. باقی بقای شما.

داستان «پزشکان» و «پزشکان گیل» از آغاز… (۱)/ از خودم بپرس/ دکتر مسعود جوزی

داستان «پزشکان» و «پزشکان گیل» از آغاز… (۲)/ از خودم بپرس/ دکتر مسعود جوزی

برچسب‌ها: ٬

دیدگاه خود را بیان کنید.