پزشکان گیل

ماهنامه جامعه پزشکی گیلان

چگونه ویزیت به قهقرا رفت؟

بدست • 24 جولای 2018 • دسته: تیتر اول٬ یادداشت

 

دکتر بابک زمانی

این یادداشت که نخستین بار در روزنامه «شرق» منتشر شده، روایت داستانی است که همه می‌دانند اما بر زبان نمی‌آورند؛ داستانی پر آب چشم که به یکی از علل اصلی فرار هزاران پزشک از طب عمومی و داخلی (ادامه تحصیل، مهاجرت، کنار گذاشتن طبابت و…) می‌پردازد؛ داستانی که تا واقع‌بینانه درک، تحلیل و چاره‌جویی نشود، نمی‌توان به دیگر اصلاحات نظام سلامت امید بست. امیدوارم نقطه پایان یادداشت دکتر زمانی، نقطه آغاز تلاش فعالان علمی و صنفی، دست‌اندرکاران وزارت بهداشت و بیمه‌ها و همه دلسوزان برای بازخوانی این ماجرا و تبیین ابعاد خسارت‌بار و فسادآور آن باشد. فعلاً برسد به‌دست آن‌هایی که سال‌های سال ویزیت‌ها را پایین نگاه داشتند ولی ناخواسته به پزشکان نشان دادند که برای گذران معیشت، راهی جز پناه بردن به مداخلات تشخیصی و درمانی، جراحی‌ها و بستری کردن‌های به‌جا و گاه متاسفانه نابه‌جا ندارند. (سردبیر)  

می‌خواستم بنویسم چگونه طب داخلی به قهقرا رفت، دیدم برای این ادعا هم ابتدا باید به قهقرا رفتن ویزیت را ریشه‌یابی کرد. چرا؟ چون بارها گفته شده است که ویزیت، به‌معنای آن‌چه در ملاقات بیمار و طبیب رخ می‌دهد، آجر بنای سلامت است. همان‌طور که اقتصاددانان تحلیل اقتصاد را از تحلیل کالا شروع می‌کنند، تحلیل ساختار بهداشت و درمان را هم باید از تحلیل ویزیت شروع کرد. در جریان ویزیت است که نوعی رابطه انسانی میان طبیب و بیمار شکل می‌گیرد. در جریان ویزیت است که حقیقت بیماری در ورای شرح‌حالی که ارایه شده با استفاده از شیوه‌ای علمی و آزموده چهره می‌گشاید. در جریان ویزیت است که تصمیماتی مهم نظیر جراحی یا تصمیماتی با همان درجه جسارت، نظیر صبر و انتظار اتخاذ می‌شود. در جریان ویزیت است که ناگهان انسانی که خود را در آستانه مرگ می‌دید پر می‌گشاید و با اطمینان خاطر به زندگی ادامه می‌دهد، یا برعکس انسانی که بی‌خیال و سرشار از امید زندگی می‌کرد ناگهان درمی‌یابد که باید یک جراحی سنگین از سر بگذراند یا باقی عمر را که شاید چیز زیادی هم از آن باقی نمانده باشد، با درد و رنج بگذراند. در جریان ویزیت است که نوع خاصی از ادبیات و سخن‌وری و نوع خاصی از بروکراسی در توضیح و ثبت آلام بشر شکل می‌گیرد. آری؛ ساختار سلامت را باید از تحلیل ویزیت شروع کرد.

در حال حاضر شواهد آشکاری در به قهقرا رفتن ویزیت در کشور ما وجود دارد که آن را از اثبات بی‌نیاز می‌کند. تنها به‌عنوان نمونه می‌توان توجه کرد که یک مشاوره در یک بیماری پیچیده داخلی، وقتی هم که توسط یک استاد باتجربه در کشور ما انجام شود و درستی آن اظهارنظر هم به اثبات رسیده باشد، باز ممکن است تنها برای دریافت رقمی در حدود هشت دلار باعث بازخواست و احضار پزشک شود۱ اما یک استاد کانادایی در همان درجه علمی و با همان تجربه، ولو در سطحی بسیار بالاتر، می‌تواند برای چنین مشاوره‌ای برای هموطنی تا ٣٠٠٠ دلار درخواست کند و مورد پذیرش هم قرار بگیرد! این‌که نتیجه هر دو یکسان بوده است، به‌هیچ عنوان به این معنا نیست که کیفیت ویزیت در کشور ما به قهقرا نرفته و کیفیتی برابر با کانادا دارد؛ یا مثلاً تلاش و استعدادهای فردی می‌تواند نقایص ساختاری را جبران کند! دقت و اعتبار دادن به ساختار ویزیت، قطع نظر از نتیجه آن، همان نکته مغفول در فرهنگ ماست که جلوتر به آن اشاره خواهم کرد. به‌هرحال هدف این نوشتار نه اثبات بلکه تعمق در دلایلی است که منجر به این انحطاط شده است.

نگارنده و دیگران در واکاوی این پدیده بارها و بارها به زمینه‌های فرهنگی اشاره کرده‌اند. زمینه‌های فرهنگی‌ای که با هسته‌های بدوی در درون خود باعث می‌شوند خوردنی را بیش از دیدنی و دیدنی را بیش از اندیشیدنی بها دهیم، در کار جمعی لنگ بزنیم اما در کارهای فردی عملی قهرمان شویم؛ توان دیدن نتایج دیررس ولی واقعی را از دست بدهیم و خواهان برپایی مدینه فاضله، سلامتی مطلق و جامعه بی‌طبقه آن ‌هم همین فردا صبح قبل از طلوع آفتاب شویم! در جریان ویزیت چیزی جز کلام باد هوا نبینیم و درمان غیرجراحی را هم توانایی نوشتن چند کلمه انگلیسی بدانیم.

سوای این مطالب، من در این یادداشت می‌خواهم به نکته دیگری هم در این زمینه اشاره کنم و آن هم رفتار غیر اصولی خود ما پزشکان در برخورد با این‌گونه مشکلات است. گویا بسیاری از ما پزشکان و جوامع پزشکی هم در اهمیت این آجر سلامت مثل بقیه مردم دچار تردید هستیم که در برابر چنین تحقیری تنها به منافع خود می‌اندیشیم و نه به کیفیت کاری که انجام می‌دهیم. بنابراین به‌جای پافشاری بر اصول و اقدامات قانونی جمعی، ترجیح می‌دهیم کیفیت ویزیت را در تمام ابعاد آن از مکان و زمان ویزیت گرفته تا نحوه ثبت و ضبط و گزارش آن، کاهش دهیم تا برای جبران مافات تعداد ویزیت‌ها بیشترشود و تا می‌توانیم بر اعمال تشخیصی و درمانی مورد علاقه جامعه می‌افزاییم تا درآمد افت نکند. جان فرسوده شد به درک، علم را باد برد که برد، مو هم اگرنه به تجربه بلکه به آسیا سفید شد که شد. کیفیت درمان هم که اصلاً به ما مربوط نمی‌شود همین است که هست! از بین همه حکما و فلاسفه هم این‌جا فقط از سلطان قجر نقل قول می‌آوریم که فرموده بود: «همه‌چیزمان باید به همه‌چیزمان بیاید!» کار به جایی می‌رسد که مراکز آموزشی ما هم حتی بدتر از مراکز خصوصی، ذیل ویزیت‌های فله‌ای بسیار ارزان تحلیل می‌روند.

اگر پزشکان و جوامع پزشکی عمیقاً به اهمیت کار تعقلی در طب ایمان بیاورند، اگر واقعاً به این اطمینان برسند که تمامی جنبه‌های معنوی یک ویزیت مثل تجربه مستتر در یک نگاه طبیب کارکشته هم تنها و تنها بعد از تحقق تمام جنبه‌های مادی آن، از مکان تا زمان و شرایط و نحوه ثبت و گزارش آن ویزیت است که جایگاه واقعی خود را پیدا می‌کند؛ اگر جوامع پزشکی قطعاً به این نتیجه بدیهی برسند که مهم‌ترین خواسته صنفی پزشکان هم از هر قشر و طبقه‌ای کیفیت کارشان است یا باید باشد، آن‌گاه قطعاً در برابر بادهایی که می‌آیند تا سامان کیفیت کار، یعنی عصاره حیات انسانی‌شان را بر باد دهند به این آسانی وا نخواهند داد. بی‌تردید حفظ درآمد به بهایی که گفته شد بسیار آسان‌تر است تا پایداری بر اصول برای حفظ کیفیت کار که ممکن است شامل امتناع از فروش خدمت و محرومیت خود از درآمد هم بشود. نباید از یاد برد که در کانادا و امریکا هم که ویزیت تا آن حد قدر می‌بیند، کارهای عملی و تکنولوژیک بسیار بسیار پیشرفته‌تر از کشور ماست. در نتیجه می‌توان گفت کارهای عملی و تکنولوژیک نه‌تنها جای عامل تجربه و تبحر انسانی را نگرفته بلکه اهمیت آن را در جهت استفاده از این تکنولوژی چندین برابر کرده است.

کوتاه سخن آن‌که تمام نگرانی نه از دریافت کمتر یا بیشتر، بلکه از روزی است که کالایی که در کانادا تا سه هزار دلار ممکن است ارزشگذاری شود، در شرایط ما ارزش همان شش هفت دلار ناقابل را هم نداشته باشد!

۱. یادآوری: این یادداشت پیش از انفجار اخیر نرخ ارز نوشته شده بود!

 

دکتر بابک زمانی

متخصص نورولوژی

Telegram: t.me/bzyad

 

 

برچسب‌ها: ٬

دیدگاه خود را بیان کنید.